شهید فضلالله محلاتی
زندگینامه
شهید آیتالله فضلالله محلاتی در سال 1309 در محلات متولد شد و در سال 1324 به حوزه علمیه قم رفت و از محضر بزرگان همچون به آیت الله بروجردی، امام خمینی، طباطبایی و شهید صدوقی کسب فیض کرد. فعالیتهای سیاسی ایشان از سال 1326 و بدنبال آشنایی با فداییان اسلام و مرحوم آیت الله کاشانی آغاز شد.
بعد از کودتای 28 مرداد به خاطر سخنرانی بسیار تند علیه کنسرسیوم نفت و کودتای شاه، و به مشهد تبعید شد. بعد از آغاز نهضت امام خمینی در سال 1341 فعالیتهای شهید محلاتی شدیدتر شد و بارها به زندان افتاد. در آستانه انقلاب اسلامی از اعضای فعال کمیته استقبال از امام بود و بعد از پیروزی در کمتیه مرکزی به عنوان نماینده امام فعالیت داشت.
ایشان در انتخابات اولین دوره مجلس شورای اسلامی به عنوان نمانیده محلات و دلیجان انتخاب شدند و سپس به عنوان نماینده امام در سپاه منصوب شد. ایشان در دوره دفاع مقدس نقش ارزندهای ایفا نموده و سرانجام مزد مجاهدتهای خود را با شهادت خود گرفتند.[۱]
آثار
- پیام شهید
بخشی از سفارشات شهید که در تاریخ 19/11/64 خطاب به برادران پاسدار و بسیجی ابلاغ شده است:
1– فرهنگ ساه براساس اخلاص و روح شهادتطلبی و ایثار و فداکاری در راه خدا میباشد و این فرهنگ باید همچنان باقی مانده و رشد نماید.
2– در سپا کلیه امور براساس تبعیت از ولایت فقیه یعنی تسلیم مطلق در مقابل رهنمودها و فرامین حضرت امام (ره) انجام میگیرد.
3– تبعیت از خط مشی مقام رهبری در کلیه امور عقیدتی، فکری و سیاسی و نظامی لازم است.
4– از اجتهاد و خودرایی در مسائل شرعی و امور اقتصادی اجتناب نموده و از موضعگیری سیاسی در داخل سپاه خودداری فرمایید.
5–استقلال سپاه و وابسته نبودن آن به هیچ شخصیت و گروه و دسته خاصی را، حفظ نموده و توجه داشته باشید که به فرمان امام امت هر نوع باندبازی و گروه گرایی در سپاه ممنوع است.
6–التزام عملی به قوانین جمهوری اسلامی ایران به خصوص قوانین مصوبه در شرح وظایف سپاه و مصوبات شورای عالی سپاه یک تکلیف شرعی است.
7–در وضع فعلی که امام امت میفرمایند: مسئله اصلی جنگ است کلیه واحدها شرعاً موظف هستند در درجه اول به امور جنگ پرداخته و هر نوع اهمال و سستی در این مورد جایز نیست.
8–تبعیت از فرماندهی لازم بوده و هر نوع خودرایی و خودسری در مقابل فرماندهی حرام است.
9–ارتباط خود را با خداوند دائماً برقرار نموده و از تهجد و قرائت قرآن و دعا و توسل (که سلاح ایثارگران ما هست) غفلت نورزید، ولی یک نکته را دقت نمایید که پرداختن به مستحبات تا حدی جایز است که جلوی کارهای واجب شما را نگیرد.[۲]
- متن پیام امام به مناسبت شهادت مسافران هواپیمای مسافری آسمان
بسم الله الرحمن الرحیم
انالله و انا الیه راجعون
جنایتکاران عفلقی که در جنگ جبههها و به ویژه جبهه فاو خود را عاجز میبینند و سراسیمه به هر دری میزنند برای نجات خود به هر حشیشی متوسل میشوند به جنایت مفتضحانه دیگری دست زدند که آبروی نداشته آنان را در مجامع جهان آزاد برباد داد و آن فاجعه هوایی اخیر بود که جمع کثیری از هموطنان عزیز ما را به شهادت رساندند. اسلام عزیز و به ویژه جهان تشیع در طول تاریخ از صدر اسلام تا کنون سوابق درخشانی در میدانهای خون و شمشیر داشته و به حکم قرآن کریم و سنت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و سیره ائمه معصومین علیهم صلوات الله برای اهداف مقدسه اسلامی و قطع فساد با شمشیر و خون دست به گریبان بوده و فداکاریهای عظیم در این راه مقدس نموده است و ملت بزرگ ایران به پیروی از اولیا عظیم الشأن اسلام این دفاع مقدس را آغاز نموده و در انجام آن و رسیدن به هدفهای اعلای قرآنی جان و مال را داوطلبانه فدا کرده و آنچه وظیفه الهی بوده به طور شایسته انجام داده است و به حمدالله تعالی قدمهای بزرگی در راه شناساندن اسلام الهی و محمدی صلی الله علیه و آله برداشته است. گرچه وجودهای عزیز و ارزشمندی را از دست داده است لکن ارزشهای بالاتر و والاتری به دست آورده و آن رضای خداوند متعال است و چه چیز میتواند از آن بالاتر باشد.
