شهید تقی مقفیان آذری

از دانش‌نامه فرهنگ ایثار , جهاد و شهادت
پرش به: ناوبری، جستجو

شهید تقی مقفیان آذری تاریخ تولد :1345/06/20�تاریخ شهادت : 1367/04/22 محل شهادت : نامشخص�محل آرامگاه :تهران - بهشت زهرا


زندگینامه

بسمه تعالي با نام وياد شهداي اسلام از آغاز تا پايان درجنگها که مسلمانان همه وهمه درراه خداوند يکتا و براي حمايت از دين اسلام خون ريخته اند آغاز ميکنم ؛ آغاز براي همه چيز شهدا آغازند نه پايان از شهدا واجب زنده هايت وهستان نه نيستان . شهيد تقي متقيان آذري يکي از شهدايي است که شهادت را پايان نمي دانست بلکه اغاز دنياي زيبا و پاک با عزيزاني امسال شهداي ديگرو بزرگترين ائمه و پيامبران شهيد تقي يکي از عاشقان حضرت علي ( ع) بود و تماماً در فکر اين بود که گفته شده وقت شهادت شهدا حضرت علي به بالاي سر آنها مي آيد . همه اش فکر ش اين بود که چه سعادتي است و بودن حضرت علي ( ع ) يعني از سعادت نصيب همه شهدا ميشود يا نه . شهيد تقي به گفته هم سنگرهايش تشنه بوده همچون ياران امام حسين تشنه به شهادت رسيده و اين داغ بزرگي بردل خانواده اش نهاده که باعث شده هميشه مادرش وقت خوردن آب اول ميگويد : سلام برحسين (ع ) و بعد جاي پسر عزيزش راخالي ميکند . شهيد تقي آذري سرباز بود و از نوجواني وارد بسيج شده بود و عضوبسيج محله بود و با دوستاني امسال شهيد حسين مخلص آبادي ( سردار شهيد ) غلام نظري - شهيد بهروز - شهيد جمال و جلال دو برادر بسيجي وبقيه آنها که به شهادت نائل گشتن و شهيد تقي هم به دنيا رو آنها بود. مادر شهيد تقي با ديدن به شهادت رسيدن دوستان او از رفتن به جبهه از طرف بسيج جلوگيري کرد يعني رضايت نداد بنا بر احترام گذاشتن تقي به پدر و مادر تن به رفته جبهه از بسيج نداد . بلکه راه رفتن به خدمت سربازي را در پيش گرفت و او درخط مقدم جبهه بود و درآخردر دهلران بود او بعد از 24 ماه خدمت تمام شده اش 2 ماه هم اضافه خدمت کرد وبه شهادت نائل آمد . شهيد تقي در منزلش ؛ مهربانترين - مومنين ترين فرد و بزرگوارترين عضو خانواده بود . مادرش مي گويد : هر وقت از دور ونزديک مي شنيدم جواني شهيد شده براي عرض تسليت و همدردي به منزل آنها مي رفتم وقتي از شهيد صحبت ميکند مي گفتم که اين جوان از همه بچه هاي ما بهتر بود و تمام خصوصيات خود دروجود او بوده و هميشه درخود فکر ميکردم که چون شهيد شده اين حرفها را مي زنند ولي حالا که پسر بزرگ خودم تقي به شهادت رسيده رسيده با تمام خصوصياتي که داشت فهميدم که همه آن حرفها درست و صحيح بود. شهيد تقي آذري قبل از شهادت يعني قبل از رفتن به جبهه براي آخرين بار بااهالي محل خداحافظي کرده بود وحلاليت طلبيده بود . به برادر کوچکترش پدر و مادر و بقيه خانواده اش را مي سپرده و گفته تو بايد جاي خالي مرا هم براي پدر ومادر پر کني و وظيفه مرا هم تو بايد انجام بدهي . او عبادت ونماز خواندن را بر هم سفارش و يادآوري و تأکيد مي کرد . او ماه رمضان را خيلي دوست داشت و همينطور شبهاي محرم را به عزاداري ونماز خواندن ميگذراند . شهيد تقي براي تک تک اعضاي خانواده احترام خاصي قائل بود و همه را درجاي خود دوست ميداشت . از شهيد تقي نه تنها اعضاي خانواده ها بلکه کل اعضاي محل و کاسبهاي محل ابراز رضايت ميکردند . بعد از شهادت تقي ما همه فهميديم که چه گوهري از دست داده اند . او به چه کساني کمک کرده که هيچ وقت خودش از کمکهايي که مردم محروم و ندارميکرد . لب بازنميکرد . او عاشق شهادت بوده و اين دنيا جاي افراد پاک وبي آلايشي همچنان مثل او نيست و خداوند واقعاً گل چين افراد پاک و خوب خودش است و شهادت سعادت است که نصيب هرکسي نمي شود . شهيد تقي عاشق حضرت علي ( ع ) بود و هميشه از بزرگواريها و کارهاي او صحبت ميکرد و سخن ميگفت . او آخرين بار که به جبهه مي رفت به همه سر زده بود وحتي يکي ازدوستانش وقتي در آخرين لحظه به ديدنش آمد گفت چه خوب شد آمدي چون شايد دگير نمي ديدمت تو را به خدا مواظب پدر من باش . شهيد تقي آذري جزء رزمندگان 21 همزه ؛ دهلران در حمله مرصاد ( حمله شيميايي ) به شهادت رسيده . روز بيست و سوم تير هزار وسيصد و شصت وهفت يگان نزاجا به سوي خداوند پرواز کرد و به شهادت رسيد وخانواده اش را به سوگ خود نشاند[۱]


نگارخانه تصاویر


پانویس

  1. سایت شهدای ارتش

رده‌ها