عملیات والفجر ۸
عملیات والفجر ۸ | |||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
بخشی از جنگ ایران و عراق | |||||||||
حاشیهی اروندرود - نیروهای خط شکن منطقه عملیاتی والفجر ۸ | |||||||||
| |||||||||
طرفهای درگیر | |||||||||
ایران | عراق | ||||||||
نیروها | |||||||||
ستاد کل نیروهای مسلح ستاد مشترک ارتش سپاه پاسداران نیروی زمینی ارتش نیروی هوایی ارتش هوانیروز ارتش |
ستاد کل نیروهای مسلح نیروی زمینی ارتش نیروی هوایی ارتش نیروی دریایی ارتش | ||||||||
در این عملیات ایران توانست ۳۰ کیلومتر از خاک ایران را آزاد کرده، شبه جزیرهی فاو و ۷۷۰ کیلومتر از خاک عراق (زمینی و دریایی) را تصرف نماید. پس از این، نیروهای ایرانی در ۲۰ کیلومتری بندر امالقصر مستقر شدند. |
عملیات والفجر ۸ در تاریخ ۲۰ بهمن ۱۳۶۴ در منطقهی جنوبی عراق، به منظور تصرف شبه جزیرهی فاو و کسب یک برتری سیاسی به طور مشترک توسط سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و ارتش جمهوری اسلامی ایران و با رمز یا فاطمه الزهرا (س) اجرا شد و در تاریخ ۲۹ فروردین ۱۳۶۵ با تصرف شبه جزیرهی فاو، پایان پذیرفت.
محتویات
- ۱ دلیل انجام عملیات
- ۲ معرکه کمرشکن
- ۳ اهداف عملیات
- ۴ روشهای اِعمال غافلگیری
- ۵ طرح ریزی عملیات فریب
- ۶ برنامه ریزی برای اجرای تک پشتیبانی
- ۷ طرح ریزی عملیات محدود
- ۸ عملیات حفظ اطلاعات
- ۹ کنترل اطلاعاتی دشمن
- ۱۰ انتخاب منطقه غافلگیر کننده
- ۱۱ موقعیت مکانی منطقه عملیات
- ۱۲ وضعیت و شرایط کشور عراق در زمان عملیات والفجر
- ۱۳ استعداد دشمن در منطقه عملیاتی
- ۱۴ استراتژی نظامی دشمن
- ۱۵ سازمان رزم خودی
- ۱۶ مشکلات برنامه ریزی برای عملیات
- ۱۷ مراحل اجرای عملیات
- ۱۸ شرح عملیات
- ۱۹ نتایج عملیات
- ۲۰ دلایل موفقیت عملیات والفجر 8
- ۲۱ اتفاقات عملیات
- ۲۲ شرایط مناسب جوی و جغرافیایی
- ۲۳ ارزیابی تقریبی از حمله شیمیایی دشمن
- ۲۴ پیامدها
- ۲۵ توجه به برتری نظامی رزمندگان اسلام
- ۲۶ شهدای مرتبط با عملیات والفجر 8
- ۲۷ یادمانهای مرتبط با عملیات والفجر 8
- ۲۸ خاطرات مرتبط با عملیات والفجر 8
دلیل انجام عملیات
پیروزیهای جمهوری اسلامی با فتح خرمشهر به اوج خود رسید، غرب به منظور فراهم آوردن شرایط مناسب در تحمیل صلح و سازش به جمهوری اسلامی، تلاش اصلی را معطوف بر حفظ صدام کرد. بدین ترتیب از یک سو پافشاری و تصمیم قطعی غرب مبنی بر حفظ صدام و از سوی دیگر، عزم راسخ جمهوری اسلامی جهت حصول به اهداف حقه خود در جنگ و تسلیم نشدن در برابر فشارهای همه جانبه استکبار، به نوعی، حالت نه جنگ، نه صلح را میان طرفین حاکم کرد. در واقع حفظ صدام و بازداشتن ایران از پافشاری روی آرمانهای خود، برقراری موازنه قوا بود. از این رو افزایش و تقویت تواناییهای تکنولوژی عراق به ویژه نیروی هوایی، در دستور کار استکبار قرار گرفت و به دنبال آن دشمن سعی کرد فضا را به طور مطلق در اختیار بگیرد تا شاید به این وسیله به لحاظ ضعفهای متعددی که داشت، صحنه جنگ را از میدان رزم زمینی به آسمان، دریا و شهرها بکشاند.
گذشته از استراتژی غرب و حمایتهای همه جانبه علمی و نظیر از رژیم عراق، رژیم بعثی نیز تمامی توان خود را در جهت پشتیبانی و پاسخ گویی به نیازهای جنگ قرار داد.
اجتناب از جنگ در زمین مسطح ـ پس از عملیاتهای والفجر مقدماتی و والفجر 10 ـ و در پی آن ابتکار عملیات در هورالهویزه طی دو عملیات بزرگ خیبر و بدر ـ به خصوص خیبر ـ موجب انفعال رژیم عراق و ایجاد نگرانی در میان حامیان منطقهای و بین المللی او گردید، و متقابلا جمهوری اسلامی ایران که ابتکار عمل و برتری سیاسی و نظامی را همچنان در دست داشت، زمینه عملیات بعدی را با استفاده از تجربه عملیات در هور فراهم نمود.
در این میان، عاملی که موجب شد طراحان نظامی در انتخاب منطقه بعدی برای عملیات دقت بیشتری به عمل آورند، این بود که هیچ یک از عملیاتهای انجام شده پس از فتح خرمشهر دارای نتایجی نبود که قادر باشد برتری تعیین کننده ای را نصیب ایران کند. از این رو، لازم بود حرکت جدیدی در صحنه جنگ انجام شود که با آنچه از اول جنگ تا آن زمان به وقوع پیوسته بود، متفاوت باشد و فرماندهان نظامی عراق نیزاز پیش بینی آن ناتوان باشند. این حرکت، عبور از رودخانه عریضی همچون اروند و تسخیر منطقه مهم شبه جزیره فاو بود.
معرکه کمرشکن
عملیات والفجر ۸ در ششمین سال جنگ تحمیلی و در روز ۲۰ بهمن سال ۱۳۶۴ در مرز جنوبی استان خوزستان و در جنوب جزیره آبادان، در منطقه فاو، در آن سوی رودخانه اروندرود، محدود به منطقه رأس البیشه و خورعبدالله صورت گرفت. این عملیات در منطقه بسیار حساسی انجام شد، زیرا از یک طرف در مرز اروندرود قرار داشت که رژیم بعثی عراق به بهانه تسلط بر آن، جنگ با ایران را آغاز کرده بود و از طرفی در تنها مسیر ارتباطی کشور عراق با دریای خلیج فارس قرار داشت و ارتباط بندر ام القصر را از طریق خورعبدالله با خلیج فارس برقرار میکرد.
از سوی دیگر تنها اسکله های نفتی عراق به نامهای البکر و الامیه در محدوده این منطقه قرار دارند. زمین منطقه عملیات نیز یکی از زمینهای پیچیده جنگی و عملیاتی، در آن زمان بود، به طوری که شامل انواع عوارض زمین از جمله رودخانه، نهر، نخلستان، باتلاق، چولان، جاده، روستا، شهر، ساحل، نمک زار، دشت، اسکله و بندر میشد. برای طراحی عملیات در این منطقه، علاوه بر آن که باید تواناییهای دشمن را در نظر گرفت باید جنگ با عوارض طبیعی زمین را نیز مورد توجه قرار داد؛ عوارضی مانند رودخانه، نهر، نخلستان، باتلاق و ... . همچنین طراح عملیات باید جنگ با عوارض مصنوعی ایجاد شده در زمین را هم مد نظر قرار میداد، عوارضی مانند انواع موانع، سیم خاردار، میله های خورشیدی شکل و میدانهای مین. از طرفی تاکتیک سپاه در طرح ریزی عملیات، پرهیز از تک جبههای و تلاش برای دور زدن دشمن و یا نفوذ عمیق و ایجاد رخنه گسترده در خطوط دشمن بود، لذا طرح ریزی عملیات با توجه به محدودیتهای نحوه تدارک نیروها و نیز چگونگی انجام پشتیبانی از نیروهای عمل کننده به دلیل محاصره بودن زمین منطقه عملیات از سوی رودخانه اروندرود از سویی و نیز دریای خلیج فارس از سوی دیگر، یکی از پیچیدهترین طرح ریزیهای نظامی و تاکتیکی محسوب میشد. اگر برتری هوایی ارتش بعثی و نیز قدرت تحرک و توان جا به جایی یگانهای دشمن نیز بر مشکلات فوق افزوده شود، برنامه ریزی و طراحی چنین عملیاتی از اطلاعات بسیار دقیق و به هنگام و نیز از طرح مانور درخور و مناسبی حکایت میکند. با مطالعه بر روی نحوه برنامه ریزی و چگونگی انجام عملیات والفجر ۸ ، مشخص میشود فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی توانسته اند با استنباط صحیح از وضع دشمن، این عملیات را طراحی و به اجرا در آورند. بنابراین، پیاده کردن دانش و خبرگی فرماندهان این عملیات میتواند کمک شایانی به مدل سازی آن و توسعه بازی جنگ و سناریو سازی برای نبردهای احتمالی آینده کند.
اهداف عملیات
مهمترین هدف این عملیات، دستیابی به یک پیروزی قاطع از نظر نظامی در آن شرایط زمانی در جبهه های جنگ بود تا بدین وسیله دولتمردان و سیاستمداران کشور برای حل مسأله جنگ و پایان دادن به نبردها از راه سیاسی، بتوانند از قدرت مانور بیشتری برخوردار شوند. آقای هاشمی رفسنجانی در صفحه ۸۸ کتاب «بی پرده با هاشمی رفسنجانی» میگوید: فاو عملیاتی بود که برای ختم جنگ طراحی کرده بودیم. هدف هم این بود که از جاده ساحلی به ام القصر برویم.
بنابراین انجام نبرد فاو در آن شرایط زمانی، مورد نیاز مسئولان کشور بود و اجرای عملیات والفجر،۸ میتوانست روحیه جدیدی را برای فرماندهان و طراحان عملیاتی به وجود آورده و موجب نشاط رزمی در آنان شده و همچنین قدرت دفاعی و عملیاتی رزمندگان اسلام را بالا برده و یک بار دیگر نشان دهد به کارگیری ابتکار عمل، قدرت و تفکر و کسب اطلاعات صحیح از دشمن میتواند برتری در صحنه نبرد را به همراه داشته باشد و دشمن را منفعل کند. از طرفی به لحاظ موقعیت جغرافیایی شمال خلیج فارس و منطقه فاو عملیات والفجر ۸ از اهداف سیاسی و نظامی ویژه ای برخوردار بود که مهمترین نتایجی که از آن حاصل شد، عبارت بودند از:
۱ـ تصرف شهر فاو و تأسیسات بندری آن
۲ـ تصرف بخش انتهایی اروند رود و تسلط بر قسمتی دیگر از آن
۳ـ تأمین خور موسی و امکان تردد کشتیرانی امن به بندر امام خمینی (ره)
۴ـ تهدید بندر ام القصر، محل استقرار ناوگان نیروی دریایی عراق
۵ـ تأمین امنیت کشتیرانی در شمال خلیج فارس و کمک به امنیت جزیره خارک
۶ ـ انهدام HY2 در رأس البیشه و یا تصرف سکوهای پرتاب موشکهای ضد سطحی
۷ـ انسداد مسیر تردد ناوگان نظامی و تدارکاتی رژیم بعثی عراق به خلیج فارس از طریق خور عبد الله
۸ـ ایجاد فشار روانی بر کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس برای قطع حمایتهای مالی، نظامی، سیاسی و تبلیغاتی از رژیم صدام.
