شهید محمود سلامی کله جاهی

از دانش‌نامه فرهنگ ایثار , جهاد و شهادت
پرش به: ناوبری، جستجو

شهید محمود سلامی کله جاهی تاریخ تولد :1343/11/24 تاریخ شهادت : 1361/12/02 محل شهادت : نامشخص محل آرامگاه :آذربایجان شرقی - اسکو - کلجاه

زندگینامه

بسم الله الرحمن الرحیم شهید محمود سلامی کله جاهی در تاریخ 1343/11/24 دیده به جهان گشود. جا دارد بگویم که با تولد ایشان و تمام متولدین این سالها مصادف است با مبارزات حضرت امام خمینی (ره) زمانی که امام دیدند جهان را ظلم و فساد و بیداد گرفته شروع کرد با سردمداران مبارزه کند که خوب وقت شناس بود چه خوب زمانی را انتخاب کرد که سربازانش هنوز تازه تولد یافته بودند. ایشان می دانستند که این جوانان با غیرت ناموس دار و ضد ظالم و خورشید تابان انقلاب خواهند بود امام خمینی (ره) به مبارزات ادامه داد و اینها هم بزرگ می شدند.

شهید محمود سلامی می گفتند از زبان مادرش و خواهر بزرگش یک انسان بی نظیر و با اداره بود. هر کاری برایش محمول می کردیم به نحو احسن انجام میداد. به مادر و خواهر و برادرش علاقه عجیبی داشت حتی علاقه اش چنان بود که نمی گذاشت بعضی کارها را آنها انجام بدهند. شهید محمود سلامی تا مقطع اول راهنمایی به درسش ادامه داد چون عجول بود نتوانست ادامه بدهد می گفت من تا کی باید درس بخوانم (منظورش وقت بود که زیاد درگیر می شد) ترک تحصیل کرد و به کارهایی دست برد ولی آنها را به خاطر تلف وقت ترک کرد تا اینکه بزرگ شد و پدرش یک ماشین جنگی داشت چند ماهی هم با آن کار می کرد کار کردن آن مصادف شد با انقلاب اسلامی چنان عزم جزم داشت که همیشه در تظاهرات محلی و دور بر شرکت می کرد و دیدند که مردم برای رفتن به تظاهرات با مشکل ماشین برخورد می کنند. چندین بار ماشین را برداشته همراه پدرش به دانشگاه تبریز و جاهائی که قرار بود تظاهرات باشد مردم را می بردند. یک روز قرار بود به روستایی برویم ایشان ماشین را برداشت رفتیم اسکو و از آنجا هم به طرف اسکندان آخرهای فسقندس بود که راه باریک بود ماشین بزرگ نتوانست رد بشود حتی آینه ها هم به دیوار خورد آمد پایین و گفت می باید از اینجا عبور کنم بالاخره رفتیم چون دست خودش نبود تکلیف الهی بوده و اساس ما و دیگران زنده ماندن اسلام بود. با دوستان هم رفتار خوبی داشته دوستان زیادی به خاطر آن خلق و خوی نیکش داشته.

با رشادتهای این جوانان که امام خمینی (ره) هم چندین سال قبل گفته بود. انقلاب شکوهمند اسلامی به پیروزی رسید و با گذر زمان استکبار جهانی که همیشه ضد مردمان خوب و نیک و آزاده بود با حمله خود توسط رژیم بعثی عراق به میهن اسلامی که نوپا یافته بود می خواستند از بین ببرند ولی این جوانان غیرتمند دوباره با بسیج شدن جلوی تمام مستکبرین ایستادند و نشان دادند که ما همیشه در صحنه و پیروز امام هستیم. در آن جنگ نابرابرانه جوانان انقلاب شرکت کردند تا نگذارند دشمن به خاک و میهنمان تجاوز کند.

شهید محمود سلامی در سال 1361/01/18 به خدمت مقدس سربازی اعزام شدند و آموزش ایشان در شهر شاهرود بود. بعد از آموزش به منطقه خوزستان اعزام شد و در فکه مستقر گردیدند. جا دارد اشاره‌ای به آخرین مرخصی که آمده بود بگویم.

شهید محمود سلامی در آخرین مرخصی و در آخرین روزش نزدیکهای ساعت 5 و بود به من گفت بیا برویم کار دارم. رفتیم از آنجا که راه افتادیم از همه خداحافظی می کرد دور کلجاه را گشتیم موقع آمدن یک مغازه دار را گذشتیم برگشت گفت من می خواهم با حسن عمو هم خداحافظی کنم رفت و با او هم خداحافظی کرد. نمی دانم برای آگاه شده بود که شهید خواهد شد یا نه البته کارهای غیر ارادی اش همین کلمه را می گفت تا اینکه شهید شد من فهمیدم که او می دانست. حتی آمدیم به خانه تا وسیله‌هایش را بردارد ساعتی طول کشید تا وقتی آمدم دیدم پیراهن مشکی پوشیده و تا ایستگاه بدرقه اش کردیم. خیلی عجله داشت حتی زودتر ماشین مینی بوس آمد جا نداشت ولی سوار شد طوری که من در مینی بوس را بستم پشتی کاملاً به در مینی بوس چسباند. موقعی که در منطقه بود نامه های زیادی می نوشت در نامه ها از همه یاد می کرد و بعد از 14 یا 15 روز گذشت تا خبر شهادتش را شنیدیم و با تشییع جنازه آن بزرگوار در کله‌جاه به خاک سپردیم.

  • طریقه شهادتش

در فکه زمان ساعت 4 یا 4/5 به گفته همسنگرانش فرمان حمله بود که خمپاره عراق با صدایی که می شناختیم می آمد همه ما به سنگر فرار کردیم. ما دو نفر بودیم که من آب می ریختم او دست و صورت را می شست و من گفتم محمود خمپاره می آید ولی او اعتنایی نکرد بالاخره آن خمپاره کار خودش را کرد که یکی از بهترین جوان را از ما گرفت. ترکش های خمپاره به همه جای بدنش و سرش خورد ولی همه آنها ترکش های کوچک بودند ولی یکی بزرگ به قلب اش خورده بود و من خودم در اسکو در سپاه پاسداران در حیاطش دیدم که ترکش به قلبش خورده بود حتی کیف پولش و یک سکه 2 ریالی را هم کج کرده بود. شهید محمود سلامی با افتخار زیست و با افتخار شهید شد و تا تاریخ است افتخارات این عزیزان خواهد بود یعنی تا تاریخ است اینها عزیزان هم هستند. شهید قلب تاریخ است.

در آخر این نقطه را متذکر می شوم که همه ما باید کاری کنیم که نگذاریم خونهای این شهیدان پایمال شود. اینها (خونهای) برای ما امانت است چون به خاطر اسلام و قرآن و کشور رفتند و شهید شدند. ما موظفیم با عوام آنهایی که می خواهند ضربه به انقلاب و ایران بزنند مقابله کنیم. من فکر می کنم پشت سر این قضایا آمریکا و صهیونیست هستند و اجراکنندگان اصلی بهانه ای برای اینها میدهند فسادهای مالی جامعه هستند باید همه بکوشیم اولاً این فساد مالی که زمینه ساز برای آنهاست از بین ببریم و بعد نگذاریم لطمه ای به این مملکت برسد. خون شهدا پا بر جا بماند. اگر خون اینها هدر برود کشور و مردانگی مردم از بین می رود. خداوند برای ما عقل کلی عنایت فرماید تا در راه دین و قرآن بتوانیم موفق و پیروز باشیم.[۱]

پانویس

  1. سایت شهدای ارتش