منطقه شلمچه
شلمچه منطقهای در حد فاصل شهرهای خرمشهر و بصره است که بخشی از آن در خاک ایران و بخشی دیگر در خاک عراق قرار دارد. مرزهای سرزمینی شلمچه از شمال به کانال ادب و پاسگاه بوبیان، از جنوب به اروندرود ، از شرق به نهر عرایض و از غرب به کانال زوجی محدود میشود.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، رژیم بعثی عراق با توجه به نزدیکی بندر خرمشهر به مرز و وجود کنسولگري عراق در این شهر، به حمایت از گروههای ضد انقلاب از جمله گروه موسوم به خلق عرب پرداخت.پشتیبانی تجهیزاتی رژیم بعث از این گروه ـ که در راستای زمینهسازی تهاجم گسترده به ایران بود ـ اقدامات مختلف تروریستی را در پی داشت که مواردی مانند ترور اشخاص، ارسال مهمات، بمب گذاری، حمله مسلحانه به مراکز نظامی و اقتصادی و گلولهباران پاسگاهها را شامل میشد. این وضعیت از اوایل سال 1358 آغاز و در مرداد و شهریور 1358 به اوج خود رسید. در این ماهها، اقدامات مهندسی عراق در ایجاد مواضع، سنگرها و گسترش نیروهای نظامی در منطقه، نمودی آشکار از زمینه سازی تجاوز و انتخاب شلمچه به عنوان محور اصلی تهاجم به خوزستان بود.
با هجوم سراسری ارتش عراق در 31/6/1359 پاسگاه شلمچه به اشغال دشمن درآمد؛ اما اندک نیروهای خودی، پاسگاه را بازپس گرفته و بیست تن از نیروهای دشمن را اسیر کردند. از بامداد 1/7/1359 ارتش عراق تلاش نمود تا با شکستن خط تأمین دژ و عبور از شلمچه به سمت خرمشهر پیشروی نماید اما با مقاومت سرسختانه مدافعان، فاصله پاسگاه شلمچه تا پل نو را در مدت چهار روز طی کرد. با دستیابی دشمن به حاشیه خرمشهر، منطقه شلمچه به اشغال کامل عراق درآمد. اگرچه خرمشهر در 3/3/1361 در مرحله سوم عملیات بیت المقدس آزاد شد، اما حاشیه مرزی شلمچه تا آغاز عملیات کربلای 5 در 19/10/1365 در اشغال نیروهای عراقی باقی ماند.
دشمن به دنبال مشاهده پیشرویهای رزمندگان، به فکر ایجاد مانعی غیر قابل عبور برای نیروهای اسلام افتاد؛ بنابراین پیرو تدابیر پدافندی خود، در شمال جزیره بوارین توسط کانال پرورش ماهی آب زیادی را در زمینی به وسعت 75 کیلومتر مربع رها ساخت. عمق آبگرفتگی بوبیان در زمان جنگ با توجه به کنترل آن توسط دشمن، حداکثر به هفتاد سانتیمتر میرسید. عراق با این کار دریاچه مصنوعی کم عمقی را ایجاد کرده بود که پیشروی قایق و غواص را با مشکلات فراوان مواجه مینمود. از دیگر مواضع پدافندی دشمن در این منطقه، کانال زوجی بود؛ کانال دو ردیفهای به طول تقریبی هشت کیلومتر و عرض چهل متر و شامل دو شاخه بیست متری که به فاصله چهار متر از یکدیگر قرار میگرفتند. کانال شمالی ـ جنوبی زوجی از یک طرف به کانال پرورش ماهی و از سمت دیگر به اروند صغیر متصل بود.
دو ردیف دژ با مواضع نونی شکل در غرب نهر دوعیجی نیز از پیشرفتهترین طرحهای پدافندی بود که توسط کارشناسان غربی، طرحریزی و در اختیار صدام قرار داده شد. ایجاد مواضع نونی در این نقطه باعث شد قوت خطوط پدافندی در این منطقه استحکام بیشتری نسبت به تمام خطوط پدافندی عراق داشته باشد.
در طول جنگ، منطقه شلمچه صحنه عملیاتهای بیت المقدس، رمضان، پشتیبانی والفجر 8، کربلای 4، کربلای 5، کربلای 8 و بیت المقدس 7 بود که در این میان، نبرد کربلای 5 از جایگاه ویژهای برخوردار است.[۱]
شلمچه روستا و منطقهای مرزی در باختر خرمشهر و مرز میان ایران و عراق و نزدیکترین نقطه مرزی به شهر بصره در کشور عراق میباشد.