روشهای اِعمال غافلگیری
برای پیروزی در هر نبردی غافلگیر کردن دشمن و فریب وی یکی از اصول اساسی و عوامل مهم رسیدن به موفقیت است. به میزان اهمیت هر عملیات و نیز شرایط برتری دشمن، رعایت اصل غافلگیری میتواند کمک زیادی به رسیدن به نتایج مطلوب کند. دشمن باید هم در تشخیص مکانی که قرار است نبرد در آن صورت گیرد غافلگیر شود و هم از زمان وقوع آن اطلاع نیابد و هم نباید از تاکتیکها و روشهای عملیاتی که قرار است در درگیری از آن استفاده شود، آگاهی یابد. بنابراین قرارگاه خاتم الانبیاء (ص) برای غافلگیر کردن دشمن اقدامهای زیر را انجام داد:
طرح ریزی عملیات فریب
از آنجا که قبلاً نبردهای خیبر و بدر در منطقه هورالهویزه از سوی رزمندگان اسلام انجام شده بود لذا با تشکیل قرارگاهی به نام «قرارگاه عملیات فریب» به دشمن نشان داده شد که عملیات بزرگ بعدی قوای اسلام در این منطقه صورت خواهد گرفت. بدین منظور رفتارها به گونه ای تنظیم شد که شواهد و قرائن تک، به دشمن نشان داده شود. لذا اقدامهای زیر صورت گرفت:
الف) نقل و انتقال تجهیزات نظامی و نیروهای رزمنده در شرایط علنی و نیز استتار شده و ستون کشیهای ظاهری و مکرر به خصوص چند روز قبل از آغاز عملیات والفجر
ب) تقویت خطوط اول و استقرار نیروهای اطلاعات عملیات به منظور برخورد و دستگیری نیروهای نفوذی و اطلاعاتی دشمن
ج) استقرار سایت موشکی پدافند هوایی هاگ در منطقه عمومی هور که به مفهوم آمادگی قوای اسلام برای یک عملیات جدید است
د) اقدام به شناسایی مواضع دشمن و کسب اطلاعات از یگانهای ارتش بعثی مستقر در این منطقه
برنامه ریزی برای اجرای تک پشتیبانی
از آنجا که قرار بود همزمان با عملیات سپاه در منطقه فاو، ارتش جمهوری اسلامی ایران نیز در هر منطقه ای که میتواند با لشکرها و تیپهای سازمانی خود به انجام تک مستقل بپردازد، به طرح ریزی عملیات اقدام کند، بنابراین تک در محور شلمچه و منطقه چزابه که در دستور کار ارتش قرار گرفته بود به عنوان تک پشتیبانی برای عملیات سپاه در فاو، محسوب میشد. البته اجرای عملیات سپاه در فاو هم، نقش تک پشتیبانی برای عملیات ارتش را ایفا میکرد. قرار بر این بود که عملیات در هر یک از محورهای ارتش و سپاه که موفق شد به عنوان تلاش اصلی قلمداد شده و محور بعدی به عنوان تک پشتیبانی محسوب شود. از آنجا که پیشروی در محور شلمچه به دلیل نزدیکی آن به شهر بصره برای دشمن بسیار خطرناک تلقی میشد، بنابراین چنانچه یگانهای ارتش میتوانستند خط اول دشمن در این ناحیه را به تصرف خود درآورند، باعث عدم جا به جایی فوری واحدهای ارتش بعثی به سمت منطقه تلاش اصلی میشد. البته، متأسفانه تک ارتش در شلمچه قرین موفقیت نشد.
طرح ریزی عملیات محدود
فرماندهی کل سپاه با به کارگیری بخشی از توان یگانهایی که در مرحله اول عملیات والفجر ۸ برای آنها مأموریتی پیش بینی نشده بود در منطقهام الخصیب واقع در رو به روی شهر خرمشهر و جزیره بوارین واقع در خاک عراق، عملیاتی را طراحی کرد تا یگانهای دشمن در این منطقه را درگیر نگه داشته و از امکان اعزام فوری آنها به منطقه اصلی عملیات در جبهه فاو جلوگیری کند. لازم به ذکر است که بلافاصله پس از آغاز عملیات در منطقه فاو، این یگانها به آن ناحیه اعزام شدند.
عملیات حفظ اطلاعات
از آنجا که باید آماده سازی منطقه تلاش اصلی عملیات که در فاصله ۸۰ کیلومتری جنوب شرقی آبادان قرار داشت برای دشمن پوشیده باقی میماند، لذا شدیدترین تدابیر حفاظت اطلاعات از منطقه خسرو آباد تا دهانه اروند رود از یک سو و از شبه جزیره آبادان تا بهمنشیر از سوی دیگر، برنامه ریزی و به مرحله اجرا درآمد. بدین منظور واحدهای دژبانی در تمام مسیرهای ورود به منطقه مستقر شد و از تردد یگانها و رزمندگانی که حضورشان در این ناحیه ضروری نبود جلوگیری میکردند و برای عبور خودروهای مهندسی و یا تجهیزات جنگی و یا فرماندهان تاکتیکی فقط عبور با کارت تردد ویژه امکان پذیر میبود. البته قبل از آن همه فرماندهان قرارگاهها و لشکرها و تیپها و سایر یگانهای پشتیبان خدمات رزمی، توجیه شده بودند که برای ترددهای ضروری با استفاده از تاریکی شب و با چراغ خاموش و با کمترین سر و صدا به انجام مأموریت خود بپردازند. لازم به ذکر است که با استفاده از این تدابیر ظرف سه ماه بزرگترین عملیات مهندسی که در شرایط عادی به دو سال وقت نیاز داشت، برای آماده کردن شرایط عملیات در مناطق نزدیک به خط تماس، انجام گرفت.
کنترل اطلاعاتی دشمن
به منظور مراقبت از شرایط دشمن و اطمینان از غافلگیر بودن وی، واحدهای اطلاعات عملیات با استفاده از دکلهای بلند دیده بانی که در منطقه وجود داشت به طور مرتب دشمن را زیر نظر قرار داده و تغییرات آرایشی و آمادگی وی را کنترل میکردند. از طرفی با در اختیار گرفتن عکس هوایی از منطقه فاو که توسط هواپیماهای RF4، صورت میگرفت امکان بررسی بیشتر دشمن فراهم میآمد. تمام اقدامهای تاکتیکی دشمن رصد میشد و میزان حجم آتشهای وی بر روی نقشه و در یک منحنی ثبت میشد تا تغییرات معنی دار آن از نظر هوشیاری دشمن مورد ارزیابی قرار گیرد.
پنج روز قبل از آغاز عملیات، اطراف قرارگاه مرکزی خاتم الانبیاء(ص) از سوی هواپیماهای دشمن بمباران شد. برخی از فرماندهان این بمباران را ناشی از لو رفتن عملیات و به هم خوردن غافلگیری ارزیابی میکردند ولی با بررسیهای بیشتر معلوم شد که هواپیماهای ارتش بعثی برای حمله به نفتکشی در خلیج فارس که نفت صادراتی ایران را حمل میکرد، اعزام شده بودند که در بازگشت از مأموریت، بمبهای مصرف نشده را به طور اتفاقی در میان نخلستانهای ایران رها کردهاند. چنانچه این کنترل اطلاعاتی وجود نداشت ممکن بود به اشتباه این اقدام دشمن، تفسیر غلط شده و باعث تأثیر بر روی عملیات شود.
عملیات والفجر ۸ در ششمین سال جنگ تحمیلی و در روز ۲۰ بهمن سال ۱۳۶۴ در مرز جنوبی استان خوزستان و در جنوب جزیره آبادان، در منطقه فاو، در آن سوی رودخانه اروند رود، محدود به منطقه رأس البیشه و خورعبدالله صورت گرفت.
انتخاب منطقه غافلگیر کننده
دشمن امکان عملیات در منطقه مثلث فاو را از نظر منطق کلاسیک نظامی رد میکرد. اسناد به دست آمده پس از عملیات والفجر ۸ نشان میدهد بخشهای اطلاعاتی ارتش بعثی، با کمک اطلاعات دریافتی از ماهوارهها، عکسهای هوایی و مشاهده فعالیتهای ایران، به این نتیجه رسیده بودند که قرائن و شواهد یک تک گسترده از سوی قوای ایران در منطقه فاو و رأس البیشه وجود دارد ولی نیروهای عملیاتی ارتش صدام با توجه به منطق نبرد، امکان عبور از رودخانه اروند رود و انجام یک تهاجم وسیع بدون داشتن پلهای متعدد بر روی رودخانه اروندرود و نیز مشکل تدارک نیروهای تک کننده و نیز تداوم عملیات از سوی یگانهای مهاجم را منتفی میدانستند و اجرای چنین عملیاتی را خودکشی بزرگ و یک اشتباه استراتژیک برای ایران، ارزیابی میکردند.
بنابراین میتوان این گونه برداشت کرد که عامل اصلی غافلگیر شدن دشمن، عدم درک صحیح ستاد ارتش بعثی از استراتژی ایران در آن زمان و نیز برنامه ریزیهای گسترده سپاه برای انجام یک عملیات کاملاً موفق بود.
موقعیت مکانی منطقه عملیات
زمین منطقه عملیات والفجر ۸ شامل شبه جزیره فاو میشد که بین رودخانه اروند واقع در جنوب استان خوزستان و خلیج فارس و خورعبدالله قرار گرفته است. این سرزمین تحت تأثیر جزر و مد آب خلیج فارس و رطوبت دائم حاصل از آن و نیز نهرهای منشعب از اروندرود قرار دارد. به همین دلیل قسمت عمده ای از زمین منطقه عملیات، باتلاقی، نمک زار و سست است و در نتیجه برای تردد خودروها و نیز تانکها و نفربرها مناسب نیست. بخش دیگری از زمین منطقه عملیات، پوشیده از نخلستان و نهرهایی است که این نخلها را آبیاری میکنند لذا تردد خودروهای رزمی و زرهی منحصراً از طریق سه جاده اصلی آسفالته که یکی جاده ساحلی به ام القصر، و دیگری جاده بصره- فاو و دیگری جاده استراتژیک فاو است صورت میگیرد و سایر نقاط برای تردد خودروها و ادوات جنگی و حتی برای رفت و آمد نفرات پیاده، مناسب نیستند و امکان گسترش یگانهای رزمی زیاد به دلیل وضعیت و عواض زمین، وجود ندارد. از طرفی تراکم بیش از حد یگانهای نظامی در این منطقه موجب آسیب پذیری آنها میشود.
عمق آب رودخانه اروند رود، که از خلیج فارس تأثیر میپذیرد به طور متوسط به ۸ متر میرسید، به طوری که امکان کشتیرانی در آن را فراهم میآورد و کشتیهای تا ۳۰ هزار تنی قبل از آغاز جنگ در آن تردد میکردند ولی به دلیل بروز جنگ، سالها بود که در آن کشتیرانی صورت نگرفته بود و چون لایروبی هم نشده بود، لذا تردد کشتیها مستلزم آب نگاری جدید میبود ولی در عین حال برای عبور یدک کشهای سبک و بارج های باربری و نیز لنج ها به شرطی که ناخدای آنها آشنا به وضع رودخانه میبود، مشکلی ایجاد نمیکرد. عرض این رودخانه بین ۷۰۰ تا ۱۱۰۰ متر است و پل زدن بر روی آن، شرایط ویژه ای را میطلبید. در ساحل رودخانه، پوششی از چولان (بوته های بلند) و نی وجود داشت. ارتفاع چولان ها به حداکثر ۱/۵ متر و ارتفاع نیها به ۳ تا ۴ متر میرسید؛ به گونه ای که انسان به راحتی میتوانست در میان آنها مخفی شود. ولی همین امر از گسترش یگانهای مانوری در آنها، جلوگیری میکرد. همچنین، نخلستانهای بزرگی در دو طرف ساحل اروندرود در سَمت خودی و دشمن وجود داشت که عمق آن بین ۲ تا ۵ کیلومتر متغیر بود و زمین اطراف آن اغلب سست و نامناسب برای تردد واحد های رزمی بود. این نخلستانها، زمین منطقه عملیات را به دو قسمت مجزا تقسیم میکرد و برای یگانهای رزمی، محدودیت فراوانی را ایجاد میکرد.
پس به طور خلاصه وضع منطقه عملیات یا زمین درگیری مجموعه ای بود از عوارضی شامل: ۱- باتلاق ۲- نمک زار ۳- رودخانه ۴- نخلستان ۵- شهر ۶- روستا ۷- چولان ۸- جاده های آنتنی عمود بر اروندرود ۹- دریاچه نمک ۱۰- همجواری با دریا در خورعبدالله ۱۱- نهرهای متعدد متصل به اروند رود.
عوارض طبیعی فوق سرزمین نسبتاً پیچیده ای را برای انجام یک تک موفق ایجاد کرده بود که در ترکیب با عوارض مصنوعیای که دشمن در ساحل دور اروند رود به وجود آورده بود موجب ابهام زیادی در برنامه ریزی برای آفند در این منطقه میگردید. ولی از آنجا که ارزش نظامی و سیاسی این منطقه برای رژیم بعثی عراق، فوق العاده مهم بود، بنابراین باید طراحان عملیات عوارض فوق را به عنوان مشکلات طرح عملیاتی ملاحظه کرده و برای فائق شدن بر آنها راهکارهای مناسب تاکتیکی در نظر میگرفتند. بنابراین فرماندهی قرارگاه خاتم الانبیاء (ص) تصمیم گرفت تا نحوه عبور از رودخانه، چگونگی جنگیدن در نخلستان، باتلاق و شیوه درگیریهای شهری را به رزمندگان لشکرها و تیپهای شرکت کننده در این عملیات، آموزش دهد.
