شهید مرتضی آل حبیب کیالکایی
شهیدمرتضی آل حبیب کیالکایی
rId4
نام:مرتضی
نام خانوادگی:آل حبیب کیالکایی
تاریخ تولد3/11/1333
محل تولد:روستای کیالکایه از توابع شهرستان لنگرود
نام پدر:قربانعلی
نام مادر:صفورا
شغل:کارمند داروسازی
تاریخ شهادت:25/10/1365
محل شهادت:شلمچه
محل دفن:لنگرود
وصیت نامه
_ آنانی که قدرت تحمل اسلحه را دارند باید حرکت کنند و به جبهه بروند
_ من با امام خمینی پیمان بسته ام و او تکلیف را برما تمام کرده است و ا ز حدودی که او مشخص کرده است یک قدم عقب نش ینی نخواهم کرد
_ امروز باید ملاک سنجش را در آنانی قرار داد که جان خود را در طبق اخلاص قرار داده اند و برای نبرد با دشمن اصلی به جبهه میروند.
_ یک توصیه به پسرم ، هیچگاه زیر بار ظلم و بی عدالتی نروی و در مشکلات زندگی سخت کوش باشی.
_ دخترانم! پاسداری مقاوم برای حجاب باشید و با هرگونه فساد مخالفت نمموده و در تحصیل علم کوشا باشید.
بسم الله الرحمن الرحیم
«ولا تقولوا لمن یقتل فی سبیل الله امواتا بل احی اء ولکن لا تشعرون»(سوره بقره آیۀ 154)
«آنانی که در راه خدا کشته می شوند مرده مپندارید،بلکه آنان زنده اند ولی همه شما این معنی را درک خواهید کرد.»
با سلام و صلوات بی پایان به حضرت ختمی مرتبت پیامبر گرامی اسلام (ص) و با سلام به امام زمان(ارواح العالمین) و نائب بر حقش،ابراهیم زمان، خمینی بت شکن و با آرزوی پیروزی هر چه سریع تر سلحشوران جبهه حق علیه باطل وصایای خود را آغاز می نمایم تا شاید از این طریق خدمت ناچیزی به اسلام و مسلمین بنمایم و مسئولیت سنگینی که خداوند به دوش مان نهاده است انجام داده باشم گرچه در زنده بودنم نتوانستم.
شکر خدای را که بر من منت گذاشت و پدر و مادری مؤمن و همسری مخلص و با ایمان که هیچ گونه کوتاهی در رابطه با اعمال مذهبی و سیاسی نکرده و همیشه با توکل به خدای تبارک و تعالی در رفع مشکلات زندگی کوشا بوده است به من عطا کرد.«خدای من! مرا و فرزندانم را برپای دارنده نمازساز و دعای ما را بپذیر. پروردگارا! مرا و پدر و مادرم را و مؤمنان را در روز حساب بیامرز» «پروردگارا! به ما از همسران و فرزمندانمان روشنایی چشم ببخش و ما را بر پرهیزگاران پیشوا ساز»(آمین یا رب العالمین).
به حج رفتم در آنجا در مسجد شجره احرام پوشیدم و لبیک گویان به طرف مکه حرکت کردم و بعد انجام عمره تمتع که مرحله مقدماتی مانند(وضو از برای نماز)با لباس احرام از مکه به طرف صحرای سوزان عرفات و مشعر و منی رفتم و گناهان خود را ریخته نزد خدای سبحان پاک و منزه شده و شیاطین را از خود رمی نموده و نزد کعبه اعمال به طواف برخاستم و در کشاکش طواف دل به معبود داده و از هر نظر خود را آراسته گردانیدم و با خدای خود عهد بستم که به جز او معبودی نداشته باشم و همه این موانعی را که در کشاکش زندگی وجود دارد به راحتی پشت سر گذاشته و به مرحله دیگری بعد از حج یعنی جهاد بپردازم که در این راه لحظه ای غفلت را جایز ندانستم و بدان سو حرکت کرده ام که به چنین فیضی نائل گردیده ام که ان شاءالله خدای تبارک و تعالی از ما قبول فرماید، ولی اکنون که مرحله جهاد را پشت سر گذاشته ام به امر به معروف و نهی از منکر که از اصولی ترین مسائل فروع دین میباشد، میپردازم.