منطقه عمومی شلمچه از ضلع غربی خرمشهر شروع میشود و تا عمق خاک عراق به پیش میرود. خط مرزی، این منطقه را به دو قسمت شلمچه ایران و شلمچه عراق تقسیم کرده است. شلمچه ایران در منتهی الیه جنوب غربی جلگه خوزستان قرار گرفته است.
شلمچه دارای آب و هوای گرمسیری است. حداقل دمای هوای آن در زمستان به صفر درجه سانتیگراد میرسد و دمای آن در تابستان از مرز 55 درجه سانتیگراد تجاوز میکند. رودخانه اروند که تمام ضلع جنوبی شلمچه را پوشانده است، رودخانهای است وحشی و ناآرام. طول این رود در منطقه شلمچه، از انتهای جزیره بوارین تا شهر بصره به 20 کیلومتر میرسد.[۲]
کانال پرورش ماهی، کانال زوجی، نهر جاسم، نهر و شهرک دوئیجی، در شلمچه عراق قرار دارد. قبل از شروع جنگ، چندین روستای کوچک و بزرگ در شلمچه ایران وجود داشت که بعضی از آنها به دلیل دارا بودن چشمانداز زیبا، محل تفریح مردم خوزستان بود. روستاییان به کار کشاورزی و دامداری مشغول بودند. درصد قابل توجهی از اراضی کشاورزی خرمشهر در منطقه شلمچه قرار داشت.[۳]
از آنجا که شلمچه یکی از مناطق حساس مرزی به شمار میرفت، چند پاسگاه، وظیفه حراست از منطقه را بر عهده داشتند که مهمترین آنها عبارت بود از پاسگاه شلمچه، پاسگاه مومنی و پاسگاه خین. همچنین چندین پایگاه و دژ کوچک در فواصل معینی برای دفاع در مواقع ضروری تعبیه شده بود و یک دژ مرکزی به عنوان تغذیه کننده، وظیفه پشتیبانی این پایگاهها را از نظر نیرو و تجهیزات بر عهده داشت. روز 31 شهریور 1359، ستون زرهی تیپ 26 عراق، میلههای مرزی را پشت سر گذاشت و وارد شلمچه شد. همزمان پاسگاه شلمچه که اصلیترین موضع دفاعی نیروهای خودی در معبر وصولی به خرمشهر محسوب میشد، توسط هواپیمای عراقی به شدت بمباران شد. محور اصلی تهاجم ارتش عراق به سمت خرمشهر و شرق کارون، شلمچه بود. عراق توانست با اعزام چندین لشگر مکانیزه، پیاده و زرهی، پس از 35 روز جنگ، خرمشهر را اشغال کند و با عبور از رودخاته کارون، خود را به جاده آبادان - ماهشهر برساند. پس از سقوط خرمشهر در چهارم آبان 1359، جاده شلمچه به صورت یکی از معابر اصلی تردد یگانهای عراقی مستقر در خرمشهر در آمد.
دشمن در سال 1364 به دنبال مشاهده پیشرویهای رزمندگان اسلام، به فکر ایجاد مانعی غیرقابل عبور برای نیروهای اسلام افتاد. بنابراین پیرو تدابیر پدافندی خود، در شمال جزیره بوارین، آب زیادی را در زمینی به وسعت 75 کیلومتر مربع رها ساخت. آب گرفتگی فوق توسط کانالی به عرض دو کیلومتر از سمت پاسگاه زید از طریق هورالعظیم تغذیه میشد. عمق آب گرفتگی شلمچه در زمان جنگ با توجه به کنترل آن توسط دشمن حداکثر به یکصد و هفتاد سانتیمتر میرسید که بدین ترتیب دریاچه ای مصنوعی با عمق کم که پیشروی قایق و غواص در آن نیز با مشکلاتی همراه بود، ایجاد کرده بود. از دیگر مواضع پدافندی دشمن، کانال زوجی بود؛ کانال دو ردیفه ای به طول تقریبی هشت کیلومتر و عرض چهل متر و شامل دو شاخه بیست متری که به فاصله چهار متر از یکدیگر قرار گرفتهاند. دژ مرتفعی با مواضع مثلثی شکل، غرب کانال را بر شرق آن مسلط ساخته است. مواضع مثلثی، پیشرفتهترین طرح پدافندی بود که توسط اسرائیل طرح ریزی و در اختیار صدام قرار داده شد. پس از عملیات کربلای5 آثار باقیمانده از شهدا در محل یادمان شهدای شلمچه جمع آوری شد که زیارتگاه میلیونها نفر در طول سالهای اخیر شده است. حضور پرشور مقام معظم رهبری در تاریخ هشتم مهر ماه 1378 در مشهد شهیدان شلمچه، نورانیت خاصی به این منطقه داد و بنا به دستور معظم له، مقرر شد یادمان شهدای شلمچه و فضاهای مورد نیاز و جاده های ضروری، طراحی و اجرا شود.[۴]