وضعیت و شرایط کشور عراق در زمان عملیات والفجر
۱ـ در این سال، دولت عراق نیمی از تولید ناخالص داخلی سالانه خود، یعنی در حدود ۱۴میلیارد دلار را به خرید تسلیحات و فناوری ساخت سلاحهای مورد نیاز اختصاص داد.
۲ـ در این سال برتری کامل نظامی ارتش بعثی برقوای ایران برقرار بوده است. استعداد نیروی هوایی آن کشور حدود ۶۰۰ فروند از انواع هواپیماهای بمب افکن و شکاری شامل انواع هواپیماهای توپولف، انواع میگهای جنگنده ۲۱، ۲۳، ۲۵ و ۲۷ و هواپیماهای جنگی سوخوی ۵ و ۷ و جنگنده بمب افکنهای میراژ F1 و هواپیماهای مخصوص حمل موشکهای ضد سطحی به نام سوپر استاندار بود که از فرانسه به همراه خلبان در اختیار گرفته بود. گفته میشود در آن زمان، استعداد عملیاتی نیروی هوایی عراق ۶ برابر نیروی هوایی ایران بوده است.
۳ـ در این سال کمکهای مالی کشورهای عربی به عراق از جمله عربستان سعودی، امارات، کویت و ... کماکان ادامه داشته است و این کشورها از نظر سیاسی، اقتصادی، روانی و تبلیغاتی نیز به شدت از رژیم صدام پشتیبانی میکردند. رژیمهایی مانند مصر و اردن نیز از نظر سیاسی، تبلیغاتی و کمکهای نظامی در کنار صدام بودند.
۴ـ در این سال حمایت کشورهای اروپایی از رژیم بعثی در زمینه صدور تسلیحات به این کشور افزایش یافت به طوری که فرانسه هواپیماهای میراژ ۰۲۰۰-F1، سوپراتاندار و بمبهای لیزری و موشکهای ضد کشتی اگزوسه و موشکهای ضد رادار و نیز بالگردهای سوپر فِرِلون مجهز به موشکهای اگزوسه برای پرواز بر فراز خلیج فارس به منظور ایجاد توانایی در ارتش بعثی برای حمله به پایانه های نفتی ایران و نیز نفتکش ها را در اختیار این رژیم گذاشت. کشور آلمان نیز بر صدور فناوری ساخت سلاحهای شیمیایی به رژیم صدام افزود. شوروی نیز کماکان تسلیحات پیشرفته خود از جمله انواع هواپیماها، بالگردها، تانکها و نفربرها و موشکهای زمین به زمین دور برد را در اختیار این رژیم قرار میداد. آمریکا هم علاوه بر کمکهای اعتباری به انتقال اطلاعات از هواپیماهای آواکس و نیز اطلاعات ماهواره ای به رژیم صدام، ادامه میداد.
۵ـ در این سال ارتش بعثی، تلاش میکرد جنگ را در خلیج فارس و از طریق حمله به نفت کشها و بنادر نفتی ایران از جمله جزیره خارک گسترش دهد. از طرفی سعی میکرد در جبهه های زمینی دارای آرایش دفاعی و نیز سیستم پدافندی قابل اعتمادی باشد و برای وارد کردن فشار روانی بر مردم ایران، به جنگ شهرها در مواقع خاصی ادامه دهد. در این سال ارتش بعثی، توانایی حمله هوایی به شهرهای دورتر ایران را هم پیدا کرد و علاوه بر آن مراکز اقتصادی ایران را مورد حمله هوایی نیز قرار میداد.
۶ ـ همچنین در این سال استفاده از کمکهای اطلاعاتی آمریکا برای کنترل تحرکات نظامی ایران به خصوص از طریق هواپیماهای آواکس مستقر در عربستان افزایش یافت.
استعداد دشمن در منطقه عملیاتی
منطقه عملیاتی والفجر ۸ در حوزه استحفاظی سپاه هفتم ارتش بعثی، قرار داشت. مسئولیت این سپاه از منطقه ابوالخصیب در جنوب شهر بصره تا رأس البیشه در دهانه اروند رود تعیین شده بود و قرارگاه تاکتیکی آن در ابوالخصیب قرار داشت. سپاه هفتم، طول خط پدافندی اروند رود را با دو لشکر ۱۵ و ۲۶ پیاده و یگانهایی از نیروی ساحلی ارتش بعثی پوشانده بود.
لشکر ۱۵ پیاده با به کارگیری تیپهای ۸، ۱۰۴، ۴۰۱، ۴۳۶ و ۴۳۹ پیاده، دو گردان کماندویی، پنج گردان تانک و نفربر، پنج گردان جیش الشَعبی و با پشتیبانی آتشِ گردان های ۱۵ و ۲۰ توپخانه صحرایی، از ابوالخصیب تا جنوب سیبه- مقابل پالایشگاه آبادان- گسترش داشت.
لشکر ۲۶ پیاده نیز با به کارگیری تیپهای ۱۰۷، ۱۱۳، ۱۱۰ و ۱۱۱ پیاده، ناوتیپ های ۷ و ۷۲ دریایی، گردان ۲۲ دفاع الواجبات، دو گردان کماندو، دو گردان تانک و نفربر، چهار گردان جیش الشعبی و با کمک آتش پشتیبانی گردان های ۲۲، ۹۴، ۷۹، ۳۳، ۶۳۲ توپخانه صحرایی، از جنوب زیادیه تا رأس البیشه مستقر بود.
با شروع عملیات والفجر،۸ لشگرهای زیر نیز به منظور تقویت یگانهایی در خط دشمن و همچنین انجام
پاتک های فوری، وارد منطقه درگیری شدند.
ـ لشکرهای ۱۰، ۱۲، ۶ و ۳ زرهی
استراتژی نظامی دشمن
راهبرد نظامی دشمن در هنگام انجام عملیات والفجر ۸ برای ادامه جنگ در سرتاسر جبهه های نبرد، عبارت بود از:
۱ـ استراتژی دفاع مطلق در جبههها، به منظور از دست ندادن سرزمین و مستحکم سازی خطوط اول دفاعی با کمک فعالیتهای شدید مهندسی و مسلح کردن زمین با انواع موانع و میادین مین و نیز تکهای محدود به مواضع قوای ایران
۲ـ فرسایشی کردن جنگ و خسته کردن ایران، با نپذیرفتن شرایط جمهوری اسلامی ایران
۳ـ گسترش جنگ به خلیج فارس و باز کردن جبهه دریا و حمله به نفتکش ها و پایانه های نفتی ایران به منظور قطع درآمدهای نفتی کشور و ایجاد فشار اقتصادی بر مردم
۴ـ توسعه جنگ به عمق کشور ایران از طریق جنگ شهرها و حمله هوایی به مراکز اقتصادی کشور با کمک دریافت هواپیماهای دور پرواز از شوروی و فرانسه و نیز موشکهای زمین به زمین
۵ ـ استفاده گسترده از سلاحهای شیمیایی در جبهه های جنگ و به خصوص در مقابل هرگونه تهاجم و پیشروی نیروهای ایرانی
سازمان رزم خودی
قرارگاه خاتم الانبیا (ص) هدایت و اجرای عملیات والفجر ۸ را با دو قرارگاه عملیاتی کربلا و نوح بر عهده داشت. پاسگاه تاکتیکی قرارگاه مرکزی خاتم الانبیاء(ص) با فاصله ۱۷۰۰ متر از خط مقدم و در بین نخلستانها در پشت اروندرود احداث گردید تا بتواند از نزدیک، هدایت عملیات را بر عهده گیرد. این برای نخستین بار بود که قرارگاه مرکزی عملیات در نزدیکترین نقطه به خط اول جبهه و زیر برد آتشهای خمپاره دشمن، احداث میگردید. شرایط ویژه این عملیات موجب شده بود که فرماندهی کل سپاه، قرارگاه تاکتیکی خود را در بین رزمندگان آماده برای تک، و در نزدیکترین مکان به خط تماس با دشمن، برپا نماید.
در برنامه ریزی مانور عملیات، توجه به دو عامل به طور قابل ملاحظه ای در طرح ریزی نبرد والفجر، ۸ مؤثر بود.
۱ـ تجارب عملیات خیبر و بدر که در منطقه هورالعظیم انجام شد.
این دو عملیات نشان داد اگر مشکلات مربوط به پشتیبانی رزمی و پشتیبانی خدمات رزمی حل نشود و تدارک لازم از برنامه عملیات صورت نگیرد، تمام دستاوردهای عملیات مورد تهدید جدی قرار میگیرد. بنابراین استفاده از انواع پل و نیز بهره گیری از انواع شناورهای تدارکاتی و همچنین امکان استفاده از آتش مؤثر توپخانه باید در اولویت برنامه ریزیها قرار گیرد و تا اطمینان از تأمین آنها، نباید اجرای عملیات آغاز شود.
۲ـ پیچیدگیها و ویژگیهای خاص عملیات والفجر ۸
به دلیل سختیهای عملیات خیبر و بدر که نوعی عملیات آبی ـ خاکی تلقی میشد و در نهایت همه اهداف طرح ریزی شده برای آنها، هنگام اجرای عملیات، تحقق نیافت، بنابراین برخی از فرماندهان ارشد سپاه از جمله تعدادی از فرماندهان لشکرهای خط شکن مثل لشکرهای امام حسین (ع) و نجف اشرف درباره این عملیات، تردید داشته و از موفقیت آن ناامید بودند به گونه ای که فرمانده کل سپاه نتوانست برای این فرماندهان و این یگانها، مأموریت مؤثری را در مرحله اول عملیات والفجر ۸ تعیین کند. البته آنها در مراحل بعدی عملیات فعالانه شرکت داشتند.
فرماندهان ارتش نیز در بازدیدی که از این منطقه، قبل از آغاز عملیات داشتند به این نتیجه رسیدند که انجام این عملیات امکانپذیر نیست و آن را یک طرح ناممکن میدانستند. اگر سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، تجربه گرانبهای دو عملیات خیبر و بدر در هورالهویزه را به همراه خود نداشت، قطعاً طراحی عملیات والفجر ۸ با مشکل روبرو میشد.
مشکلات برنامه ریزی برای عملیات
در طرح ریزی مانور این عملیات چند مسأله حائز اهمیت بود که عبارتند از:
۱ـ عبور از رودخانه عریض اروند مهمترین مرحله این عملیات بود. اروند رود بزرگترین رودخانه ایران است. آب چهار رودخانه کارون، کرخه، دجله و فرات از طریق این رودخانه به خلیج فارس میریزد و آب خلیج فارس نیز در این رودخانه جریان مییابد. در واقع طبیعت این رودخانه هم مانند یک خور است و هم مثل سایر رودخانهها، آب شیرین در آن جریان دارد. آگاهی از وضع خاص اروندرود مثل جذر و مد و جریانهای مختلف درون رودخانه در نوبتهای خاص هفته، ساعت، شب و روز که موجب ایجاد چهار وضعیت مختلف میشد، در برنامه ریزی برای عبور نیروهای خط شکن بسیار حیاتی بود. در طراحی عملیات عبور غواصها از این رودخانه عریض باید این شرایط مدنظر قرار میگرفت و به خصوص به فاصله زمانی بین جذر و مد که بیش از ۴ ساعت به طول میانجامید توجه میشد. حدود ۲۵۰۰ غواص باید برای رسیدن به خط دفاعی اول دشمن با رعایت غافلگیری در شرایط مد، از رودخانه عبور میکردند تا به نزدیکترین نقطه از سنگرهای اول دشمن برسند. اگر زمان شروع عملیات به خوبی تعیین نمیشد و عبور غواصها با شرایط جذر رودخانه مواجه میشد باید نیروهای خط شکن حدود ۲۰۰ متر را به صورت سینه خیز از میان باتلاقها و موانع موجود در آنها، عبور نمایند که در این صورت موفقیت عملیات، با ابهام مواجه میشد.
۲ـ عملیات عبور از موانع مصنوعی و شکستن خط اول دشمن و پاکسازی سر پل به دست آمده و توسعه آن به منظور ادامه عملیات.
۳ ـ مرحله بندی عملیات و وارد کردن عمده قوا برای رسیدن به اهداف مورد نظر که نیاز به واحدهای شناوری کافی و مطمئن داشت.
۴ـ توسعه در عمق و استفاده از موقعیت برای تثبیت اهداف به دست آمده و گسترش منطقه نبرد.
۵ ـ پدافند و مقابله با پاتک های دشمن برای حفظ منطقه تصرف شده.
با توجه به مشکل انتقال ماشین آلات مهندسی همزمان با عبور عمده قوا، امکان احداث خاکریزهای مناسب برای ایجاد خط دفاعی در مقابل دشمن از اولویت ویژه ای برخوردار بود.
۶ ـ برنامه ریزی برای عدم ورود به شهر فاو و دور زدن این شهر به منظور آسیب ندیدن غیر نظامیانی که احتمالاً در شهر وجود داشتند.