ملتی که برای رضای حق تعالی انقلاب کرد و برای ارزشهای معنوی و انسانی به پاخاسته است چه باک دارد از شهادت عزیزان و آسیب دیدن نورچشمانش و تحمل سختیها و مکاره که جنت لقاالله که فوق تصور عارفان است محبوب به مکاره است چه میگویم این جنت اولیا مکاره را در کام ملت ما شیرین تر از عسل کرده مگر ما و شما هر روز شاهد این کاروانهای کربلا نیستیم که با شور و شوق و عشق و عطش به پیشواز شهادت میروند. مگر شما هر روز شاهد میدانهای با عظمت قتال با متجاوزین نیستید که به مرگ لبخند میزنند و معجزه میآفرینند. راستی این چه تحولی است که بر سراسر این کشور صاحب الزمان روحی فدا نورافشانی میکند و چه آتشفشانی است که منحرفان و کج اندیشان و بدخواهان را در خود فرو برده ذوب میکند. این جز اراده خدا و جلوه اوست که خفاشان از آن میگریزند و اولیا خدا و عارفان به آن دل بستهاند.
من با این قلم شکسته و این چشم بسته در حق این ملت و این عزمش و این سلحشوران و این رزمش چه میتوانم بگویم پس بهتر آن است قلم بشکنم دم فرو بندم و اجر و مزد رزمندگان و وابستگان به آنان و آسیب دیدگان و دلبستگان آنان را از خدای بزرگ بخواهم امید آن است که ولی نعم این میهمانان را که به سوی او میروند از محضر خود کامیاب فرماید و به این رزمندگان غرورآفرین قدرت بیشتر و وقت والاتر عنایت نماید. و به همت ملت عزیز به ویژه آنان که در این جهاد فی سبیل الله فعالیت و دخالت داشتهاند عزت و عظمت مرحمت کند و به این عزیزانی که در این جنایت هوایی به سوی او پرواز کردهاند اجازه ورود به محفل خاص خود دهد و حجت الاسلام حاج شیخ فضل الله محلاتی شهید عزیز را که من و شما او را میشناسیم که عمر خود را در راه انقلاب صرف کرد و باید گفت یکی از چهرههای درخشان انقلاب بود و در این راه که راه خداوند است تحمل سختیها نمود و رنجها کشید و با قامت استوار ایستادگی کرد. اجازه ورود در محضر شهدای صدر اسلام مرحمت نماید و به بازماندگان محترم تمامی شهدا صبر و اجر مرحمت فرماید و به روحانیون عزیز و قضات محترم و وکلای ارجمند و محافظین عزیز و خدمه محترم هواپیما و سایرین که در این جنایت عظیم عفلقیان و با جاسوسی منافقان ملحد به شهادت رسیدهاند جزا و اجر فوق تصور ما عنایت فرماید و به رزمندگان در جبههها و بسیجیان این راهیان کربلا پیروزی نهایی عنایت فرماید و قلب حضرت بقیه الله ارواحنا فدا را از همه ما راضی فرماید و به دعای آن بزرگوار به همه ما استقامت مرحمت کند
والسلام علیکم و رحمه الله
روح الله الموسوی الخمینی
سوم اسفند ماه 1364</ref>[۳]
SUBDOC/ROOZ11.htm
- متن آخرین سخنرانی شهید حجت الاسلام والمسلمین محلاتی
چه زیباست که شهیدی گرانقدر و بزرگوار از واژه پرفیض شهادت سخن گوید. چه زیباست عاشقی قبل از لقاء معشوق و رفتن در جوار محبوب، پیام خود را به گوش رهروان طریق الله برساند. و این که ما عاشقان، راه خود را با بصیرت تمام یافته در آن قدم نهادهایم و شما عقب ماندگان قافله نیز بشتابید. این شهید بزرگوار حجت الاسلام والمسلمین محلاتی بود که قبل از پرواز روح مطهرش درباره شهادت چنان شیرین شیرین سخن میگوید که گویی مدتها با آن انس دارد. مطالبی را که ملاحظه میفرمایید متن سخنرانی آن شهید والامقام است که 24 ساعت قبل از عروج خونینش در مراسم تشییع پیکرهای شهید دکتر کرباسی و شهید دکتر قاضی در بیمارستان نجمیه ایراد نمودند.