محتویات
[نهفتن]نگارخانهی تصاویر
نگارخانهی ویدئو
مگر جوانان اهواز مردهاند؟ - مشاهده در آپارات
سکهی دو رو 1 - مشاهده در آپارات
سکهی دو رو 2 - مشاهده در آپارات
بانک صوت
مختصات جغرافیایی
طول جغرافیایی | عرض جغرافیایی |
---|---|
48.096084 | 30.530623 |
نقشه مکان با استفاده از نقشه Google
نقشه مکان با استفاده از نقشه bing
وقایع خاص
هجوم سراسری ارتش عراق در 1359/6/31
ایجاد دریاچه مصنوعی کم عمق
روایتگری و متن ادبی
شلمچه
آیا غروب شلمچه را دیده ای؟! دیدنی است. نمیگویم تا خود ببینی این نمایش رؤیا گونه را.
گوی سرخ و آتشینی انگار در میان دریای خون شناور است. خورشید و ماه، گویی در هم تنیدهاند و ستاره های تازه متولد شده را بر دامان خویش گرفتهاند و همه به شهیدان، این عزیزان مصر شلمچه، به یوسفهایی که عزیز تاریخ شدند، سجده میکنند. من تعبیر خواب یوسف را غروب امروز، پس از قرنها به چشم خود دیدم!
آی اهالی شلمچه، سلام!
آی امیران شهر شهادت، آی اسیران سیمای ولایت، سلام و هزاران سلام! سلام از من که برای پیوستن به شما از خود و خاکیان گسستم! سلام از من که برای دیدن شما چشم از غیر حقیقت بستم، من که مرید شما و هر که چون شما باشد، هستم! برهنه پای میآیم و سر به زیر. دستانم پر از خالی است. کوله باری که در آن اگر یک جو معرفت یافت میشد، مرا رو سپید درگاهتان میکرد. لبیک گویان سوی آن کعبه میآیم و از پیکرهای پاره پارهی شما اذن دخول میخواهم.
ءادخل ای پلاکهای بی سرور؟!
ءادخل ای پیکرهای بی سر؟!
ءادخل ای لاله های پرپر؟!
ءادخل ای شیفتگان یک نگاه رهبر؟!
ءادخل ای فرشتگان طواف کننده بر کعبهی بلورین شلمچه؟!
پیش از آن که شما را ببینم، ای پروانه های باغ بهشت! خود را کاویدم. دلم را زیر و رو کردم. عمق و نگاهم را با ذره بین سنجیدم. هر چه ناپاکی و ناخالصی بود از پنجرهی دل بیرون ریختم؛ کینهها را، بی رنگیها را، نگاه های آلوده و حسدها را و... . وضو ساختم و غبار گناه را از چشمانی که غریبهها در آن رفت و آمد داشتند، تطهیر کردم و هر چه بار غیر قانونی بود و وبال باورهایم شده بود، دور ریخته و سبک بالانه پر و بال زدم و به سوی شما پر کشیدم.
به خدای شلمچه سوگند، ای خفتگان همیشه بیدار شلمچه! من این گونه نزد شما آمدم. میدانستم و میدانم که این خاک رسواگر دلهای بی صفا و دور از صداقت است. میدانستم و میدانم که قدمهای لرزان از گناه را در خود نمیپذیرد و داغ دیدار مردان درد به دلهای کدورت خیز میگذارد. آری میدانم که این جا حریم دارد. حرمت دارد و حریت میطلبد. همه را میدانم. از این رو هر چه بی دردی و بی تفاوتی و هر چه بی باوری و بی معرفتی بود، دور ریختم و فانوس دلم را روشن ساختم تا شما را خوب و آشکار ببینم و بیابم و در حرارت حماسهی شما ذوب شوم.
این جا، در شلمچه از سنگ و آهن خبری نیست. سنگها و آهنها را دل دشمن ربود و برد و شما ماندید و یک تاریخ حماسهی جاودانه و یک آسمان غیرت و عشق و یک خورشید، نور همیشه تابنده و درخشان.