۷ ـ استفاده از یگانهایی که قبلاً کمتر در خط شکنیهای عملیات گذشته حضور داشتند به دلیل وارد نکردن فرماندهانی که اندکی ابهام در مورد موفقیت عملیات داشتند.
۸ ـ انجام عملیات در شب با توجه به این که شفافیت آب رودخانه اروند، امکان دیده شدن غواصهایی که در سطح آب حرکت میکردند را فراهم میآورد. از سوی دیگر دشمن گاهی اوقات از نورافکن هم برای مشاهده سطح رودخانه به خصوص در ناحیه اسکله فاو استفاده میکرد.
۹ـ نیاز به آماده کردن عقبه یگانها در نخلستانهای اطراف بهمنشیر و نیز فضای مناسب برای تمرکز نیروها قبل از آغاز تک در میان نخلستانهای اطراف اروند رود و ایجاد اسکلهها و فضاهای نگهداری قایقهای انتقال عمده قوا.
برای درک شرایط و حالتهای مختلف اروندرود، ماهها کار فشرده اطلاعاتی صورت گرفت و با جمع بندی اطلاعات موجود در تاریخچه این رودخانه و نیز شرایط جوی منطقه خسروآباد و فاو، در ۲۰ سال گذشته که از اداره هواشناسی گرفته شد وضع رودخانه برای طراحی عملیات، مورد مطالعه قرار گرفت.
برای اجرای عملیات عبور غواصها از رودخانه، آموزشها و تمرینهای زیادی انجام شد تا شرایط روحی و جسمانی نیروهای عمل کننده به حد مطلوب برسد. این عملیات، اوج خطر پذیری نیروهای انقلاب را به نمایش گذاشت. در این باره، یکی از نگرانیهای اصلی طراحان عملیات، تأثیر جریان آب بر حرکت غواصها هنگام عبور از رودخانه و دور شدن آنها از هدف معین واگذار شده به آنها بود.
علت استفاده از لباس غواصی نه برای حرکت در زیر آب، بلکه برای سرعت بخشیدن به حرکت نیروهای خط شکن در داخل رودخانه با استفاده از فینهای غواصی و نیز ایجاد حداقل گرما برای نیروها تا توان جسمانی آنها پس از عبور از رودخانه برای جنگیدن با دشمن، کاهش نیابد.
برای مرحله بندی عملیات، پی بردن به نحوه مناسب عبور از رودخانه، چگونگی شکستن خط اول دشمن و گرفتن سر پل مناسب و چگونگی هوشیاری دشمن و شیوه گسترش یگانها در خط، قطعاً نیازمند حضور اطلاعاتی در غرب اروند رود و شناخت بیشتری از واکنشهای دشمن بود. اما با توجه به تهیه عکسهای هوایی، نقشه های نظامی و اطلاعات به دست آمده از زمین مورد نظر، مرحله بندی عملیات به گونه ای مناسب صورت گرفت و چهار مرحله برای این عملیات مشخص شد.
۱ـ عبور از رودخانه اروند و شکستن خط اول دشمن و پاکسازی سر پل به دست آمده از عناصر دشمن با کمک نیروهای ویژه غواص.
۲ ـ تصرف شهر بندری فاو، رسیدن به خورعبدالله و استقرار در منطقه مثلثی شکل شمال شهر فاو و استقرار در پایگاه دوم موشکی در شمال غربی شهر.
۳ ـ پیشروی یگانها تا ابتدای کارخانه نمک و تشکیل خط دفاعی به موازات این منطقه از ساحل تا خورعبدالله.
۴ ـ رسیدن به زمینهای انتهای کارخانه نمک و کانال انتهای آن، واقع در جادهام القصر تا ساحل رودخانه اروند. مأموریت مرحله اول به عهده لشکرهای ۷ ولی عصر (عج) ، نصر5، ۴۱ ثارالله (ع)، ۱۹ فجر، ۳۱ عاشورا، ۲۵ کربلا، ۱۴ امام حسین (ع)، و تیپهای ۴۴ قمر بنی هاشم (ع) و ۳۳ المهدی (عج) بود. در مرحله دوم، لشکرهای ۲۷ محمد رسول الله (ص)، ۱۷ علی ابن ابیطالب (ع) و در مرحله سوم، لشکرهای ۸ نجف و ۳۱ عاشورا برای اجرای طرح مانور انتخاب شدند. در مرحله چهارم نیز همه یگانها برای انجام عملیات مد نظر بودند. درباره توسعه عملیات در عمق باید به این نکته توجه داشت که در نبردهای بزرگی که پس از فتح خرمشهر انجام شد، همواره میان عمق بخشیدن به عملیات و توان موجود از یک سو، و هماهنگی پیشروی با پشتیبانی عملیات از لحاظ مهندسی و آتش و لجستیک و… از سوی دیگر، تعارض وجود داشته است. در این عملیات توسعه در عمق و استمرار عملیات از شرایط حفظ موفقیتهای به دست آمده بود که با استفاده از شکل زمین انجام شد. البته اگر توان پیشروی برای رسیدن تا منطقهام القصر در اختیار بود شرایط جبههها دچار تحول اساسیتری میشد و شرایط برای تسلیم دشمن سریعتر فراهم میشد.
مراحل اجرای عملیات
پس از این که برای مسئولان کشور مشخص شد عملیات بزرگ سال در منطقه فاو باید صورت گیرد بنابراین طرح ریزی مانور این عملیات با دقت زیادی انجام گرفت و سازمان رزم مناسب انتخاب گردید و مانور یگانها به تصویب رسید. برای اجرای این عملیات ۱۵۰ گردان برآورد شده بود اما در نهایت عملیات با ۹۰ گردان انجام شد و امکان تأمین ۶۰ گردان باقی مانده فراهم نشد.
به طور کلی این عملیات در سه مرحله متوالی زمانی به شرح زیر انجام شده است.
مرحله اول شکستن خطوط دشمن در ساحل دور اروند رود و انهدام یگانهای مستقر در آن و پیشروی به سوی اهداف تعیین شده و تصرف آنها، که به مدت چهل و هشت ساعت به طول انجامیده است.
مرحله دوم که به مدت یک هفته انجام شده است و در آن پاکسازی مناطق تصرف شده از وجود دشمن و گرفتن غنایم و به عقب بردن اسیران و مقابله با پاتک های فوری دشمن با رزمندگان اسلام در این مرحله صورت گرفته و موجب تشکیل خط پدافندی در قاعده مثلث شبه جزیره فاو شده است.
مرحله سوم که نزدیک به هفتاد روز به طول انجامیده است مرحله تثبیت موفقیتهای انجام شده و دفع پاتک های گسترده و با فرصت دشمن بوده است که طی آن یگانهای خودی، ضمن انهدام یکانهای پاتک کننده توانسته اند، قدرت دفاع رزمندگان اسلام را در مقابل پاتک های سنگین دشمن که با واحد های ویژه از جمله لشکرهای گارد ریاست جمهوری و نیز با به کارگیری سلاحهای شیمیایی و سلاحهای موشکی و حملات وسیع هوایی صورت میگرفته است به نمایش بگذارند. در نهایت دشمن از ادامه پاتک به منظور بازپس گیری سرزمینهای از دست داده مأیوس شد و منطقه رأس البیشه تا فاو و از آنجا تا دریاچه نمک به تصرف رزمندگان اسلام درآمد و در نتیجه ارتباط دریایی عراق با خلیج فارس قطع شد.
فرماندهان عراقی نام این عملیات را «معرکه کمر شکن» گذاشتند، به دلیل آن که این تهاجم، حمله ای بود که بر اثر آن «اراده» و «قدرت تلافی» دشمن در هم شکست.
شرح عملیات
عملیات در ساعت 22:10 روز ۱۳۶۴/۱۱/۲۰ با رمز «یا فاطمه الزهرا(س)» از منطقه عمومی جنوب خسروآباد تا انتهای جزیره آبادان با عبور غواصان از اروندرود آغاز شد.
با شروع عملیات، غواصها که از قبل به درون آب رفته و از اروند عبور کرده و در نزدیکی سنگرهای دشمن به کمین نشسته بودند، تهاجم خود را برای شکستن خط دشمن و پاکسازی آن آغاز کردند. البته در بعضی از نقاط غواصها با مشکلاتی در عبور از اروند مواجه شدند. از جمله غواصان لشکر ۲۵ کربلا برای رفتن به سمت اسکله فاو با نور افکنهایی که دشمن بر روی سطح رودخانه روشن کرد و با تیراندازی بی هدف آنها بر روی رودخانه مواجه شدند ولی از آن جایی که دشمن پی به وجود غواصان در آب و نیز آغاز عملیات نبرده بود، لذا پس از مدتی نورافکنهایی را که به طور آزمایشی روشن کرده بود خاموش کرد و تیراندازی متوقف شد. اکثر غواصها برای این که در مقابل دشمن دیده نشوند آیه ۹ سوره یس را قرائت میکردند به این شرح: «وجعلنا من بین ایدیهم سدا و من خلفهم سدا فاغشیناهم فهم لایبصرون» آنها معتقد بودند که با خواندن این آیه، خداوند به آنها کمک خواهد کرد تا از چشم دشمن مخفی بمانند. برخی از غواصها میگویند: پس از آن که وارد رودخانه شدیم، سطح رودخانه را موجی فرا گرفت که باعث شد سرهای ما در میان امواج از دید دشمن مخفی بماند.
پس از رسیدن گروه اول غواصان به خط مقدم دشمن و آغاز درگیریها، همزمان آتش پر حجم ادوات و توپخانه صحرایی روی ساحل جنوبی اروند نیز از سوی یگانهای مربوطه به اجرا درآمد و نیروهای خط شکن و نیز رزمندگان دنبال پشتیبان که با کمک قایقهای موتوری به سرعت به ساحل دور اروند رود منتقل شده بودند، به توسعه سر پل خود در محدوده هر یگان مبادرت ورزیدند.
پس از پاکسازی خط اول، باید به منظور مقابله با پاتک های دشمن و نیز تثبیت و تأمین سر پل اولیه، دو حرکت عمده از سوی یگانهای خودی انجام میشد.
۱ـ دور زدن و محاصره نمودن شهر فاو به منظور پرهیز از جنگ شهری
۲ـ پیشروی به سمت محور ساحلی، واقع در جناح شمالی منطقه عملیات
۳ ـ پاک سازی کامل منطقه رأس البیشه به منظور ایجاد فضایی امن به منظور حرکت شناورهای سنگین برای انتقال ماشین آلات مهندسی و نیز سایر تجهیزات پشتیبانی.
بر همین اساس، دو لشکر پرتوان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، عملیات خود را با هدف پاکسازی و الحاق خط اول آغاز کردند و قبل از روشن شدن آسمان پس از درهم شکستن مقاومتهای ضعیف دشمن، لشکر ۲۵ کربلا که مأمور تصرف شهر فاو بود، با حضور در مدخل ورودی شهر به محاصره آن پرداخت. در جنوب شهر نیز یکی دیگر از یگانها با طی مسافت زیادی در عمق، به پیشروی خود به سمت خورعبدالله ادامه داد و در نتیجه این شهر از شمال و جنوب به محاصره یگانهای خودی درآمد.
همزمان با اجرای عملیات اصلی در منطقه فاو، قرارگاهی که مأموریت داشت تا به منظور درگیر نگه داشتن نیروهای دشمن در منطقهام الرصاص اقدام به اجرای تک کرده و جزیره بُوارین را تصرف کند، موفق شد این جزیره را به تصرف خود درآورده و در حدود ۸۰ درصد از جزیرهام الرصاص نیز پیشروی کند ولی به دلیل فشارهای دشمن که تصور میکرد محور اصلی عملیات از این منطقه است، یگانهای تک کننده، عقب نشینی کردند با این حال بخشی از اهداف تک در این محور تا حدودی تأمین شد.
پس از محاصره شهر فاو و حضور یگانهای مانوری در محور ساحلی و نیز دستیابی به خورعبدالله، پاکسازی منطقه رأس البیشه از باقی مانده نیروی دشمن آغاز شد. لشکر المهدی (عج) که عملیات در این منطقه را انجام میداد با مقاومتهای شدیدی مواجه شد و دشمن با سنگر گیری بر بالای مناره یکی از مساجد که بر اروندرود مسلط بود مزاحمتهای زیادی را فراهم آورد ولی رزمندگان لشکر المهدی (عج) توانستند با عبور از محورهای دیگر و از پشت دشمن به سمت مسجد حرکت کرده و آتش دشمن را خاموش کنند.
