شهید اکبر حیدری‌ نقندر

از دانش‌نامه فرهنگ ایثار , جهاد و شهادت
پرش به: ناوبری، جستجو

نام : اکبر محل تولد : مشهد نام خانوادگی : حیدری‌نقندر تاریخ شهادت : 1365/10/19 نام پدر : اسماعیل‌ شغل : دانش آموز مسئولیت : رزمنده‌ گلزار : خواجه‌ربیع‌ وصیت نامه: بسم الله الرحمن الرحيم وصيتنامه‌ام به اين نحو شروع مي‌کنم که به تمام اقشار مردم و اقوام و دوستان و حشرها عرائض دارم که نقل مي‌کنم وصيتم به کل برادران رزمنده بازمانده پس از من که راه مرا که راه راستين حسين است ادامه مي‌دهند اين است که من با اين که بسيار قاصر درگاه خدا بودم باز هم خدا پذيرفت و شما که با خلوص و اشتياق خاص در حال نبرد هستند همچنان به رزم خود ادامه داده و به حرفهاي غصبانه دشمنان داخلي روحيه خود را از دست ندهيد و راه خدا را که راهي بس جاويدي است ادامه دهيد زيرا دشمنان قصد زير و رو کردن وضع انقلاب هستند برادران عزيز رزمنده همچنان که تا به حال به نداي امام عزيزتان لبيک گفته‌ايد بر حرفتان استوار نماييد و آنقدر پيش برويد و ديگران را هم باخود ببريد يک بار با اين خلوص که داريد نگذاريد که هواي بر شما غلبه کند اگر هم دنيا زير و رو شود باز هم بر سر هدف خود مصلم باشيد. که خدا همواره با شماست رزمندگان عزيز شما قلوب پاک و مطهري داريد از امام يادتان نرود و براي طول عمر وي دعا کنيد و براي تداوم انقلاب و استوار ماندن رهروان راه انقلاب اسلامي دعا کنيد ودر پشت جبهه پس از اينکه از جبهه برگشتيد مردم را به انقلاب وانقلابيون اعمال ناگهاني خود آقاي از ما بسيجيان سرزند بدبين نکنيد. وصيتم به نام کساني که خود را مسلمان مي‌شمارند و اسمشان در ميان مردم مسلمان است سعي مي‌کنند با اعمال خود که عمل هر کس معرف شخصيت اوست سعي کند اعمالي مثل جبهه رفتن و تبليغات صحيح براي جبهه رفتن و تبليغات صحيح براي اسلام وصيتم به خانواده عزيزيم :مادرم پس از اينکه من شهيد شدم زياد ساکت ننشين و زياد هم گريه نکن کو همچنان که يک مادر گريه کن و کت و شلوارم را اتوبزن و بده امير بپوشد توقعات خود از وي بخواه که انشاء الله انجام خواهد داد. مادرم مبادا گريه کني چون دشمن خوشحال مي‌شود و از طرفي مادر که شب دامادي پسرش گريه نمي‌کند و با تمام مردم همچنان که يک دل و يک رنگ باش. از مهمات سخنم اينست که مرا حلال کن و هيچگاه پيش همگان از خوبي‌هاي من اگر داشتم نگو ديگر با شما عرضي ندارم (راستي تمام طلاها را به امير بده) و تمام لباسهاي مرا با لباسهاي امير يکي کن وهر هفته يک لباس مرا بپوشد زيرا من و امير فرقي نداريم. مادرم هر کدام از پسرهاي خود را و فاطمه خانم، عزت خانم را داماد مي‌کنيد عکس مرا هم در آنجا روي سينه و يا بغل عروس وداماد بزنيد و از من فراموش نکنيد و من هم شما را شفاعت خواهم کرد و براي من تا 40 روز جلسه روزه خواني و قرآن براي عفوم برگذار کنيد. وصيتم به پدرم، تمام عرائضم در مورد مادرم براي شما هم همچنان صدق مي‌کند و بعضي از آنها را مجدداً عرض مي‌کنم مرا حلال کن و من پيش آقايم ابولفضل وامام حسين از شما شفاعت مي‌طلبم و اگر در موقع شهادتم از لحاظ مالي د رمضيقه بودي زياد برايم خرج نکن و از اين حرف نارحت نشو وک شب دامادي پسرت از خود راضي باش و تمام عيالها را يکي کرده و اگر اين خود شود من روحم شاد خواهد بود و به اميد هيچ آزاري نرسيده و با کمال احترام و با آرزوي کامل داماد کن و در تمام امور زندگي او را مددکار باش . انشاءالله در تمامي امور موفق باشيد. وصيتم به تمام قومان و خويشان و برادان و خواهران که مرا حلال کرده و در راه تدا وم انقلاب کوشا باشيد و اگر کسي نکته‌اي از دهانش سر عليه انقلاب و اسلام بيرون بيايد من از او راضي نيستم و خدا بر او نفرين خواهد کرد و من هم اميدوارم که کمر کسي که ضد انقلاب است بشکند. ديگر عرضي ندارم. خدانگهدار. مرا در خواجه ربيع به خاک بسپاريد و يک ماه بريم روزه بگيريد و برايم دو سال نماز عدا کنيد. خدايا خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگهدار. [۱]

پانویس

  1. یاران رضا