به سوی شما که میآمدیم، هنوز فرسنگها فاصله بین ما و استخوانهای شما بود، که عطر حضورتان مشام جانمان را نوازش داد. از گوشه ای، نمیدانم کجا بود، صدای شکستن دلی به گوشها رسید. زمزمه ای در پی آن بلند شد، زمزمه ای عاشقانه و نجیبانه:
- کجایید ای شهیدان خدایی...
آن زمزمه را شناختم. خواهر شهیدی بود که بوی پیراهن یوسفش او را بی قرار کرده بود. بی تاب تر از هر کس زمزمه میکرد و میخواند. کس دیگری با او هم آوا شد، زمزمهی سومی را هم شنیدم. بعد چهار نفر و... اکنون یک اتوبوس دختر به خواهر شهید پیوستند و همه با اشک و سوز و آه به دریای زمزمه و امواج آرام آن متصل شدند:
کجایید ای سبک بالان عاشق...
چه زیبا بود پیوستن زمزمهها و جاری شدن یک دریا عشق و شور. میدانستم که شما آغازگر این حرکت بودید تا آستانهی شلمچه و باید اولین زمزمه از «زینبی» شنیده شود که خون شما در رگهای او جاری و سیال است. باید او آغاز میکرد تا دیگران بیدار شوند و این سکوت سرد و مبهم را بشکنند. او که بنشیند، دیگران مجوزی برای خوابیدن مییابند. او که بخوابد دیگران با آرامش تمام، چشم به حقیقتها میبندند. او خواهر «شهادت» است و حماسه و دختر ایثار و عشق. عجیب سماعی بود! عجیبتر هم خوانی دلهای مشتاق!
این بود که دلهایمان پیش از ما شتافتند و به زیارت شما آمدند و اینک ما «بیدلان» آوارهی کوی شماییم. ما را پذیرا باشید. آیا ما را میپذیرید؟ آیا دستانمان را میگیرید؟ آیا شفاعت میکنید ما را؟!
آه شلمچه؛ ای عرفات دلهای عارف!
باران تو تطهیر کنندهی جسم و جان است و دست تقدیر، چه زیبا مرا با این باران مقدس آشنا ساخت. تطهیر میشوم. از بی تفاوتیها غسل میکنم، بی دردیها، نسیانها و عصیانها، در کنار مزار مردان درد و مردان خدا و با آنان عهد میبندم که هرگز بدون نام و یاد آنها به خورشید سلام نکنم و غافل از آنها از کوچه باغهای شهرمان گذر نکنم و هرگز به ماه نظر نکنم. شمایل شلمچه ایها را ببینم.
پیمان میبندم که به پاسداشت جوانمردیهای آنان هرگز خلوتی نازیبا با شیطان نداشته باشم و فردای بس والای خود را به امروز گذرا نفروشم، برای کبوتران عشق و دوستی دانه بپاشم و شهر دلم را از هر گونه مه آلودگی و تیرگی پاک سازم تا تصویر بی انتهای ارزشهایی که آنها آفریدند در آن تجلی یابد.
اهالی شلمچه را همیشه در یاد و خاطرهام خواهم داشت .[۵]
سرزمین لالهها
روی زمین دنبال آسمان نگردید؛ هر چه هست آن بالاست.
عملیات کربلای4 تمام شده بود و هنوز خاطره شهادتِ بسیاری از بچهها از اذهان نرفته بود که باید رزمندگان و مردم شهد شیرین پیروزی را میچشیدند. یکی از فرماندهان عملیات کربلای5 میگفت: تمام جوانب را بررسی کردیم. شناسایی منطقه کار راحتی نبود. محور «شلمچه» از همه محورها مهمتر بود. شلمچه دروازه بصره بود. از این نقطه میتوانستند به دشمن نفوذ کنند. دشمن محکمترین مواضع و موانع را برپا کرده بود. بررسی منطقه وقت میبرد. دشمن در منطقه آب رها کرده بود. خط اولش، دژ محکمی بود با سنگرهای بتونی. پشت آن تانکها مستقر بودند و به خوبی بر منطقه اشراف داشتند. خط دوم و سوم که کانال بود، خط چهارمش هم پشت نهر دوعیجی بود. خط پنجم هم قرارگاه تاکتیکی دشمن و مرکز توپخانه بود و تازه این، همه ماجرا نبود.