در روز اول عملیات، رزمندگان اسلام موفق شدند تا شهر فاو را به تصرف کامل خود درآورند و پرچم گنبد حضرت ثامن الأئمه(ع) را که از مشهد به جبهه آورده بودند بر بالای بلندترین مناره مسجد آن شهر نصب نمایند. همزمان با پیشروی در اطراف شهر فاو، نخلستانهای شمال و جنوب آن هم به طور کامل از وجود دشمن پاکسازی شد. لشکرهای ثارالله(ع) و المهدی(عج) هم در همین زمان موفق شدند تا با پیشروی به سمت دومین پایگاه موشکی دشمن، نیروهای موجود ارتش بعثی در این محور را منهدم و یا به اسارت خود درآورند. لازم به ذکر است که به محض آغاز عملیات، دشمن تجهیزات پرتاب و نیز موشکهای ساحل به دریای خود را از این پایگاهها تخلیه کرد و در نتیجه فقط چند خودروی راداری مربوط به سیستمهای پرتاب موشکی به غنیمت رزمندگان اسلام درآمد. تا قبل از عملیات والفجر ۸ دشمن از این پایگاه های موشکی حدود ۹۰ فروند موشک HY2 را به سمت کشتیهایی که از طریق خورموسی به سمت بندر امام خمینی(ره) در حال حرکت بودند پرتاب کرده بود.
در نتیجه تا پایان روز اول، یگانهای خودی موفق شدند علاوه بر تصرف شهر فاو و پاکسازی کامل منطقه، در شمال شهر و در جاده محور ساحلی حضور یابند و به این ترتیب اهداف مورد نظر در مراحل اول و دوم عملیات، با موفقیت کامل تأمین شد.
با توجه به اهمیت محور ساحلی در کنار خورعبدالله و حساسیت دشمن نسبت به آن، پس از گذشت ۳۶ ساعت از آغاز تک، نخستین پاتک ارتش صدام متوجه این محور شد؛ اما موفقیتی در بر نداشت. همان گونه که قبلاً ذکر شد دشمن که تصور میکرد محور اصلی عملیات ازسمت جزیرهام الرصاص و یا منطقه هورالهویزه به خاطر نزدیکیاش به بصره است، بیشتر توجه خود را به این منطقه معطوف کرده بود؛ اما سرانجام پس از سه روز از آغاز تک، متوجه اساسی بودن عملیات و تلاش اصلی در منطقه فاو شد و لشکر گارد ریاست جمهوری را وارد درگیری در این منطقه کرد.
قبل از آغاز عملیات با انجام فعالیتهای شدید مهندسی که با استتار کامل صورت میگرفت سپاه موفق شد حدود ۵۰۰ عراده توپخانه صحرایی، توپخانه پدافند هوایی و تانک را در مواضع مناسبی که ساخته بود در منطقه عمومی جزیره آبادان و در بین نخلستانها مستقر کند این اقدام این امکان را برای قرارگاه خاتم الانبیاء(ص) فراهم کرده بود تا دشمن را از حدود ۱۰۰ کیلومتری قبل از رسیدن به منطقه فاو و در مسیر حرکت خود بر روی خطوط مواصلاتی منطقه و جاده های ارتباطی، زیر آتش سنگین توپخانه دوربرد سپاه و ارتش قرار دهد. پس از ورود لشکر گارد به منطقه برای انجام پاتک، یگانهای خودی با اجرای آتش انبوه توپخانه و ادوات به این لشکر هجوم بردند. در این میان، دشمن به منظور پشتیبانی از لشکر گارد در ساعت 5:30 صبح روز ۱۳۶۴/۱۱/۲۴ به حمله شیمیایی علیه مواضع رزمندگان اسلام مبادرت ورزید؛ ولی به دلیل ترس خلبانهای هواپیماهای عراقی از مورد اصابت قرار گرفتن، آنها بخشی از بمبهای شیمیایی را در میان نیروهای لشکر گارد صدام فرو ریختند که به مصدومیت تعدادی از آنان منجر شد.
در ادامه عملیات، یگانهای خودی در محور جاده استراتژیک، جادهام القصر و کارخانه نمک، بر حملات خود شدت بخشیده و توانستند ضمن تصرف نیمی از کارخانه نمک، روی جادهام القصر نیز خطی دفاعی به موازات این کارخانه تشکیل دهند. سپس، در چند شب درگیری متوالی، یگانهای خودی با درهم شکستن خطوط دشمن موفق شدند در شب هشتم عملیات، خود را به سه راهی کارخانه نمک رسانده و با ساخت چند رده خاکریز بلند و آرایش مناسب و استقرار سلاحهای ضد زره، در پشت آن مستقر شوند و خط پدافندی اولیه خود را تشکیل دهند.
از روز هشتم به بعد با تشکیل خط مناسب پدافندی، دشمن که خود را به طور کامل پیدا کرده و حواس خویش را بازیافته بود، پاتک هایش را مجدداً آغاز کرد. ابتدا، از جاده فاو ـ البِحار وارد عمل شد که با مقاومت رزمندگان اسلام مواجه و با از دست دادن تعدادی از نفرات و انهدام تجهیزات خود عقب نشست. سپس، از جاده استراتژیک، تهاجم خود را روی سه راهی کارخانه نمک متمرکز کرد؛ اما بر اثر اجرای آتش شدید خمپاره و توپخانه، انهدام قابل توجهی را متحمل شده و با بر جای گذاردن تعداد زیادی کشته و زخمی عقب نشینی کرد. در روز یازدهم عملیات، به منظور تکمیل خط پدافندی و تثبیت آن، از سوی رزمندگان اسلام در سراسر محور ساحلی و میانی جبهه، آب رها شد و به این ترتیب، دشمن از تلاش مجدد برای پاتک در محورهای یاد شده ناامید شد. در مجموع درگیریهای فاو و پاتک های دشمن ۷۵ روز به طول انجامید. پس از این مدت دشمن از باز پس گیری منطقه مثلث فاو ناامید شد و به پاتک های خود خاتمه داد. عملیات والفجر ۸ طولانیترین عملیات دوران جنگ بود و تثبیت منطقه تصرف شده در آن کار عظیمی بود که کارشناسان نظامی دنیا به ایران، در طرح ریزی و اجرای چنین نبردی آفرین گفتند.
نتایج عملیات
عملیات فاو با موفقیت بزرگی که پس از گذشت حدود ۳ سال از عملیات بیت المقدس نصیب مردم ایران کرد، آغاز یک تحول بزرگ و گشایشی عمده در جبهه های جنگ بود که به نوبه خود منجر به فتوحات دیگری از جمله عملیات کربلای ۵ و عملیات والفجر ۱۰ شد. این عملیات بزرگترین پیروزی رزمندگان اسلام پس از فتح خرمشهر در سال ۱۳۶۱ بود. نتایج عملیات والفجر ۸ به شرح ذیل جمع بندی میشود:
۱- این عملیات بر اساس یک تفکر پیچیده و خلاق نظامی و به وسیله انسانهایی ورزیده و آموزش دیده و شجاع و شهادت طلب که توانستند با تاکتیک مناسب دشمن را غافلگیر کنند، انجام شد و به همین دلیل ارزیابی از توان نظامی سپاه را در داخل و خارج کشور تحت تأثیر قرار داد.
۲- این عملیات نشان داد قدرت خلاقیت و ابتکار عمل فرماندهان و طراحان عملیات توانسته است کمبود شدید یگانهای مانوری، امکانات و مقدورات مورد نیاز برای عملیات را تا حد زیادی جبران کند. فرماندهان سپاه توانستند مانور خود را به خوبی و منطبق با وضعیت زمین منطقه عملیات طراحی کنند و از عوارض طبیعی زمین حداکثر بهره برداری را در طراحی مانور و آتش انجام دهند.
۳- دشمن برای بازپس گیری زمین منطقه عملیاتی فاو مجبور شد نیروهای خود را به طور گسترده به خطوط مقدم جبهه گسیل داشته و آنها را بی محابا بکار گیرد و در نتیجه منهدم شود. برخی معتقدند اگر بخش مهمی از توان نظامی دشمن در این عملیات منهدم نمیشد، ارتش بعثی دست به تهاجمهای گسترده ای علیه مواضع رزمندگان اسلام در نقاط مختلف جبهه میزد.
۴- این عملیات قدرت تدبیر فرماندهی قرارگاه خاتم الانبیاء(ص) را برای کنترل نیروی هوایی، پدافند هوایی و هوانیروز نشان داد و موجب اعتماد به نفس بیشتری شد و مشخص ساخت چنانچه از توان دو سازمان سپاه و ارتش متناسب با طبیعت آنها، استفاده شود، نتایج بهتری حاصل خواهد شد.
۵- این عملیات در منطقه ای انجام گرفت که صدام به بهانه تسلط کامل بر اروند رود، جنگ با ایران را شروع کرده بود. او قرار داد ۱۹۷۵ را در آغاز جنگ تحمیلی پاره کرده بود و این عملیات عملاً قرار داد ۱۹۷۵ الجزایر را به سود جمهوری اسلامی ایران تثبیت کرد.
۶- عملیات والفجر ۸ مبنایی برای تدوین استراتژی باز دارندگی جمهوری اسلامی ایران شد.
استراتژی بازدارندگی همواره بر این اصل استوار است که کشورهای همسایه را از حمله نظامی به خاک کشور باز دارد و در صورت حمله، صحنه نبرد را به داخل خاک دشمن منتقل سازد. ارزش این عملیات به آن بود که به دشمن نشان داد، سیاست بازدارندگی از طریق حمله گسترده توانسته است جنگ را به طور جدی به داخل خاک دشمن منتقل سازد و لبه تیز آن را به سوی ارتش متجاوز برگرداند.
http://www.sajed.ir/detail/80815
دلایل موفقیت عملیات والفجر 8
هنگام طراحی عملیات والفجر 8 و نیز همزمان با تلاشهای پس از آن، واقعیاتی رخ نمود که به تدریج نقش اساسی خود را در رابطه با پیروزیهای این عملیات و نیز ضرورتهای مورد نظر جهت ادامه جنگ نشان داد.
در نهایت آنچه فتح فاو را به دنبال داشت، عوامل متعددی بود که بعضاً به طور مستقیم یا غیرمستقیم تأثیر خود را بر جای گذاشت. در این رهگذر به پارهای از آن عوامل اشاره میشود:
1- غافلگیر شدن دشمن و عدم آمادگی آن؛
2- ضعف اطلاعاتی دشمن؛
3- عملیات پشتیبانی از ام الرصاص، شلمچه و محورهای دیگر؛
4- اتخاذ تاکتیکهای ویژه، خصوصاً به هنگام عبور از رودخانه اروند؛
5- موقعیت زمین منطقه که امکان مانور مناسب را از دشمن سلب میکرد؛
6- امکان استفاده مناسب از آتش خودی؛
7- سیستم نسبتاً مناسب پدافند هوایی؛
8- وسعت نسبتاً مناسب منطقه؛
9- پشتیبانی بیشتر دولت و مردم نسبت به گذشته در فراهم آودن امکانات و نیرو؛
10- اقدامات مهندسی؛
11- آموزش و سازماندهی مناسب نیروها؛
12- اقدامات پیشگیرانه در مقابل تکهای شیمیایی دشمن؛
13- استفاده مناسب از نیروی هوایی و هوانیروز؛
14- به کارگیری سلاحهای ضد زره.
جنگ در مقایسه با سه؟ گذشته خود، از ابعاد و پیچیدگیهای روزافزون برخوردار شده بود. در این روند تغییر زمین مانور از دشت و خشکی به هور و رودخانه اروند ـ که طبعاً تاکتیکهای ویژهای را برای عبور، تأمین عقبهها و ... نیاز دارد ـ بارزترین وجه آن بوده است. ناتوانی عراق در انطباق خود با شرایط به وجود آمده و رویارویی با تاکتیکهای برتر قوای ایرانی، ابتکار عمل در اختیار قوای نظامی ایران قرار داده بود؛ بهطوری که در این شرایط، فریب و غافلگیری دشمن و به دنبال آن، در هم ریختگی خطوط دفاعی عراق، از جمله مهمترین عوامل هراس و نگرانی حاکمان بغداد و قدرتهای شرق و غرب را تشکیل میداد.
عملیات والفجر 8 تجارب متفاوتی را در پی داشت که در این قسمت، نظر به اهمیت موضوع، تنها به «ضرورت تجزیه قوای دشمن» و نیز «ضرورت پشتیبانی همه جانبه از جنگ» اشاره میشود:
1- ضرورت تجزیه قوای دشمن
تجزیه قوای دشمن، عملاً تضمین پیروزی عملیات را افزایش و جنگ را به سمت تعیین تکلیف نهایی سوق میداد. بر این اساس عملیات والفجر 9 و حملات به جزیرهام الرصا ص همزمان با عملیات والفجر 8، در غرب و جنوب کشور طراحی و انجام شد. از آن جا که منطقه فاو برای دشمن اهمیت خاصی داشت، لذا عمده قوای خود را در آن جا متمرکز کرد و این پیشامد، فرصت مناسب را برای نیروهای خودی برای پیشروی در منطقه عملیاتی غرب کشور (والفجر 9) فراهم کرد.