(بخش اجتماعی)
- جان دادن عاشقانه در راه خدا
الحمدالله رب العالمین ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیا عندربهم یرزقون فرحین به ما اتیهم الله من فضله و یستبشرون بالذین لم یلحقوابهم
آنچه میخواهم عرض کنم در رابطه با خودمان است، شهید خودش غصه ندارد. آن کس که عاشقانه در راه خدا جان میدهد، به هدف نهایی خودش رسیده، راهی را دنبال میکرد که به آن عشق میورزیده است. دانشجویی که فارغ التحصیل میشود روزی که تحصیلاتش تمام میشود آن روز شاد است. انسانهای الهی که به مقامات معنوی میرسند در هر مرحله ای که باشد (آخرین مرحلهاش شهادت است) لذت برده و خوشحالاند. آنچه که در این محیط برای ما آموزنده است آشنا شدن با طرز تفکر آنهاست. در همین آیاتی که تلاوت شد قرآن مجید بعد از آن که یک خبر داده و آن این که: کسانی که در راه خدا کشته میشوند زنده هستند، مقام آنها این نیست که به بهشت رفتهاند نه عندربهم یرزقون رزق ماده کمال است، وسیله برای رشد است و در نزد خداوند نیز در یک مرتبه نمیمانند بلکه مرتب تکامل پیدا میکنند و این در مقام شهید است که بعد از آن که از این عالم رفت، کماکان مرتبهاش بالا و بالاتر میرود. جمله قابل توجه قرآن آیه بعد است فرحین به ما اتاهم الله من فضله خوشحال هستند از آن چیزی که خداوند از فضل خود به آنها عطا کرده است. اینجا قرآن دو حالت روحی را بیان میدارد. اول مقام که اینها نزد خداوند هستند و سپس میفرماید که اینها خوشحالند.
یک پیام هم دارند یستبشرون بشارت میدهند به چه کسانی؟ به آنها که ملحق نشدهاند، بمالم یلحقوا پیامشان چیست، پیام آنها این است که شما هم بیایید و به ما ملحق شوید. شخصیت انسان بستگی به طرز تفکر و خواستهاش دارد. شخصیت به قیافه و شکل ظاهری و معلومات نیست، بلکه به تعبیر قرآن: کل یعمل علی شاکلته این شاکله که شخصیت هر انسانی را میسازد و انسان روی آن عمل میکند خواسته و طرز تفکرش میباشد انسانی که اسیر مادیات است و فقط به پول فکر میکند، به خانه خوب میاندیشد، به شهوترانی فکر میکند، وقتی به آنها رسید خوشحال است زیرا بدانچه که میخواسته رسیده و از آن لذت میبرد. شاکله انسان الهی و به قول حکما آن فصل ممیز هر انسان از انسان دیگر را میگویند و این شاکله انسان است که آنها را از همدیگر جدا میکند و آن چیزی است که انسان با آن ساخته شده و به آن فکر میکند سپس برای رسیدن به آنچه که فکر میکرده حرکت میکند.