19 دی ماه ۱۳۶۵ بود. ساعت یک و نیم شب. دشمن اینطور استدلال کرده بود که فعلا ایران بعد از عملیات ناموفق کربلای4 قادر به انجام عملیات جدیدی نیست. نیروهای عراقی کمکم به سمت فاو رفته بودند تا در بازپسگیری آنجا حضور داشته باشند. اینجا بود که رزمندهها زمان را به دست گرفتند. حمله نیمهشب بسیجیها در شرق بصره، دشمن را گیج کرده بود. دشمن غافلگیر شده بود. رمز مقدس «یا زهرا (س)» داشت کار خودش را میکرد.
شکستهای متعدد، دشمن را به این نتیجه رسانده بود که به جای حالت تهاجمی، حالت تدافعی بگیرد. به همین دلیل، دست به کار شد و در شلمچه، موانع وسیعی به شکل «ن» ساخت که دهانه باز آنها به عرض سیصد متر به طرف ایران قرار داشت. ارتفاع این موانع، به هفت متر میرسید. ساخت این نونیها کار را برای ما دشوار ساخته بود. تسلطی که عراق از اطراف این گودال به رزمندههای ایرانی داشت، امکان هر تحرکی را از آنها میگرفت و ما برای فتح هر یک از این موانع، شهدای بسیاری را تقدیم کردیم؛ اما بالاخره ایمان و اراده رزمندگان از سد تمامی موانع گذشت.
خیلیها زیر رگبار گلوله فقط «هدف» را میدیدند و بهانهای برای برگشتن نمیآوردند. آنچه در شلمچه مهم بود، این که رزمندهها سرعت عمل را به دست بگیرند. در صورت تسلط بر این منطقه ایران میتوانست برتری خود را در جنگ ثابت کند.
ارتش عراق شکست را باور نداشت. روزنامه Observer چاپ پاریس نوشت: «برای اولین بار از آغاز جنگ تاکنون، ناظران و کارشناسان غربی درباره امکانات دفاعی عراق دچار تردید شدهاند.» هفتهنامه نیوزویک هم نوشت: «تهاجم ایرانیها در نزدیکی بصره، حداقل یک چیز را درباره جنگ ایران و عراق تغییر داده و آن این که برای اولین بار طی چند سال گذشته این احتمال را که یک طرف حقیقتا بر دیگری پیروز شود مطرح ساخته است.» خیلیها شلمچه را با غروبش میشناسند و نذر میکنند که غروب به شلمچه برسند. نجوای غروب شلمچه با بقیه ساعات روز فرق میکند. فقط باید یک بار امتحان کرد. شلمچه هنوز هم گلوگاه عراق است. کمی آن طرفتر حسینیه شلمچه قرار دارد، با نشانههای پر رنگ پایداری... تانکهای به گل نشسته، مینهای خنثی نشده، کلاه و قمقمههای سوراخشده و نخلهای بیسر. اصلا میخواهم بگویم دریچههای آسمان، توی خاک شلمچه است. [۶]
شلمچه کجاست؟
سرزمینی است که ملائک در آن سجده میکنند و برای بوسه زدن بر خاکش از هم سبقت میگیرند.
شلمچه خلاصه عشق است و قطعه ای از بهشت، شلمچه، آینه ایست که تمام جبهه با خاکهای سرخش در آن میدرخشد. و دریچه آسمانی است که از آن بوی رشادت و عطر دلنواز شهادت میوزد.
شلمچه تندیس زیبای عشق است که در میدان ایثار قد کشیده است. شلمچه شهر شهود و شهادت است. شلمچه مثنوی بلند ایثار است و فرودگاه عشق و عروجگاه دل. صحرای خشکی که دریای مواج خون و اشکهای عاشقانه در تربت پاکش دارد با قلب خونینی که هنوز زیبا و دلنواز میتپد و خون غیرت و مردانگی را در رگهای این دیار میدواند و حدیث بلند حیات با عزت را زمزمه میکند. زمین خاکی شلمچه، زیباتر از آبی آسمان است؛ چرا که شلمچه قتلگاه مرغان عاشقی است که برای وصال بی قرار بودند و از کوچه پس کوچه های منیت و مادیت رهیده و به شهر دلگشای معنویت و شهادت دل بستند.