تحمیل وضعیت مشابه به دشمن با انجام عملیات از دو یا چند محور به طور همزمان، عملاً میزان تأثیرگذاری ابزار تکنولوژیک عراق را کاهش داده و توان ارتش این کشور را تضعیف میکرد؛ در نتیجه مانع از دفاع متمرکز قوای دشمن در یک محور میشد.
لازمه محقق چنین وضعیتی، عبارت از گسترش سازمان رزم با بسیج نیرو و افزایش توان سازماندهی آنان بود؛ چنانچه پس از عملیات والفجر8، تلاش گستردهای به منظور سازماندهی 500 گردان رزمی و افزایش آن به 1000 گردان صورت میگرفت.
2- پشتیبانی همه جانبه از جنگ تأکیدهای مکرر فرماندهی کل قوا مبنی بر این که «جنگ در راس امور است.» به معنای بسیج تمام کشور در خدمت جنگ و نیز ضرورتهای اجتناب ناپذیر آن، انجام این مهم را که برآمده از ارتباط تنگاتنگ جنگ با ارگانهای گوناگون کشور بود، روشنتر کرد.
در این میان، آنچه در عملیات والفجر 8 محقق شد. نشانگر ضرورت به کارگیری تمام امکانات کشور در خدمت جنگ و تأثیرگذاری فزاینده آن در کسب پیروزی بود.
طبیعتاً تحقق وضعیت یاد شده، به طور مطلوب و شایسته در گرو ایجاد سیستم مناسب با امر جنگ و ضرورتهای آن بود. در این صورت، گذشته از این که فاصله جبهه و پشت جبهه کاهش مییافت، امکان حل برخی از معضلات که قطعا ناشی از ناهماهنگی بود نیز میسر شد و در نتیجه، در زمانی نه چندان طولانی، امکان دستیابی به موقعیتهای چشمگیر و سرنوشت ساز فراهم گردید.
http://www.ensani.ir/fa/content/82680/default.aspx
اتفاقات عملیات
جنگ شیمیایی عراق در عملیات والفجر 8
گزارش دفتر تحقیقات بهداری قرارگاه کربلا در زمینه جنگ شیمیایی در عملیات والفجر 8
در طول جنگ هشت ساله، توسل عراق به سلاحهای شیمیایی از جمله تاکتیکهای پدافندی ارتش این کشور برای پوشش نقاط ضعف نیروهای زمینیاش در برابر حملات زمینی ایران بود. بعد از آزاد سازی خرمشهر، ارتش عراق تقریبا در تمامی عملیاتهای ایران از این حربه استفاده کرد. هم چنین، در عملیات والفجر 8، با توجه به شکست سختی که متحمل شده و اهمیت استراتژیکی مناطقی که از دست داده بود، در حجم گستردهای از این سلاحها استفاده کرد. وسعت مناطق آلوده شده، تنوع عوامل به کار رفته و تداوم استفاده از این سلاحها، طی این عملیات در طول جنگ بیسابقه بود و از این طریق، تلفات شدیدی به نیروهای خودی وارد شد. سند زیر، گزارش دفتر تحقیقات بهداری قرارگاه کربلا است که درباره حملات شیمیایی عراق و اثرات آن در عملیات والفجر 8 تنظیم شده است.
در تاریخ 23 و 24 بهمن ماه سال 1364 در منطقه عملیاتی والفجر 8، به ویژه فاو و حاشیه اروندرود، هواپیماها و توپخانههای عراقی حملات شیمیایی متعددی را انجام دادند که مهمترین و موثرترین آنها در روز 23/11/1364 ساعت 5 بعدازظهر در منطقه فاو صورت پذیرفت.
در مرحله نخست، بین چهارده تا هجده فروند هواپیما به منطقه حمله کردند که در کمتر از یک ساعت، تعداد آنها به 32 فروند رسید. آنها به صورت دسته جمعی با هم پرواز میکردند و به فاصله کوتاهی پس از بمباران یک دسته، دسته بعدی به منطقه وارد میشوند. نیتجه روش آن بود که پس از مدت کوتاهی، منطقه با غلظت بالایی آلوده میشد.
عوامل مصرف شده عبارت بودند از:
1 ـ خردل
2 ـ اعصاب
3 ـ سیانور
4 ـ خفه کننده (از املاح سیانور)
5 ـ یک نوع گاز خفه کننده ناشناخته که کلرین و فشرن و کلرپیکرین هم نیست، و؟
6 ـ یک عامل ناشناخته عصبی که برای نخستین بار در این عملیات به کار گرفته شد و ما آن را با نام عامل vx نام گذاری کردیم.
به احتمال قوی، سموم دیگری نیز که هیچ گونه استاندارد نظامی جنگ شیمیایی را ندارند و شاید ناخالصیها و فضولات سمی کارخانجات شیمیایی باشنزهمراه با سموم مزبور مصرف شدند. بدین خاطر، انواع نشانههای بالینی در مجروحان مشاهده میشد.
در حین بمباران شیمیایی، بمباران با بمبهای معمولی نیز صورت میگرفت. از این رو، علت آسیب شدید و شهادت برخی از برادران در واقع، تزریق شدن سم از این راه به داخل خون بود. از آن جا که انواع عوامل سمی مزبور به طور هم زمان مورد استفاده قرار گرفتند، در یک رزمنده، هم نشانههای مسمومیت با خردل، هم سیانور و هم اعصاب مشاهده شد.
شرایط مناسب جوی و جغرافیایی
در زمان حمله شیمیایی، نسیم ملایمی میوزید و درجه حرارت حدودا 20 درجه سانتی گراد بود ـ که حرارت مناسبی محسوب میشد ـ از طرف دیگر، بخشی از منطقه بمباران شده، نخلستان بود. در این مناطق، افزون بر نخلها، کف زمین نیز انباشته از انبوه علفها و گیاهان بود؛ موضوعی که در مجموع نقش مهمی در پایداری دراز مدت عامل در منطقه داشت.
از آن جا که هر روز مقداری از این سموم ـ به ویژه خردل ـ تبخیر و از محیط خارج میشد، دشمن برای حفظ غلظت گازهای شیمیایی به طور مدام همان مناطق را با گلولههای توپ شیمیایی و نیز بمبارانهای محدود شیمیایی هم چنان آلوده نگه میداشت. البته، طی گزارشی نیز، به استفاده دشمن از هلی کوپتر برای آلوده سازی منطقه اشاره شده است. هم چنین، برخی از برادران شاهد استفاده از روش انتشار گاز با هواپیما بودهاند. نکته دیگر این که، دشمن شبها، حتی گاهی در ساعت 2 نیمه شب گلوله باران شیمیایی انجام میداد، زمانی که برخی از برادران در خواب بودند.
باید یادآور شد که هر چند دشمن به تدریح بمبارانهای شیمیایی را در کل منطقه عملیاتی و نواحی پشتیبانی آن گسترش داد، ولی بیشترین موفقیت را در منطقه نخلستان به دست آورد.
ارزیابی تقریبی از حمله شیمیایی دشمن
آنها با این اقدام توانستند در مدت کوتاهی، نیروهای زیادی را به پشت جبهه تخلیه کنند. با مقایسه آمار مجروحان شیمیایی و عادی در روزهای نخست عملیات، متوجه خواهید شد که تاثیر حمله شیمیایی بیشتر از مجموع حملات عادی است و جای بسی تاسف است که هنوز سلاحهای شیمیایی به عنوان یک موضوع فرعی در ذهن مسئولان نظامی مطرح است! برخی از مسئولان به علت ناآگاهی اعلام کردند که عده زیادی از مجروحان شیمیایی بیدلیل به پشت جبهه تخلیه شدهاند یا ناراحتی خفیفی داشتهاند که نباید تخلیه میشدند؛ بنابراین، بهداری را مورد سوال قرار دادند، ولی ما قویا یادآور شدیم که این موضوع اشتباه است و تنها نتیجه آن، اهمیت جلوه دادن حملات شیمیایی دشمن و ناتوانی ما برای پیش بینیهای صحیح و برنامه ریزی مناسب بر عملیاتهای آینده خواهد بود. با توجه به این که بر خلاف عملیات گذشته در این عملیات، برخی از نیروها مدت طولانی (یک ماه بیشتر) در غلظت کم گاز به سر بردهاند که پیش از این، سابقه نداشته است؛ بنابراین، در آینده، با مشکلات خاص آلودگیهای مزمن خردل (...دستگاه تنفسی) رو به رو خواهیم شد؛ موضوعی که در آلودگی حاد و موقتی با مقادیر بسیار زیاد خردل دیده نمیشود. مجروحان عادی که از آغاز عملیات والفجر 8، (یعنی 21/11/64 تا 25/11/64) به پشت جبهه تخلیه شدند، با در نظر گرفتن بیمارستانها و نقاهتگاهها جمعا بالغ بر سیزده هزار نفر میشدند، در حالی که تنها با دو حمله شیمیایی وسیع در مدت سه روز (23، 24 و 25/11/64)، متجاوز از نه هزار مجروح شیمیایی به پشت جبهه تخلیه شدند. به دلیل نواقصی که در آمارگیری وجود داشته است، آمارهای بعدی مجروحان عادی را فعلا مورد بحث قرار نمیدهیم، ولی با بررسی همین پنج روز نخست عملیات، مشخص میشود که تاثیر سلاحهای شیمیایی در از کار انداختن نیروها با سلاحهای عادی رقابت میکند. باید توجه کرد که هر چند تلفات بمب شیمیایی زیاد نیست، اما قدرت آن در از کار انداختن و ناتوان کردن نیرو به مراتب از سلاحهای عادی بیشتر است، افزون بر آن، کار در محیط شیمیایی ناراحتیهای روانی خاصی را پدید میآورد.
از تاریخ 25/11/64 تا 20/12/64، دست کم، شش هزار مصدوم شیمیایی دیگر نیز داشتهایم که جمعاً به پانزده هزار نفر افزایش خواهند یافت. افزون بر این، به طور تقریبی پانزده هزار نفر نیز هستند که علی رغم داشتن علائم خفیف (خارش و التهاب پوستی، به ویژه در نواحی حساس بدن و التهاب چشم و حالت ترس از نور ـ فوتونوبی) به کار خود ادامه دادند و به بهداری مراجعه نکردند یا به طور سرپایی درمان شدند که جزء آمار مجروحان ما محسوب نشدهاند.
http://dsrc.ir/View/article.aspx?id=1320
پیامدها
عملیات غرورآفرین والفجر 8 (فتح فاو) ـ واکنشها و بازتابها
پیروزی جمهوری اسلامی ایران در عملیات والفجر و فتح فاو، موازنه نظامی ـ سیاسی جنگ را به میزان بسیاری به نفع ایران تغییر داد و روند جنگ را پیچیدهتر کرد. این اقدام ایران، بازتاب گستردهای در محیط بینالمللی و منطقهای داشت. دولت عراق نیز واکنش تندتری در ابعاد مختلف جنگ از خود نشان داد. ایالات متحده آمریکا، این پیروزی را که به استقرار نیروهای ایرانی در کنار مرزهای کویت انجامیده بود، تهدید عمده برای منافع خود قلمداد کرد و در سطح منطقه دست به تحرکات گسترده دیپلماتیک زد.
جرج بوش، معاون رئیس جمهور آمریکا به کشورهای عربستان، بحرین، عمان و یمن شمالی سفر کرد و با مقامات این کشورها دیدار کرد. «ریچارد مورفی»، معاون وزیر خارجه آمریکا نیز با طارق عزیز، وزیر امور خارجه عراق ملاقات کرد. مهمترین محور گفتوگو در این دیدارها، موضوع جنگ ایران و عراق بود. همچنین آمریکاییها اعلام کردند در صورت به خطر افتادن تردد کشتیها در خلیج فارس، وارد عمل میشوند و با همین دستاویز، چهار قایق خود را به بهانه تضمین امنیت کویت، گشت زنی و محافظت از سواحل کویت وارد شمال خلیج فارس کردند.
علاوه بر این، آمریکا در صدد برآمد تا با هماهنگی شوروی، خط مشی جدیدی را در برابر جنگ ایران و عراق اتخاذ کند، شولتز، وزیر خارجه آمریکا اعلام کرد: «میان دو ابرقدرت برای پایان دادن به جنگ ایران و عراق، ابتکار تازهای در جریان است».
وی همچنین گفت: «در این مذاکرات (در استکهلم) واشنگتن و مسکو به این توافق رسیدند که پایان یافتن جنگ به نفع آمریکا و شوروی است».