- عدالت در جامعه
شخصیت انسان را شاکله او میسازد که همان باطن اوست. کسی که به عدالت عشق میورزد و عاشق عدالت است وقتی میبیند عدالت در جامعه برقرار شده خوشش میآید، لذت میبرد زیرا غریزه و فطرتش عشق به عدالت است. انسانی که از ظلم متنفر است، این فطرت اوست و چون از ظلم گریزان است با او میجنگند زیرا انسان از هرچه که بدش بیاید میخواهد آن را نابود کند و از بین ببرد. خداوند به این انسان فطرت توحید داده، برای این مخلوق پیامبر و مربی فرستاده تا شاکله و باطن خود را روی آن بنا کند. مراقب باشید این طبیعتی که خداوند به ما عنایت فرموده، این شاکله در این محیط آلوده نشود. فطرت توحید بعضی عشق به کمال مطلق، عشق به علم مطلق، عشق به جمال مطلق یعنی عشق به خدا، این فطرت انسان است که وقتی در دنیا و در این محیط ساخته نشود، تغییر میکند،می میردو آن وقت است که انسان فقط با بعد حیوانیت خودش زیست میکند. ممکن است تحصیل هم کرده باشد، طبیب هم باشد، مهندس باشد، دکترا در اقتصاد و سیاست داشته باشد.
این درنده ای است که معلومات دارد و به تعبیر روایات لاتعلق الجواهر علی اعناق الخنازیر به گردن خوکها جواهرات گرانبها را آویزان نکنید. گاهی این علم و دانش هم برای انسان همچون جواهراتی است که همراه یک خوک است. بسیاری از دانشمندان در دنیا مانند درندگان باسواد هستند از طرفی انسانهایی در روی همین زمین یافت میشوند که در عین این که تحصیل کردهاند،دکتر و مهندس شدهاند لیکن شاکله، باطن و واقعیتشان عشق به خداست. با مادیات کاری ندارند، لذتشان هم آن وقتی است که کار خیری در جامعه انجام میدهند و یا وقتی صدمه و فشار بر آنها روی میآورد، لذت میبرند. شخصی که اسیر مادیات است، وقتی مقدار پول یاامکانات مادی به دست میآورد خوشحال میشود، آن عاشق به حق هم وقتی زیر باران گلوله یک رزمنده ای را معالجه میکند لذت میبرد نه تنها از خدمتش لذت میبرد بلکه از تحمل مشکلات راه نیز خشنود میشود.
- تبدیل فرهنگ فساد به فرهنگ عرفان
دقیقاًبه همین معنا امام فرمودند: فرهنگ این مملکت، از فرهنگ فساد به فرهنگ عرفان تبدیل شده است. همه باید اینطور باشند. همه اطبا باید همانند شهیددکتر رهنمون، دکتر قاضی و دکتر کرباسی بشوند، همه دانشجویان باید اینچنین عشق به خدا داشته باشند.
وقتی فرهنگ آنها فرهنگ اسلامی شد،آن وقت است که عاشق شهادت میشوند، از شهادت لذت میبرند و کمال را در این که با سواد شوند و یک زندگی مرفه داشته باشند نمیبینند بلکه نهایت کمال را در رسیدن به او مشاهده میکنند چند روز پیش در یکی از مجلات نوشته بود امام آمد، با کوله باری از نان و آزادی! (البته من جواب آن را طی نامه رسمی نوشتم) و گفتم شما چه میگویید؟! امام همراه با کوله باری از فرهنگ اسلامی و فرهنگ انقلابی آمد، این جوانهای ما که به دنبال عیش و نوش بودند درس را برای عیاشی و شهوترانی میخواندند، اکنون درس میخوانند برای این که عاشق شهادتاند و یا این که بتوانند به جامعه خدمت بیشتری انجام بدهند.
من در روز جمعه (آخرین هفته قبل از شهادت و قبل از خطبههای نماز جمعه تهران) که صحبت کردم، از اولین گروهی که تقدیر نمودم کادر پزشکی بود زیرا من میدانم در همه عملیات نه یک لحظه بلکه تمام شبانه روز زیر آتش گلوله و خمپاره دشمن با چهره ای خندان و کاملاً مسلط بر اعصاب خود رزمندگان را معالجه میکنند در حقیقت او مدرس من است. من طلبه باید زیر دست او درس بخوانم، امروز جبهههای ما دانشگاه است. این مطلب را یکی از اساتید گفته بود که درسهایی را که ما در این دانشگاه (جبهه) خواندیم در هیچ دانشگاهی نخوانده بودیم.