آری! شلمچه شاهنامه بلند شهادت است، دیوان عاشقی است، شعرهای سرخ، با واژه های خون، به وزن عشق و قافیههایی از جنس قلب پاره پاره عاشقی و در قالب غزل عشق و مثنوی بلند شهادت، دیوانی که شکسته دلان عارف با قلم استخوان و مرکب خون و با خط شکسته عروج نوشتند و این صفحه طلایی تاریخ ایران اسلامی را با خون دل تهذیب شدهشان تذهیب کردند. آری! شلمچه کتاب است، خواندنیترین کتاب حماسه. شلمچه آسمان است سرشار از ستاره های سرخ. شلمچه بهار است؛ لبریز از گلهای محمدی. شلمچه دریاست؛ مواج از موجهای عاشقی.
شلمچه بازار است، بازار عشقبازی و جانبازی. شلمچه تابلو است تابلوی حماسه و عرفان که بر تارک تاریخ ایران اسلامی میدرخشد. جایگاه اهل زیارت است نه اهل زر. زیارتگاه دلدادگانی که خود زائرانی بودند که در نیمه راه سفر عاشقی پرپر شدند و به مولای عشق پیوستند و زیباترین حدیث بندگی را با بندبند وجودشان و با قطره قطره خونشان نوشتند. یعقوبهای بی قراری که برای رسیدن به یوسف زیبای شهادت بی قراری میکردند و زلیخای دنیا نتوانست آنها را مفتون خویش کند. آنان که هنوز از دشمن نفس خویش رها نشده اند و دلشان در تصرف شیطان است، چگونه میتوانند قدر مجاهدانی را بدانند که در کوله پشتی دلشان جز عشق و ایثار نبود. آنان باید بدانند که شلمچه و شهیدانش و شاهدان و شائقان و مشتاقانش خورشید بی غروبند، چرا که عاشورا و عاشورائیان آفتاب آسمان عشقند که هیچ ابر آلوده و تاریک یزیدی نمیتواند جلوی تابش آنها را بگیرد. [۷]
موقعیتها
- کانال زوجی
- کانال پرورش ماهی
- آبگرفتگی بوبیان
- مواضع نونی شکل
یادمان شلمچه
آن جا که یادمان شلمچه است و کاروانها برای بازدیدش میروند، زمانی نی زار بوده و از محورهای درگیری در کربلای5. شهدای گمنامی که آن جا مدفون اند در عملیات رمضان شهید شدهاند.
بچهها که عقب میآمدند، به خاطر نیها، آنها را ندیده بودند. چهار پنج سال بعد، در کربلای5، رزمندگان اجساد شهدا را یافتند و همان جا دفن کردند. 62 این نقطه در عملیاتهای بیت المقدس، رمضان، کربلای5 و بیت المقدس7 از نقاط درگیری بود.
خاکریزهای مثلثی
مثلثیها خاکریزهای بزرگ بودند که ضلع بزرگشان 2250 متر بود (روبه روی ما) و ساقهایشان 1900 متر. در هر مثلث سه مثلث دیگر بود و وسط هریک از آن مثلثها، سه مثلث کوچکتر: جمعاً 9 مثلث. عراقیها این خاک ریزها را پیش از عملیات بیت المقدس در منطقهی زید ساختند تا از بصره حفاظت کنند. آرایش تانکها، نیروهای پیاده و تیربارهای عراقی، مثلثیها را غیر قابل نفوذ کرده بود.
خاکریزهای دو جداره
طرح این بود که نیروهای مهندسی دو خاکریز دو جدارهی مستطیل شکل بزنند. مستطیلی که دو راس جلوییاش ابتدای قاعدهی مثلث سوم مثلثیهای عراق باشد. تا هم منطقهی مناسبی بگیریم، هم بر اساس آن عملیات بعدی را طراحی کنیم. کار را شب شروع کردند، اما صد متر از خاکریز مانده بود که هوا روشن شد. دشمن نیروها و تجهیزاتش را چند برابر کرد و میدانست اگر خاکریزکامل شود، کار برایش سخت میشود. ده تا تانک آورده بود. روبهروی یک شکاف صد متری؛ در فاصلهی یک کیلومتری شکاف. تانکها به نوبت تیر مستقیم میزدند. توپ خانه و کاتیوشایشان هم کار میکرد. اما بالاخره جهادگرها خاکریزها را به هم وصل کردند، 9900 متر را در هشت ساعت زدند، 100 متر را در 5 ساعت. آتش آن قدر شدید بود که راس بالایی خاکریز دوم به جای مثلث سوم به مثلث چهارم وصل شد.