اقدام دیگر مقامات آمریکایی، تلاش برای تصویب قطعنامه علیه ایران در شورای امنیت سازمان ملل و همچنین تلاش برای کاهش قیمت نفت بود. آنها همچنین به کمک رسانههای غربی با متهم کردن ایران به تروریسم و جوسازی دربارههای تسلیحاتی، موج جدیدی را علیه ایران به راهانداختند. رادیو آمریکا در این باره، به نقل از نشریه واشنگتن تایمز اعلام کرد: «ایران ۷۷ موشک زمین به زمین و ۶۰ موشک زمین به هوا که قادر هستند هواپیماهای میگ ـ ۲۳ و میراژ اف ـ 1 را سرنگون کنند، از سوریه و کره شمالی تحویل گرفته است.»
نشریه انگلیسی آبزرور نیز نوشت: «ایران به تازگی از انبارهای اروپایی ۱۰ هزار موشک ضد تانک تاو ساخت آمریکا را به بهای هر فرند ۱۶ هزار دلار خریداری کرده است.»
انستیتو مطالعات استراتژیک لندن نیز اعلام کرد: «چین در ماه مارس ۱۹۸۵ میلادی با فروش معادل 1/6 میلیارد دلار تسلیحات از جمله ۱۴ فروند جت شناسایی جی ـ ۶۰ ، ۲۰۰ دستگاه تانکتی ـ ۵۹ ، سلاح ضد تانک، موشکانداز و موشکهای زمین به هوا به ایران موافقت کرده است.»
اتحاد جماهیر شوروی (سابق) نیز پس از عملیات والفجر به موضعگیری در برابر جنگ پرداخت. از نظر گرومیکو «موضع گیری شوروی در جنگ قابل تغییر نیست، چه وقتی که عراق وارد (خاک) ایران شد و چه حالا که ایران وارد (خاک ) عراق شده است» مقامات شوروی، جنگ را بیمعنی و غیرضروری خواندند و تاکید کردند که جنگ باید هرچه زودتر قطع شود.
به علاوه شوارد نادزه، وزیر خارجه شوروی و همچنین معاون وزیر خارجه کشور با مقامات دیدار و گفتوگو کردند. مقامات رسمی شوروی در واکنشی جانبدارانه از عراق، گفتند که مسکو از پیشنهادهای صلح صدام برای پایان جنگ پشتیبانی میکند.
دبیرکل سازمان ملل متحد از کشورهای آمریکا و شوروی خواست که از نفوذ خود استفاده کرده و جنگ را پایان دهند. رئیس شورای امینت نیز با تصریح این مطلب که ایران این جنگ را علیه عراق ادامه داده است، همین درخواست را عنوان کرد.
در حالی که موفقیت ایران در عملیات والفجر رو به تثبیت پیش میرفت، شورای امنیت قطعنامه جدیدی را در تاریخ فوریه به شماره، درباره به تصویب رساند. در بند این قطعنامه آمده است:
«دبیرکل از ایران و عراق بخواهد دو کشور بیدرنگ در زمین دریا و هوا، آتش بس را رعایت کرده و بلافاصله تمام نیروهای خود را تا مرزهای بینالمللی شناخته شده به عقب بکشند.»
این قطعنامه در حالی به تصویب رسید که در قطعنامههای قبلی شورا، در برابر حملات زمینی، دریایی و هوایی عراق تنها به اظهار تاسف، آن هم بدون ذکر نام عراق، اکتفا شده بود، قطعنامه بلادرنگ مورد موافقت عراق قرار گرفت، اما وزارت خارجه اسلامی ایران در پاسخ به این مصوبه در اسفند طی بیانیهای اعلام کرد: «عدم موضعگیری صریح و قاطع در این زمینه (تعیین متجاوز) نشانگر آن است که شورا هنوز اراده سیاسی لازم را در این زمینه ندارد. بر این اساس آن قسمت از قطعنامه که به کل موضوع جنگ و خاتمه مناقشات مربوط میشود، ناقص و بیاعتبار و غیرقابل اجرا است. ... اولین قدم برای حرکت به سمت حل عادلانه جنگ، محکومیت صریح عراق به عنوان متجاوز است.
کشورها و سازمانهای عربی نیز نگرانی خود را از پیروزی ایران آشکار کردند. عربستان سعودی در اقدامی جانبدارانه از عراق به ترکیه پیشنهاد داد: در صورتی که این کشور روابط تجاری خود را با ایران قطع کند، ضرر و زیان مالی آن را به عهده میگیرد.
همچنین شاه اردن به میانجیگری میان عراق و سوریه برای آشتی دادن دو کشور پرداخت و شورای همکاری خلیج فارس نیز در اسفند تشکیل جلسه داد و علیه ایران موضعگیری کرد.
مهمترین واکنش غرب و متحدان منطقهای عراق در برابر این عملیات، کاهش قیمت نفت بود که با هدف کاستن از توان اقتصادی و درآمد ارزی جمهوری اسلامی ایران صورت گرفت. این کاهش تا مرز بشکهای شش دلار ادامه یافت. عربستان و دیگر کشورهای شورای همکاری خلیج فارس با افزایش تولید و اشباع بازار، نقش بسزایی در ایجاد این وضعیت داشتند. عربستان این اقدام خود را با عنوان استراتژی سهم بازار توجیه میکرد و با این عمل یک تا دو سال قیمت نفت را پایین نگه داشت.
از دست دادن فاو، چنان فشار مضاعفی را در سطوح داخلی، منطقهای و بینالمللی بر رژیم عراق وارد کرد که این رژیم به اقدامات وسیع سیاسی ـ نظامی دست زد. مهمترین اقدام عراق حمله به هواپیمای مسافربری ایران بود که حامل چند تن از نمایندگان مجلس و شخصیتهای سیاسی از جمله آیتالله محلاتی، نماینده امام خمینی (ره) در سپاه بود، همچنین حمله به قطار مسافربری در ایستگاه هفت تپه خوزستان، حمله به مرکز اقتصادی و صنعتی با تاکید بر منابع (پایانه خارک، پالایشگاهها و ...) و نیز اجرای عملیاتهای محدود تهاجمی موسوم به استراتژی دفاع متحرک از دیگر تلاشهای عراق در این زمینه به شمار میروند. پیدایش وضعیت جدید میتوانست موجب تغییرات اساسی در جنگ و عملیات نظامی و بالطبع ایجاد دگرگونیهایی در منطقه خاورمیانه شود، از این رو بازتاب پیروزی ایران در فاو، در مقایسه با مقاطع پیشین جنگ، تنها با اوضاع پس از فتح خرمشهر قابل مقایسه است.
بازتابهای خارجی
نحوه رسانههای غربی با پیروزیهای رزمندگان اسلام همواره یک روند ثابت و منظم داشت. این رسانهها با نزدیک شدن زمان عملیات گسترده سالانه ایران که معمولاً در زمستان هر سال انجام میگرفت، اخبار و تحلیلهای خود را درباره منطقه آینده ارائه میدادند و سعی میکردند از این طریق ضمن هشیار کردن دشمن، تصمیم گیرندگان نظامی و سیاسی ایران را دچار تزلزل و تردید کنند.
با آغاز عملیات و کسب موفقیتهای اولیه، فعالیت رسانهها بر ضعیف و کم اهمیت جلوه دادن پیروزیهای ایران معطوف میشد، در نبرد فاو، تا یک هفته پس از شروع عملیات، فرماندهان نظامی عراق و نیز کارشناسان و ناظران سیاسی – نظامی غرب درباره ایران در حفظ و تثبیت منطقه تصرف شده ابراز تردید میکردند؛ چنانچه روزنامه لندن نوشت:
«آنها قبلاً نیز به پیروزی کوتاه مدتی دست یافتهاند، لیکن تاکنون ثابت شده که توانایی حفظ آن و اجرای عملیات طولانی با تمام ویژگیهای لجستیکی را که لازمه آن است، ندارند.»
رادیو آمریکا نیز در تاریخ 25/۱۱/۶۴ نظریه فوق را به نقل از خبرنگار صدای آمریکا به گونهای دیگر مطرح کرد: «حملات تهاجمی ایران نشان میدهد که ایران در هیچ یک از پیکارهای گذشتهاش پیروزی قابل ملاحظهای به دست نیاورده است.»
در این باره، سفیر عراق در ژاپن در مصاحبه به روزنامه یومیوری گفت: «این بار هم مثل گذشته از هم پاشیدن و در هم کوبیدن نیروهای ایرانی به چند ساعت وقت احتیاج دارد و بس .»
اما یک هفته بعد از پیروی ایران و مقاومت نیروهای جمهوری اسلامی در برابر پاتکهای وسیع دشمن و ناتوانی عراق در عقب راندن رزمندگان اسلام، به تدریج لحن رسانههای تبلیغاتی قدرتهای بزرگ نیز تغییر کرد. نبرد والفجر اوضاع سیاسی منطقه را دچار دگرگونی شدید ساخت و وسایل تبلیغاتی جهان را مجبور کرد تا با حساسیت بیشتری مسایل ناشی از پیروزیهای ایران را دنبال کنند.
به همین جهت از این پس شاهد توجیه علل ناتوانی عراق در بازپس گیری فاو و موکول کردن آن به تغییر اوضاع جوی هستیم.
«آنتونی کردزمن» یکی از کارشناسان امور خاورمیانهای آمریکا در جنگ تحمیلی، معضل اصلی عراق را در فاو چنین بیان میکند: «مشکل اصلی عراق آن است که نمیخواهد متحمل تلفات شود، در صورتی که ایران به خصوص در حمله اولیه آمادگی پذیرش تلفات سنگین را دارد. از جمله مشکلات هر جنگ آن است که نمیتوان بدون تحمل تلفات دست به ضد حمله زد. معمولا تلفات در ضد حمله پنج تا ده برابر آن در حالت تدافعی است. عراق ترجیح میدهد به جای تحمل تلفات سنگین، بخشهای کوچکی از خاک خود را از دست بدهد.»
روزنامه واشنگتن پست نیز نظریات کردزمن را به گونهای دیگر بیان کرده است: «بزرگترین مشکل عراقیها، اجتناب آنها از متعهد ساختن پیاده نظام خود به دفع حملات ایران است. آنها به جای این امر، استفاده از آتش توپخانه، بمباران جتهای جنگنده و آتش راکت هلیکوپترهای جنگی را انتخاب کردهاند. چنین جنگهایی احتیاج به انگیزه شدید و تعهد کامل سربازان دارد که به نظر کارشناسان، در ارتش عراق نقصان آن مشهود است. بنابر اظهار یکی از تحلیلگران نظامی، مجموعهای از ملاحظات سیاسی در عراق به فرماندهی نظامی فشار وارد میکند و عمده تصمیم بر آن است که از دادن تلفات زیادی که باعث نارضایتیهای سیاسی داخلی شود، اجتناب گردد.» عراق در منطقه فاو به لحاظ غافلگیری در مکان و تاکتیک، در برابر رزمندگان اسلام دچار انفعال شد، لذا به رغم تلاشهایی که انجام داد، نتوانست در عقب راندن رزمندگان اسلام موفقیتی کسب کند.
اعتراف به شکست
با گذشت زمان و تثبیت موقعیتهای خودی در منطقه و به دنبال گزارشهای رسانههای غربی، سخن فرماندهان و مسئولان عراق نیز رفته رفته تغییر کرد. توانایی جمهوری اسلامی در پشتیبانی رزمندگان و پشتیبانی هوایی منطقه عملیات و تامین آتش پشتیبانی، سرانجام عراقیها را که ابتدا حتی حضور رزمندگان اسلام در منطقه فاو را تکذیب میکردند، مجبور ساخت تا ضمن اعتراف به شکست در این نبرد، بازپس گیری آن را بسیار مشکل و دور از دسترس قلمداد کنند. در اوضاع جدید، عراقیها دیگر قادر به انکار حضور رزمندگان اسلام در منطقه فاو نبودند، تا آنجا که «لطیف جاسم» وزیر اطلاعات عراق در مصاحبه «القبس» گفت: «مساله تصرف منطقه فاو از سوی ایرانیان به حدی آشکار بود که دیگر نمیتوانستیم آن را منکر شویم و برای ما ممکن نبود که اعلام کنیم ایران وارد فاو نشده است.»
عراقیها به ناتوانی خود برای بازپس گیری فاو نیز اعتراف نمودند: «عدنان خیرالله» وزیر دفاع وقت عراق در مصاحبهای اعلام کرد: «باز پس گرفتن شبه جزیره فاو از دست ایرانیان دشوار است. وجود باتلاقها و نمکزارها در این سرزمین، مانع اصلی عملکرد واحدهای عراقی هستند.» «ماهر عبدالرشید» نیز در این باره گفت: «فکر نمیکنم به این زودیها عراق بتواند در پس گرفتن فاو کسب موفقیت سریعی را پیشبینی بنماید.» در عین حال که عراق در آن وضعیت برای پاز پس گیری فاو توانایی نداشت، لیکن به لحاظ ارزش منطقه تصرف شده، به این مساله واقف بود که تنها باز پس گرفتن فاو میتواند مجددا توان را به سود عراق بازگرداند. خبرنگار رادیو بی بی سی اهمیت فاو برای عراق میگوید: «باز پس گیری شبه جزیره فاو هنوز برای عراق یک اولویت کلی است و اگر عراق نتواند فاو را بگیرد، ممکن است روحیه معنوی و موقعیت صدام به طور خطرناکی ازبین برود.»