این درسهایی که در جبههها هست در دانشکده پزشکی تدریس نمیشود. آنجا عالم، دکتر و مهندس تربیت میشود ولی در جبههها آدم ساخته میشود در دانشکدههای پزشکی استاد به دانشجو کیفیت جراحی را آموزش میدهد، لیکن در آنجا درسی به افرادی میدهند که آن درس آنها را به کمال عشق به خدا میرساند و تمام پزشکان ما باید نزد آن پزشک در جبهه تحصیل کنند
- شهید در قید و بند دنیا نیست
سخن این شهدا چیست؟ میگویند ما آنچه را که میخواستیم بدان رسیدهایم ما در قید و بند دنیا نبودهایم. شعار آنها چنین است: انی لا احب الافلین آنچه را که غروب میکند و از بین میرود نمیخواهیم، مادیات همه از دست خواهند رفت. آنچه ما میخواهیم جاودانی است و آن خداست. سپس مرحله بعدی را میفرماید «وهم يستبشرون» بشارت میدهند، به چه کسانی؟ به آنها که ملحق نشدند. همه آنها میگویند بشتابید و به ما بپیوندید، ما همیشه زندهایم. این فرهنگ قرآن است. این که من در اینجا صحبتی بکنم و شما نیز مقداری گریه کنید، یک تشریفات است و ما وظیفه داریم به شهیدانمان احترام کنیم اما قبل از احترام باید با طرز تفکر آنها آشنا شویم. من وقتی که زندگینامه این دو برادر شهید را مطالعه میکردم، از خودم شرمنده شدم که خدایا! من طلبه کجا هستم و این عزیزان چه میکردند؟ روزی به ما روحانی مبارز خطاب میکردند برای این که در آن روزهای خفقان کسی نبود که حرفی بزند، ما فریاد میکردیم، ما زندان میرفتیم و به قول جوانها نفس میکشیدیم، اما امروز در این فرهنگ انقلاب اسلامی جوانهای ما طوری تربیت شدهاند که وقتی ما ایثارگریهای آنها را میخوانیم از خودمان متنفر میشویم، بنده در این بیمارستان به عیادت یکی از فرماندهان عزیز رفتم میگفت دوست دارم شهید بشوم، من فدای انقلاب و امام هستم، سلام مرا به امام برسانید.
هیچ توقعی هم ندارد فقط میخواهد بعد از این که بهبود یافت به زیارت امام شرفیاب شود، اینها تربیت شدگان مکتب اسلام هستند. یک پزشکی که میتواند روزانه از یک عمل جراحی مبالغ هنگفتی به دست بیاورد و راه هم برای او باز است، راه اروپا و امریکا رفتن هم برای او باز است، تحصیلکرده نیز هست، لیکن همه را رها میکند و اینچنین ایثار میکند، این خیلی باارزش است. این چه طرز تفکری است؟ همه را رها میکند و میروند فرمانده سپاه پاوه میشود و در حالی که با دشمنان ستیز میکند از طرفی در چند کیلومتری دشمن، رزمندگان خط مقدم را معالجه میکند و اینها چه کسانی هستند؟! آن چیزی که ما و جمهوری اسلامی بدان افتخار میکند، همین روحیات و صفات حسنه آنهاست. کسی که عاشق الله است نماز شب هم میخواند، دعا هم میخواند، اهل غیبت و تهمت هم نیست، همه اینها اوصاف آثار بعدی عشق است.
من از طرف خود و همه شما به شهیدان پیام میفرستم و آن این که: هنیأ لکم هذه الشهاده این شهادت بر شما گوارا باشد. مبارک باد بر شما این مقام که به معشوق خود رسیدید. خداوند آنها را در سفره حضرت سیدالشهدا (ع) پذیرایی کند و به همه ما مسئولین و خدمتگزاران جمهوری اسلامی توفیق دهد که راه این شهیدان را ادامه داده و به راهی که آنها رفتند، تداوم بخشیم</ref>[۳]
SUBDOC/ROOZ09.htm
خاطرات مرتبط با شهید حجت الاسلام فضلالله محلاتی
- مبازات شهید محلاتی در کلام رهبر
حضرت آیهالله خامنه ای در مصاحبهای به دو ویژگی برجسته شهید محلاتی اشاره نموده که آن را حسن ختام این بخش از مقدمه قرار میدهیم:
1ـسازش ناپذیری
«من تا كنون هيچ فردي را نديم كه در مبارزات عمومي اين جور سازشناپذير و خستگيناپذير باشد. در كار جمعي زود آشنا و زود آشتي و سهلالمؤونه باشد. واقعاً مثل ايشان با اين خصوصيات كسي را نديدم. البته كساني هستند كه با يك فشار تسليم ميشوند، ولي ايشن در مقابل فشار دشمن واقعاً تسليم نميشد، بارها زندان افتاده بود، به نظرم 10 الي 15 مرتبه در طول دوران مبارزه زندان رفته بود، دستگير شده بود. شما ميدانيد تعداد بازداشت مهم است يعني اگر كسي يك بار زندان بيافتد و مثلاً ده سال در زندان بماند اين فقط يك بار بازداشت شده اما اگر كسي در اين ده سال، پنج بار بازداشت شود هر بار يك رنج خاص خودش را و يك مرحله و عقبه خاص خودش را بايد بگذراند. در حالي كه اگر كسي يك بار بازداشت شود فقط يك عقبه خواهد داشت.»