یادمان زید
رمضان، عملیات سختی بود که در تابستان انجام شد و در آن بسیاری از رزمندگان لب تشنه شهید شدند. 12 شهید گمنام آن منطقه را در تقاطع جاده شهید شاه حسینی و دژ جمهوری به خاک سپردند و بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس سال 85 بر مزار آنها یادمان ساخت.
فواصل
- نهر خین 13 کیلومتر
- جاده شهید صفوی 29 کیلومتر
- بیمارستان امام رضا علیه السلام 4 کیلومتر
خاطرات
حماسهی پل نو
تا بهار سال 61، شلمچه دست عراقیها بود. اواخر اردیبهشت 61 و در مرحلهی سوم و چهارم عملیات بیت المقدس؛ خط شلمچه شلوغ شد. هم عراقیها همهی نیروهای تازه نفسشان را جمع کرده بودند توی شلمچه تا از بصره دفاع کنند و اگر لازم شد به نیروهایشان در خرمشهر کمک کنند، هم ایرانیها برای کامل کردن محاصرهی خرمشهر به شلمچه رفته بودند. عراق حملهی وسیعی به سمت خرمشهر انجام داد. رزمنده های ایرانی هم، که از یگانهای مختلف ادغام شده بودند، با عراقیها جنگیدند. سختترین جنگ در پل نوب ود. تا ایرانیها پل نو را گرفتند، نیروهای عراقی داخل شهر که میدانستند دیگر راهی برای عقب نشینی ندارند، گروه گروه اسیر شدند. [۸]
زمین پرمانع
شلمچه به بصره منتهی میشد، برای همین عملیات رمضان در اطراف شلمچه انجام شد. محور اصلی عملیات منطقهی زید بود در شمال شلمچه و محور دیگر شلمچه. در عملیات رمضان به هدفهای عملیات نرسیدیم، چون هم عراقیها خوب میجنگیدند (که در خاک کشورشان بود)، هم زمین منطقه پر از مانع بود. از سال 61 تا سال 65 فرماندهان جنگ عبور مستقیم از شلمچه را از طرحهایشان حذف کردند. در این سالها عملیاتهایی طراحی شد که هدف نهاییشان بصره بود؛ اما از مسیرهایی غیر از شلمچه. اما انگار گره کار تنها در شلمچه باز میشد.[۸]
عملیات سرنوشت ساز شلمچه
عملیات کربلای 5 در 19 دی سال 1365 آغاز شد و خبرنگار روزنامهی تایمزمالی دربارهی این عملیات نوشت: من به اتفاق دو خبرنگار دیگر از کلیهی مناطق عملیاتی، به ویژه جزیرهی بوارین در رودخانهی شط العرب و شهر دوعیجی دیدن کردیم و اکنون تایید میکنیم جمهوری اسلامی ایران پیروزی مهمی در شرق بصره به دست آورده که نشان دهندهی وقوع عملیاتی سرنوشت ساز در منطقه است. رزمندگان ایرانی در نقاط مختلف تا 4 خط دفاعی عراق را در هم شکستهاند که در این خطوط سیمهای خاردار، میدان مین و مناطق به آب بسته شده، مشهود بود. نیروهای ایرانی از روحیه ای بالا برخوردارند. زیرا میدانند مواضعی که تصرف کردهاند خطوط دفاعی سابق عراق در شرق بصره بوده است. یک ژنرال عراق که در جبهه اسیر شده از تشتّت و هرج و مرج در صفوف ارتش عراق و روحیهی پایین سربازان عراقی سخن میگفت.[۸]
بکشیدشان!
