شهیدحسین امیر بیگ

از دانش‌نامه فرهنگ ایثار , جهاد و شهادت
(تغییرمسیر از شهید حسین امیربیگ)
پرش به: ناوبری، جستجو

شهید حسین امیربیگ تاریخ تولد: 1345/12/03 تاریخ شهادت : 1365/10/10

زندگینامه

شهادت این اسوه وصف ناشدنی و شهید این ساوه فداکاری ایثار که با تلالو خون خود پشیمانی کوه را بینایی میبخشد و به قلبها زندگانی جاوید می دهد. شهید حسین امیر بیگ از بهترین و عزیزترین افراد خانواده بود و او در تاریخ 1345/12/03 دیده به جهان گشود و بعد از طی کردن دوران طفولیت وارد محیط علم و دانش شد و به مدت کوتاه چهارسال را به تحصیل علم پرداخت و بعد از آن دوران جوانی خود را به خدمت به مردم و رسیدگی به خانواده سپری کرد و او در سن 16 سالگی مغازه ای را افتتاح کرد و با شکل مکانیکی که خود هنری ارزنده بود به مردم خدمت میکرد و در عین حال در بسیج مساجد شرکتی فعالانه داشت و سعی میکرد در راهپیمایی دائم حضور داشته باشد و او چندین مرتبه به جبهه رفت و علی رغم اینکه سه برادر دیگر او در جبهه حضور داشتند و بر خلاف میل پدر و مادر عازم جبهه شد. آرای عشقش که در وجود او موج میزد و اجازه نمیداد که به فرمان امام خود لبیک نگوید. شهید مدارک خود را از طریق ارتش و از میدانها نبرد شد و ما اقیانوس بیکران معرفت هم مانوس شد و او در مناطق زیادی در حمله های فراوانی شرکت کرد. در همان اواخر در منطقه سومار مشغول انجام وظیفه شد. هنر مکانیکی او زمان زد دوستان و فرماندهان شده بود و او نمونه ای دلسوزی و مهربانی بود. او سرگذشتش از ابتدا با رشادت و سربلندی و در انتها با شهادت رغم خورد. راستی او فرزندی مهربان برای پدر و مادری برادری رئوف و دلسوز برای خواهر و برادرانش بود و سر انجام در دهم ماه دی 1365 با تقدیم خون سرخ خود شربت شهادت نوشید و به لقا الله رسید. او عاشق الله بود و همراه جند لله و پیرو روح الله او کوله پشتی خود را بست و با امید به اینکه همراه رزمندگان اسلام خود را به صحن سرای مولایش حسین برساند اما مولایش حسین بن علی او را در جمع شهدا که مسلما خود روشنی بخش ان جمع است دعوت نمود. حسین بعد از طی کردن سن 19 سالگی در سومار شهد شیرین شهادت را نوشید و دشمن خونخوار ابتدا با بمبهای خوشه ای حمله کرد و بعد هم منطقه را شیمیایی کرد و آنروز حسین به همراه 1000 تن از همسنگران همچون پرندگان عاشق به سوی پروردگارشان شتافتند.پیکر پاک و مطهر حسین و دیگر شهدا به سرد خانه منتقل میشود اما سردخانه نیز توسط دشمن بمباران می شود پیکر حسین 13 روز در بستر خانه ای گرم و خاموش نگهداری می شد و چه معجزه ای از این مهمتر بعد از 13 روز و بعد از انتقال به مشهد و هنگام دیدار اخر با او و وداع با او و هنگامی که جنازه را نظاره میکردیم و هیچ آثاری از اینکه او 13 روز در سردخانه ای خاموش بسر برده به چشم نیمخورد. آری، حسین یک دست بر سینه اش و دست دیگرش در کنار تنش بود که جدا از تن بود دستانی که حسین تا میتوانست با انها به مردم خدمت میکرد و فقرا را دستگیری مینمود دست نوازش بر سر کودکان می کشید. حسین در طول مدت عمر کوتاه خود تا توانست به جامعه و مردم وطن خود خدمت کرد. و براستی از شیطان و وسوسه های شیطانی دور بود. از دروغ و تملق و ریا بیزار بود و صداقت و یکرنگی وجود او در چشمان پاکش موج میزد. حسین به نظافت که در اسلام به آن توصیه شده است اهمیت زیادی میداد، او کودکان را بسیار دوست می داشت و تا میتوانست به مردم عشق و محبت می ورزید و انقدر به دوستان و اشنایان محبت و دوستی داده بود که دوستان از این شهادت قلبشان آکنده از غم شده بود و کجا بود او که در روز تشییع جنازه خود ببیند آن همه انسان ها را که آن چنان به او عشق می ورزید و او را تا خانه جدیدش که در جوار ثامن الحجج است همراهی میکردند. حسین جان همراه تو در قلب تاریخ فرو می رویم و راه و رسم عشق بازی را می آموزیم و به حسین بزرگ آنقدر عشق می ورزیم که از سر تا پا میسوزیم و دستم به عدل و عدالت تا روزگاری که ظلم و ستم و بر دوش انسانها سنگین میکند تو در فریاد ستمدیدگان علیه ستمگران میفروشی.[۱]

پانویس

  1. منبع سایت شهدای ارتش