ابتدا آن دسته از افرادی که از اول انقلاب با این حرکت اسلامی مخالفت داشته اند که تاکنون نیز کماکان با عناوین مختلف به این عمل ادامه میدهند چه آن گروهک های الحادی و چه منافقین و غیر و... که چون پرکاهی دربرابر گرد باد قرار گرفته باشد یکی پس از دیگری محو شدند و تکلیف م ا هم با این افراد مشخص بود.اما روی سخنم با آن دسته از برادران مخلص و مؤمنی است که طرفدار انقلابند و آدم های درستکاری هستند، ولی خود را در بندهای نیم بند گرفتار نموده اند. یکی خود را به پدر و مادر پیرش بند کرده است.یکی میگوید که همسرش اجازه نمیدهد که به جبهه برود(مثل اینکه ولی فقیه او همسرش است). یکی بدهکاری را بهانه قرار می دهد. یکی میگوید که زن و بچه ام تنها هستند.یکی میگوید که میترسم.یکی سرما و گرمای هوا را بهانه قرار می دهد.یکی ادعا میکند که شغلم حساس است و فتوا می دهد که بهتر است اینجا کار کند. یکی وجود افراد ناسالم را در ارگان های دولتی بهانه قرار می دهد . در نهایت یکی گرانی و نابسامانی بازار که ناشی از جنگ است [را] بهان ه قرار م ی دهد، ولی اگر به این برادران بگوییم د ارای ایمان ضعیفی هستند.برآشفته می شوند و متأسفانه ما هنوز با گذشت چندین سال از انقلاب اسلامی نتوانستیم مسئله ولایت را درک کنیم. وقتی ولی فقیه امر فرمودند که واجب کفایی است به جبهه برویم ،آنانی که قدرت حمل اسلحه را دارند باید حرکت کنند و به جبهه بروند و تا زمانی که فرماندهان اعلام بکنند که نیرو لازم نیست، وجوب از بقیه ساقط میشود که بقیه برگردند و درعین حال آماده باشند که در صورت نیاز و اعلام فرماندهان حرکت کنند.امروز بر هر مسلمانی واجب است اطاعت از ولایت امام، از هیچکس پذیرفته نیست که بگوید من از فلانک تقلید میکنم.امام امر فرموند که ه رکس توان جسمی دارد باید به جبهه برود،آنکس که توان ندارد در پشت جبهه خدمت کند.یعنی با این فرمان امام همه نیروها را در خدمت جنگ قرار دادند.
اگر فقط اسلام ن یاورده باشیم و ایمان به اسلام هم آورده باشیم در این صورت باید شهر ها از سکنه خالی میشد و همه رهسپار میدان جنگ می شدیم.همین عدم وجود ایمان بود که امام حسین(علیه السلام)در کربلا تنها ماند و شما هم جز اندکی محدود حسین زمان را تنها گذاشته اید،خدا را شاهد میگیرم که حتی اگر امام زمان(ارواحنا الفداء)حکم جهاد بدهند باز حکم جهاد بدهند باز هم عده ای همین بهانه ها را خواهند گرفت.بنابراین، برادران کار را یکسره کنند زشت است که بعد از شش سال جنگ یکی میبینی سه سال در جبهه بوده و یکی سه روز هم نرفته باشد و هر دوتا طرفدار انقلاب باشند. هرکس به اندازه توان باید در این راه شرکت کنند.
من با امام خمینی پیمان بسته ما و او تکلیف را بر ما تمام کرده است و از حدودی که او مشخص کرده است یک قدم عقب نشینی نخواهم کرد.اگر چندین بار مرا بکشند و زنده ام کنند، دست از او نخواهم کشید. پدری که پسرش شهید شد اینها که وارثان واقعی انقلاب هستند باید بیشتر در این امر مهم شرکت کنند .
با درک این مطلب که چه میگذرد و بعضی ها چکار میکنند و انقلاب به کجا کشیده خواهد شد وفهم نسبی که از اسلام یافتم خود را مدیون انقلاب می دانم و رفتم که با نثار خون خود برکه ای در دریای پر تلاطم خون شهیدان ایجاد کنم ت ا لکه های ننگ را که بر پیشانی اه ل زمین نشسته است اندکی هرچند ناچیز گندزدایی کنم و با هشداری هوشیارانه به آنان که در هر پست و مقامی و در هر لباسی در کشور ایران به اریکه قدرت نشسته اند، بدهم.از کارهایی که باعث مشوش کردن اذه ان عموم می شود بپرهیزید و ازهر عملی که باعث شود نیروهای مؤمن و مخلص رنجیده شوند از ان دوری کنند.اگر ایمان قلبی به آیات قرآن دارند که شهدا زنده هستند و ناظر بر اعمال ما، پس چگونه یک انسان که خود را فدایی اسلام می نامد و از هر راهی برای به کرسی نشاندن حرف خود استفاده می کند و افراد نالایق را به کارهای اساسی می گمارد و و اف راد مخلص و مؤمن را از صحنه بیرون میکند.مگر نه اینکه شهدا زنده اند وبر ما نظارت دارند و رزمندگان ما در صف شهادت ایستاده اند.پس امروز باید ملاک سنجش را در آنانی قرار داد که جان خود را در طبق اخلاص قرار داده اند و برای نبرد با دشمن اصلی به جبهه می روند.