2ـمایه گذاشتن از آبرو
«شايد هر كسي حاضر نباشد راحتي خودش را، زندگي ارام معمولي خودش را به خاطر اهداف و آرمانهايي كه بايد براي آن مبارزه كرد از دست بدهد ولي ايشان از جمله افرادي بود كه به راحتي زندگي را، آسايش را، درآمد را و از همه مهمتر، عنوان را نثار مبارزه كرد. وي حتي حاضر بود از آبروي خودش نيز مايه بگذارد.»</ref>[۳]
index.htm
- تأثیر بر جوانان
حاج آقا محلاتی میگفتند: در زندان قزل قلعه یک جوان کمونیست را به سلول ایشان برده بودند؛ آن جوان بر اثر همنشینی و صحبت با ایشان اسلام آورد و نمازخوان شد. برادر آن جوان میگفتند وقتی او را دیدم که نماز میخواند تعجب کردم. آن جوان در جریان پیروزی انقلاب شهید شد.
نقل از همسر شهید
SUBDOC/aseman24.htm
- شهادت یار امام
چند روز قبل از شهادت شهید محلاتی امام جمعه یکی از شهرها که نماینده ولی فقیه در سپاه آن شهر هم بود، به من تلفن کرد و گفت: «خواب ديده ام يکي از دندان هاي امام مي افتد و وقتي تعبير آن را از پدرم که در تعبير خواب مهارت دارد پرسيدم تعبير کرد که يکي از نزديکان امام که در قواي مسلح نقش کليدي دارد به شهادت مي رسد .» چند روز بعد هم در اول اسفند 1364، شهید محلاتی به درجه شهادت نایل شد.
به نقل از برادر هرندی
SUBDOC/aseman40.htm
- بدون امام هرگز
شبی که انقلاب به پیروزی رسید، حاج آقا محلاتی بعد از ظهر به خانه زنگ زدند و به من گفتند: من امشب به خانه نمیآیم. در صورتی که شانزده شب بود که به خانه نیامده بودند. البته گاهی روزها میآمدند نهار میخوردند و میرفتند به مدرسه علوی خدمت حضرت امام. من به ایشان اصرار کردم که شب به خانه برگردند، ولی شهید محلاتی جواب دادند: ما خدمت امام در مدرسه میمانیم و هر اتفاقی برای امام افتاد، برای ما هم خواهد افتاد. من دوست ندارم بعد از امام زنده باشم.
به نقل از همسر شهید
SUBDOC/aseman36.htm
- ترک سیگار
شهید محلاتی خیلی به حضرت امام (رحمت الله علیه) علاقه داشت، حتی خانه ای در قم، روبروی منزل امام در محله معروف یخچال قاضی فراهم کرده بود تا نزدیکی روحی را با نزدیکی مکانی تقویت کند.
تا حدود دو سال قبل از شهادت، شهید محلاتی گاه و بیگاه سیگار میکشید بارها نذر کرده بود که سیگار نکشد و سیگار را ترک میکرد، اما همیشه در نذرهایش یک استثنا وجود داشت که اگر به زندان رفت، حق کشیدن سیگار را داشته باشد. در زندانهای رژیم شاه، شکنجههای روحی و جسمی آن قدر سخت و طاقت فرسا بود که خیلیها این فشارها را بدون سیگار نمیتوانستند تحمل کنند. این موضوع سبب شده بود که سیگار هرچند گاه در زندگی او خودنمایی کند. اما مدتی قبل از شهادت، خوابی دید که برای همیشه سیگار را کنار گذاشت. یک روز وقتی از خواب برخاست، گفت: من هرگز سیگار نمیکشم.