دویدم تا به فرماندهی گردان رسیدم. زیر آن همه آتش، خونسرد نشسته بود و با بی سیم صحبت میکرد. انگار در خانهشان است. گفتم: برادر علی، سمت چپ خیلی شلوغه. چند تا کمکی بدهید. آرام گفت: نداریم، برو. داد زدم: عراقیها زیادند. نمیتوانیم مقاومت کنیم. از در و دیوار میریزند تو کانال. با خونسردی گفت: خب بکشیدشان. بعد خندید و گفت: برو به همه همین را که گفتم بگو.[۸]
مرگ و زندگی
سنگر عراقیها را گرفتیم. قرآن باز کردم، سورهی تبارک آمد و آیههایی دربارهی مرگ و زندگی. و این که زندگی و مرگ دست خداست. قرآن را نبسته بودم که گلوله ای کنارمان منفجر شد. گونیهای خاک بود که بر سر و رویمان میریخت. یکی از برادرها از حرارت موشک کمی سوخت. بقیه هیچ زخمی برنداشتند. موشک دشمن درست خورده بود زیر سنگر.[۸]
بصره در تیررس
عملیات رمضان اوّلین عملیات ایران بعد از آزادی خرمشهر بود که با هدف تهدید بصره در منطقهی زید انجام شد. مارک پری محقق و نویسندهی آمریکایی مینویسد: دولت ریگان سخت مشغول بررسی بود ببیند چه میتواند بکند که مانع شکست کامل رژیم صدام شود. مقامات سیاسی و اطلاعاتی میگفتند اقداماتی که تا کنون انجام دادهایم خیلی دیرتر از آن انجام شده است که بتواند جلوی شکستهای زمستان و بهار عراق را بگیرد. اواخر بهار 1982 (1361) کیسی و دستیاران عالی رتبهاش روابط رسمیشان را با عراق توسعه دادند تا با یک سلسله ارزیابیهای جدید، آسیب پذیری های ارتش عراق را رفع کنند. صدام به نصایح دوستان آمریکاییاش گوش داد و در تابستان 82 نیروهای عراقی توانستند حملات ایرانیها را که بغداد را در معرض فاجعه قرار داده بود، خنثی کنند.[۸]
جنگ داغ
عملیات رمضان 21 تیر شروع شد. اسلحهها طوری داغ میشدند که پوست دست را میسوزاند. آب کم بود. خدا خدا میکردیم زودتر شب شود آفتاب نسوزاندمان. در گرمای بالای 50 درجه که میجنگی تیر و ترکش لازم نیست، چند ساعت به آب نرسد کارت تمام است.[۸]
خندههای گریان
چندساعتی بود حال و هواش عوض شده بود. خندان، گریان، خسته، آرام. انگار همه اینها را با هم داشت. لبهایش از تشنگی خشک شده بودند. چند تا اسیر گرفته بودیم. با قمقمهاش به یکیشان کمی آب داد. گفت مسلمان هوای اسیر را هم دارد. با قمقمه رفت سراغ اسیر بعدی، اما به او نرسید. ترکش خمپاره سرش را پراند.[۸]
تشنهی سیراب
ته صف بودم. به من آب نرسید. بغل دستیم لیوان آب را داد دستم. گفت من زیاد تشنهم نیست. نصفش را تو بخور. فرداش شوخی شوخی به بچهها گفتم از فلانی یاد بگیرید. دیروز نصف آب لیوانش را به من داد. یکی گفت لیوانها همهش نصفه بود![۸]
شهدای مرتبط
در عملیات کربلای پنج چند تن از فرماندهان برجسته ایرانی به شهادت رسیدند، از جمله: حسین خرازی، فرمانده لشگر 14 امام حسین اصفهان، یدالله کلهر، قائم مقام لشگر 27 محمد رسول الله تهران، عبدالله میثمی مسئول حوزه نمایندگی حضرت امام در قرارگاه خاتم الانبیاء، اسماعیل دقایقی فرمانده سپاه بدر، شهید شاه مراد فرمانده تیپ قمر از چهارمحال و بختیاری و شهید زنگی آبادی مسئول آموزش لشگر 41 ثارالله.
عملیاتهای مرتبط
در طول جنگ، منطقه شلمچه صحنه عملیاتهای بیت المقدس، رمضان، پشتیبانی والفجر 8کربلای 4 ، کربلای 5 ، کربلای 8 وبیت المقدس7بود که در این میان، نبرد کربلای 5 از جایگاه ویژهای برخوردار است.
منابع
- پرش به بالا ↑ کتاب اطلس جغرافیای حماسی، ص 23 ـ 24
- پرش به بالا ↑ کتاب اطلس جغرافیای حماسی، ص 23 ـ 24
- پرش به بالا ↑ دانشنامه ویکیپدیا - شلمچه
- پرش به بالا ↑ پرتال جامع تبیان - حفظ قطعهای از بهشت
- پرش به بالا ↑ پایگاه اطلاعرسانی حوزه - کعبه ی بلورین شلمچه
- پرش به بالا ↑ وبگاه موسسه طلایهداران نور آفاق - راهیان نور - سرزمين لالهها
- پرش به بالا ↑ سایت جامع فرهنگی مذهبی شهید آوینی - شلمچه کجاست؟
- ↑ پرش به بالا به: ۸٫۰ ۸٫۱ ۸٫۲ ۸٫۳ ۸٫۴ ۸٫۵ ۸٫۶ ۸٫۷ ۸٫۸ سایت جامع دفاع مقدس کرمان - شلمچه