اگر مشاهده کردی که اکثریت قریب به اتفاق آنها با شما نیستن د در خودتان تجدید نظر کنید و اشک ال را پیدا کنید و اصلاح کنید. فقط دلتان را به این خوش نکنید که چند تا کامیون فرستادید.نکند خدای ناکرده«...ید الله فوق ایدیهم...»شما را در زیر همین کامیون هایی که فرستادید له کند و مهمتر از این از آن وحشت دارم که غذای ناپاک از این طریق گلوی پاک رزمندگان که عمر هرچند کوتاه خود را به ستون تقوا آراسته اند و خود را از هر مال حرامی مبرا داشته اند ریخته شود و در او سستی ایجاد ایجاد کند که در آنصورت جوابگویی همه آنها با شما خواهد بود.
بار خدایا! چگونه شکر نعمت هایت را بجا آورم، زبان و قلم از ذکر و نگارش آن همه قاصر است.نعمت های بزرگی که در رابطه با شناخت انسان و پرورش فکر انسان برای نمونه بودن او و الگو شدن در برابر این همه تجملات موجود در دنیای کنونی که موج اضطراب انسان را از مبدأ خود غافل میکند گرچه پیشرفت ابر جنایتکاران شرق و غرب د ر رابطه با صنعت است و اصل بزرگ ا رزش والای انسانیت و عاطفه و شرف و حیثیت انسان را کشته و انسانیت انسان را گرفته و به حیوانی مبدل ساخته اند و می رفت که ایران اسلامی در چنین منجلابی قرار گیرد.خدای قادر متعال منت نهاده و انقلابی عظیم و رهبر پیامبر گونه ای بر ما عطا نموده، ولکن عدم شناخت ما و شناخت دقیق دشمن از عظمت این انقلاب آنان را واداشت که به هر نحو ممکن درصدد جلوگیری از رشد این انقلاب و عدم صدور آن برآ یند و با تمام امکانات خود خواستند که این انقلاب را در نطفه خفه کنند، ولی از آنجا که «دست خدا از آستین روح الله بیرون آمده است و میرود که به همت جوانان رزمنده کاخ های ظلم را یکی پس از دیگری ویران نماید و اسلام توحیدی را که عدالت عدل علی(ع) به عنوان نمونه از پیش دارد در دنیا به مرحله عمل درآورد و دنیا را از فساد برهاند و زمینه مساعد را برای ظهور مهدی (عج) آماده سازد.
در روند احساسم در رابطه با ارزش خون شهدا و حف ظ دستاوردهای آن مسئولیتی که بر د و ش همگان گذارده اند، اندا مم به لرزه می افتد و خود را آنچ نان حقیر و اسیر تمایلات دنیوی دیده ام که گویی هرگز نمی میرم . پروردگارا! عشقم را به دنیا مبدل به عشق به آخرت کن، زیرا که همگان دنیای فانی را ترک خواهند گفت.پروردگارا! من را از انتظار های طولانی باز دار تا آنچنان باشم که مشتاق پیوستن لقاءالله گردم و در این راه روز شماری کنم تا شاید با چهره کریه دنیا آشنا گردم تا بتوانم از زشتی ها دوری جسته و به سوی نور حرکت کرده و با آن انس بگیرم و این جدیتی را که امروز در رابطه با مال دنیا برای زندگی بهتر می کنم مبدل[به] به سوی خدا رفتن کن گرچه مال حلال به دست آوردن هم یکی از بزرگترین عبادت است.
اما در رابطه با حکومت اسلامی ،اسلام است و حدود و ثغورش مشخص در این حکومت اسلامی اگر شما یک کلمه بر علیه اسلام بگویید مستوجب کیفر خواهید بود.«فمن یعمل مثقال ذرة خیرا یره و من یعمل مثقال ذرة شرا یره»،خیر و شر من حتی اگر اندکی باشد عقوبت آن را خواهم دید.مکتبی که 124 هزار پیغمبر برای آن جانفشانی کرده اند و خون ها ریخته شد و امامانمان زجر کشیده و با ایثار جان و مال و تحمل شکنجه های فراوان پاسدار آن بوده اند، مگر می شود چنین مکتبی را زیر پا گذاشت ؟ گرچه حکام جب ّ ار جهان اسلام آن را مسخ نموده اند،ولی تبلور دوباره این حرکت در ایران همه کاخ های ظالمان را به لرزه درآورده و یکی پس از دیگری فروخواهد ریخت.