وقتی علت را پرسیدند، گفت: خواب دیدم که با حضرت امام خویشاوند شدهام و امام به منزل ما آمدهاند. گروهی از مردم هم در محضر ایشان حضور داشتند من جلو رفتم تا در گوش امام چیزی بگویم اما امام فرمود: شیخ فضل الله دهان تو بوی سیگار میدهد! من در خواب خیلی ناراحت شدم و بدون بیان مطلبی به امام، عذر خواستم و به عقب برگشتم و یک پاکت سیگاری هم که در جیب داشتم، به درویشی که در گوشه ای نشسته بود، دادم. شهید محلاتی، با دیدن این خواب، سیگار را برای همیشه ترک کرد. بدین گونه عشق امام او را از وابستگی به سیگار هم آزاد ساخت و این، از آثار محبت به آزادگان است که به انسان آزادی از هرگونه قید و بند میبخشد.
به نقل از دوستان شهید
SUBDOC/aseman35.htm
- پرواز سرخ
شهید محلاتی در دوران جنگ تحمیلی مرتباً بین تهران و جبهه رفت و آمد داشت و شاید کمتر کسی را بتوان از میان روحانیون پیدا کرد که به اندازه ایشنبه جبهه رفته باشد. در هنگام بیشتر عملیاتها در جبهه حضور داشت. با رفتن به خطوط مقدم جبهه رزمندگان اسلام را دلگرم مینمود. هرگاه به ایشان گوشزد میشد که امام حضور مسئولان عالیرتبه نظام را در خطوط مقدم ممنوع نموده است میفرمود: من با دیگران فرق دارم. من نماینده امام در سپاه هستم و باید به خط مقدم بروم و به جوانان، مردم و رزمندهها روحیه بدهم. هنگامی که از ایشان دعوت کرده بودند که به حج برود، فرموده بود: الان منا و عرفات و صفا بیابانهای جبهه است. بچههای مردم مثل گل پرپر میشوند، چرا بروم مکه، اینجا ثوابش بیشتر است. پس از شهادت شهید مطهری خیلی گریه میکرد و اظهار میداشت ما سعادت نداریم، کاش ما هم به شهادت میرسیدیم، آقای مطهری از همه موفقتر بود و زودتر شهید شد. از آنجا که همیشه محاسنش را خضاب مینمود، یک بار که به علت فاصلهافتادن، سفیدی محاسنش نمایان شده بود، دوستانش به مزاح به ایشان گفتند: حاجآقا کم کم پیریات از آن زیر پیدا شده است. بهتر است محاسنت را خضاب کنی. در جواب فرمودند: دعا کنید که محاسن من به خون سرم خضاب شود و این چنین شد.
اول اسفند 1364، ساعت 12:30 دقیقه شهر، هواپیمای «فرندشيب» متعلق به شرکت هواپیمایی آسمان هگامی که از تهران به مقصد اهواز در حرکت بود، در آسمان اهواز هدف دو موشک هوا به هوای جنگندههای عراقی قرار گرفت و در منطقه «وين» در 25 کیلومتری شمال اهواز سرنگون شد. در این وقعه دلخراش شهید محلاتی به همراه بیش از چهل نفر از روحانیون، نمایندگان مجلس و مسئولان فرهنگی کشور به شهادت رسیدند. امام خمینی (ره) در پیامی خطاب به ملت ایران به تجلیل از مقام شامخ شهیدان به ویژه شهید محلاتی پرداختند:
«(و خداوند...) حجهالاسلام حاج شيخفضلالله محلاتي شهيد عزيز را كه من و شما او را ميشناسيم كه عمر خود را در راه انقلاب صرف كرد و بايد گفت يكي از چهرههاي درخشان انقلاب بود و در اين راه كه راه خداوند است، تحمل سختيها نمود و رنجها كشيد و با قامت استوار ايستادگي كرد، اجازه ورود در محضر شهداي صدراسلام مرحمت نمايد...»
در جایی دیگر امام خمینی (ره) در گرامیداشت مقام ایشان فرمودند:
«با ياد و گراميداشت خاطره فداكاريهاي يكي از سرداران بزرگ نهضت اسلامي ايران، مرحوم شهيد حجهالاسلام آقاي حاج شيخ فضلالله محلاتي، كه از ياران باوفاي اينجانب و از سختي كشيدگان دوران مبارزات خونبار انقلاب اسلامي ايران همچنين مردي صالح و فداكار و برادري دلسوز براي پايداران عزيز انقلاب اسلامي بود كه خدايش رحمت كند و در جوار خود پذيرايش گردد...»
index.htm
- پانویس