عقیده ام این است که پیروزی نزدیک است، زیرا آنچنان ضربه ای به دشمن وارد خواهیم کرد که تاکنون نخورده باشد و با اطمینان آنان را به درک واصل خواهیم کرد. و آرزوی من پیروزی کامل بر کفار بعثی می باشد، گرچه آرزوی شهادت ندارم و امیدوارم که سالم باشم تا بتوانم کفار بیشتری را به درک واصل کنم ، ولی اگر خدا خواست که به شهادت برسم و قبول کند شهادت را آماده این جانبازی هستم .
وصیت شهید در رابطه با خانواده:
ابتدا در رابطه با نماز باید اعلام شود که تا حدود امکان توانسته ام از زمانی که خود را شناخته نماز را بپا داشتم و اگر هم غفلتی صورت گرفته بود و نتوانستم ادای فریضه کنم قضای آن را در این مدت بعد از انقلاب جبران نمایم و ان شاءالله خداوند قبول فرماید.اما در رابطه با روزه باید عرض کنم که تقریبا مدت 1 ماه بدهکار روزه هستم و به خاطر موقعیت شغلی تاکنون نتوانستم بجای آورم که در این مورد سوال شود و ادا ء گردد. اما در رابطه با خمس و زک ات و سهم [...] سادات و غیره باید عرض شود که همه آنها را پرداخت نموده و مالم را حلال گردانیدم و هیچگونه بدهکاری به کسی تا آنجا که به یاد دارم ندارم و همه را اداء نمودم، ولی در این مورد باید عرض شود که مبلغ 1000 تومان از پولم به عنوان رد مظالم پرداخت شود.
اما در رابطه با وکیل وصی خانواده ام ، همسر گرامی من می باشد و ایشان تا زمانی که به زندگی من تعلق دارد در دخل و خرج مالم مختار می باشد و به ایشان توصیه می شود که در نگه داری و تربیت فرزندانم نهایت کوشش را مبذول دارد و در تحصیل علم آنها بسیار دقت کند و تا آنجا که امکان دارد در ادامه تحصیل آنها تا درجات عالیه کوشش نماید. من اطمینان قلبی دارم که در تربیت فرزندانم کوتاهی نخواهد شد و آنان را به سر منزل مقصود خواهید رسانید و توان این عمل را در شما میبینم و خیالم از این بابت راحت است، اما از اینکه نتوانسمتم آنطور که باید به شما خدمت کنم و در امر همسرداری کوتاهی کردم از خدای بزرگ طلب عفو می کنم و از شما می خواهم که مرا ببخشی تا با اعتماد بیشتری به راهم که رضای خدا می باشد ادامه دهم، ولی در همین رابطه به پدر و مادرم توصیه میکنم این امانتی که خدا به من داده( زن و فرزندانم ) تا زمانی که به زندگی من تعلق دارند در نگه داری آنان هیچ گونه کوتاهی نکنید، زیرا در غیر این صورت روحم را آزرده اید.
اما یک مطلب به فرزندانم، ابتدا پسرم میثم! یک مطلب برای تو که به مادرت تا میتوانی کمک کنی و حق حتی یک بار چپ نگاه کردن به او را نداری و در بعد سیاست و دیانت چون میثم تمار مقاوم و سخت کوش باشی . و اما سمانه وسعیده شما هم در شهر خود باید پاسداری مقاوم برای حجاب باشید و چون برادرتان از اسلام دفاع کنید و با هرگونه فساد مخالفت نموده و در تحصیل علم کوشا باشید و تا پایان عمر یاور و مددکار مادرتان باشید.
در نهایت از پدر و مادر عزیزم که برای من بسیار زحمت کشیدند حلالیت می طلبم و از همسرم می خواهم که مرا مورد عفو و بخشش قرار دهد و ازهمه برادران و خواهران و فامیل و دوستان و آشنایان حلالیت می طلبم، ان شاءالله خداوند من را مورد عفو قرار دهد. خداوند همه شما را حفظ نماید.
والسلام
حاج مرتضی آل حبیب[۱]
پانویس
- ↑ کتاب آثار و اسناد ایثارگران|شهدای استان قم | ناشر: بنیاد شهید