بدین ترتیب، عراق به ناچار و از موضع ضعف موقتاً از بازپسگیری فاو چشم پوشید و این مساله را به زمان دیگری موکول و رسما اعلام کرد که در موقعیت فعلی قادر به بازپسگیری فاو نیست. اعترافات رسمی عراقیها و توقف اقدامات عملی آنها موجب گردید رود تحولات سیاسی ـ نظامی جنگ مورد ارزیابی مجدد قرار گیرد. در واقع تا پیش از این به تثبیت منطقه تصرف شده در دست نیروهای ایران با تردید نظر میشد و به توانایی عراق برای بازپسگیری آن امیدواری زیادی وجود داشت، لیکن اعتراف عراق به این ناتوانی، انعکاس نامطلوبی به زیان عراق داشت. رادیو آمریکا به نقل از ناظران سیاسی غرب در این باره گفت: «عراق ظاهرا تصمیم گرفته است که کوششهای خود برای بازپسگیری فاو، به خاطر تحمل بهای گزاف نظامی ـ سیاسی، دست بکشد.» هفتهنامه «لوموند» چاپ فرانسه نیز در تحلیلی نوشت: «در ستاد ارتش عراق پذیرفته شده که بازپسگیری فاو طولانی و پرهزینه خواهد بود.»
توجه به برتری نظامی رزمندگان اسلام
با تثبیت موفقیتهای رزمندگان اسلام در منطقه عملیاتی فاو، طی دو ماه و نیم جنگ و مقاومت با اکثر یگانهای ارتش عراق و زبدهترین آنها، موقعیت برتر نظامی جمهوری اسلامی مورد تایید جهان قرار گرفت. قبل از فتح فاو، در عین حال که به دلیل تهاجمهای پی در پی رزمندگان ابتکار عمل در دست ایران بود، اما عدم تثبیت مناطق تصرف شده موجب گردیده بود که از نظر نظامی چنین ارزیابی شود که عراق به دلیل برتری هوایی، آتش توپخانه لجستیک در اتخاذ مواضع دفاعی موفق بوده و توانسته است کنترل اوضاع را در اختیار داشته باشد، اما تصرف فاو و ناتوانی عراق در بازپس گیری، نطقه پایانی بر تاکیدات پیشین مبنی بر توانایی نظامی عراق بود. یک هفته نامه نظامی در این زمینه نوشت: «تا پیش از حمله ایران به بندر متروکه فاو، چنین تصور میشد که عراقیها کنترل اوضاع نظامی را در دست دارند.»
خبرگزاری یونایتدپرس نیز به نقل از منابع اطلاعاتی خبری گفت: «تهاجم ایران به فاو بزرگرتین مشکل نظامی عراق در سال جنگ است. همچنین خبرگزاری رویتر به نقل از دیپلماتها گزارش داد: «موفقیتهای اخیر ایران به تصویر توفق نظامی عراق که به دقت رسم شده بود، آسیب رسانده است. تغییرات نظامی بیشتر به زیان عراق، میتواند به حکومت بغداد لطمه وارد سازد.»
بنابراین، علاوه بر آن که فتح فاو موقعیت نظامی عراق را تضعیف و متزلزل کرد، متقابلا موجب توجه جدی قدرتها خارجی به برتری نظامی رزمندگان اسلام شد. خبرگزاری رویتر به نقل از کارشناسان سیاسی و نظامی در خلیج فارس، اعلام کرد: «حملات موفقیتآمیز ایران به عراق برای اولین بار به ایران امتیاز نظامی بخشیده است و میتواند نقطه عطفی در تاریخ جنگ پنج و نیم ساله خلیج فارس باشد.»
شهدای مرتبط با عملیات والفجر 8
طراحی این عملیات، ابتدا در سال 1361 از سوی سردار شهید حسن باقری پس از شناسایی منطقه اروند و فاو، آغاز و بعد از آن در سال 1364، تکمیل و اجرا شد.
در این عملیات جانشین زرهی قرارگاه خاتمالنبیا (صلیالله علیه و آله) سردار رضا امانی و مسئول لجستیک قرارگاه خاتم(ص)، سردار محمد اثری نژاد و شهید رضا چراغی، فرمانده لشکر 27 حضرت محمد رسول الله (صلیالله علیه وآله) به شهادت رسیدند.
فرمانده عملیات لشکر 17 علی بن ابی طالب علیه السلام قم، شهید جواد دل آذر در عملیات والفجر 8 به شهادت رسید.
یادمانهای مرتبط با عملیات والفجر 8
عملیات والفجر 8 در منطقه اروندکنار و با گذشتن رزمندگان ایران از اروندرود انجام شد.
بیمارستان صحرایی امام حسین علیه السلام پشتیبانی و مداوای مجروحین این عملیات را به عهده داشت.
محورهایی از عملیات والفجر 8 در شهرستان خرمشهر به اجرا درآمد.
در عملیات والفجر 8 تلاش پشتیبانی قرارگاه خاتم الانبیاء (ص) در محدوده منطقه نهر خین صورت گرفت.
در اجرای این عملیات برای پشتیبانی از نیروها پل بعثت با عظمت با خلاقیت مهندسان جهاد سازندگی احداث شد.
در عملیات والفجر 8 شهرستان شادگان مکانی برای آموزش رزمندگان شد.
منطقه شلمچه محلی برای پشتیبانی عملیات والفجر 8 محسوب میشد.
خاطرات مرتبط با عملیات والفجر 8
لحظههای پراضطراب
راوی: سرتیپ علی غلامی
عملیات والفجر هشت در تاریخ 20/11/1364 در منطقة جنوب شروع شد؛ این عملیات آنقدر سریع و تند بود که در اندک زمانی، نیروهای ایرانی از اروندرود گذشته و جزیرة فاو را به تصرّف خود درآوردند.
نیروهای ما، در آن طرف رودخانه مواضع خود را تحکیم کردند و نیروهای عراقی هم برای بازپسگیری این جزیرة مهم، ضدّحملة سنگینی را تدارک دیده بودند.
یک هفتهای از انجام عملیات گذشته بود که هوا متلاطم شد؛ ابر سیاه رنگی همه جا را پوشانده بود و باران، تمام منطقه را زیر شلّاق خود گرفته بود. ساعت هشت صبح، نیروهای عراقی ضدّحملهای را آغاز کردند و در حدود ساعت ده و نیم صبح بود که خبر رسید، نیروهای دشمن در میانة سدّ دفاعی ما رخنه کرده و توانستهاند از نقطهای نفوذ کنند. وضعیت فوقالعاده خطرناکی برای نیروهای خودی در خطّ مقدّم ایجاد شده بود. مسئولانی که در قرارگاه زمینی (قرارگاه شهید همت) بودند، با اصرار زیادی درخواست میکردند که نیروی هوایی، هواپیما بفرستد و نوک حملة آنها را بکوبد.
در آن زمان، من بهاتّفاق شهید بابایی و شهید اردستانی در قرارگاه رعد، در پایگاه امیدیه بودیم. شهید بابایی ـ که مسئولیت عملیات نیرو را عهده دار بود ـ در مقابل پافشاری مسئولان قرارگاه میگفت: «دراین شرایط بد جوّی، اصلاً چنین امری ممکن نیست!»
هرچه آنان اصرار میکردند، شهید بابایی در جواب میگفت: «احتمال اینکه هواپیما در این شرایط جوّی سانحه ببیند، خیلی زیاد است؛ نمیتوانیم چنین خطری را بپذیریم.»
شهید اردستانی که شاهد مکالمه بود، آمادگیاش را برای انجام این مأموریت اعلام کرد، ولی شهید بابایی مخالفت میورزید. نقشه روی میز پهن شده بود و شهید بابایی همانطور که نگاهش به نقشه بود، با تلفن نیز صحبت میکرد. حدود چند دقیقهای مکالمه ادامه داشت که یک لحظه، نگاه شهید بابایی در نگاه یار و همرزم همیشگیاش، حاج مصطفی اردستانی، دوخته شد، علیرغم اینکه موافق نبود، چون اصرار مسئولان بیش از اندازه بود، با نگاهش اذن مأموریت را به شهید اردستانی داد. حاج مصطفی بلافاصله خارج شد و به سمت آشیانة هواپیما رفت. در همین موقع، هواپیما از آشیانه خارج شد و با سرعت به سوی باند پروازی خزید. شهید بابایی همانطور با پای برهنه بیرون آمد و در رمپ پروازی هواپیما را نظاره گر شد و با حالتی عجیب و مضطرب در آن هوای بارانی روی زمین نشست.
من گفتم: «جناب بابایی! اینجا خیس میشوی، برویم داخل قرارگاه؛ أن شاء الله که اتّفاقی نمیافتد.» مضطرب و نگران گفت: «نمیتوانم داخل قرارگاه طاقت بیاورم؛ مصطفی رفت! مصطفی از دست رفت!» من هم در کنار شهید بابایی در آن هوای بارانی، حدود بیست دقیقه زیر شلّاق باران ایستادم، تا اینکه صدای هواپیمایی به گوشمان رسید؛گفتم: «فکر کنم حاج مصطفی برگشت.» با خوشحالی گفت: «آره؛ خودشه!» هواپیما بعد از نشستن روی باند، به سوی آشیانه آمد. شهید اردستانی از هواپیما پیاده شد و جناب بابایی رو کرد به او و گفت: «آخر کار خودتو کردی! حالا بگو ببینم عملیات چطور انجام شد؟» تبسّمی کرد و گفت: «بهتر از این نمیشد؛ محل، مورد نظر، با موفّقیت کامل بمباران شد.»
منبع: نرم افزار شاهد
SUBDOC/gharn 13.htm
پیرمرد جبهههای نبرد
گل علی بابایی از رزمندگان لشکر 27 محمد رسولالله (ص) و نویسنده دفاع مقدس به بهانه درگذشت پیر جبهههای نبرد ابوالشهید «حاج ذبیحالله بخشی» روایتی از روحیه دادن وی به رزمندگان در سختترین شرایط در فاو را در اختیار خبرگزاری فارس قرار داده است. این روایت را بخوانید. بیست و ششم بهمن 1364 در فاو ـ پایگاه موشکی عراق. 5 روز از عملیات عظیم آبی ـ خاکی «والفجر 8» سپری میشد، تا آن لحظه دو مرحله از عملیات با موفقیت انجام گرفته بود. صدام که تصور نمیکرد به این راحتی بتواند بندر حساس و سوقالجیشی فاو را از دست بدهد، یکی از زبدهترین فرماندهانش را مأمور تا نیروهای ایرانی را از فاو بیرون کرده و آنها را درون آبهای اروند بریزند.
سرلشکر زرهی ستاد «ماهر عبدالرشید» گوش تا گوش جاده فاو ـالقصر را با تانکهای پیشرفتهاتی ـ 72 آرایش داده و درصدد بود تا با یک حمله گاز انبری، شهر فاو را پس بگیرد؛ تعداد تانکها آنقدر زیاد بود که نگرانی را به اردوی فرماندهان خودی سرازیر میکرد. دشمن پاتک سنگین خودش را شروع. هواپیماهای جنگنده و بالگردهای توپ دارش از هوا، تانک و نفربرهایش از زمین و توپهای سهمگینش از دورترها همه اطراف و مواضع ایرانیها و حتی عقبه آنها را هدف قرار بود. هر کس هر کاری از او برمیآمد، انجام میداد تا جلوی پیشروی دشمن گرفته شود. شرایط آن قدر سخت بود که شهید «سید محمدرضا دستواره» جانشین لشکر 27 محمد رسولالله (ص) هم آر. پی.جی به دست به شکار تانکها میرفت. فشار دشمن زیاد بود و همین باعث افت روحیه نیروها میشد. باید برای تقویت روحیههای بچهها کاری انجام داده میشد، اما چه کاری؟!
به راستی در این شرایط که از زمین و آسمان گلوله و موشک میبارید چه کاری میشد، انجام داد؟ که ناگاه او از راه. با همان پاترول فک سنی بلندگویی که بر بام آن قرار گرفته بود. حاج بخشی میآید با سربندی بر سر و گلابپاش بزرگی بر دوش و عطر و بسته در دست. هنوز از راه نرسیده شعار «کی خسته است؟» و صداهایی که از حلقوم تشنه بچهها بیرون میآمد و در پاسخ او فریاد میزدند «دشمن!».
ـ کی بریده؟
ـ آمریکا
ـ کجا میرید؟
با این شعار حاج بخشی، لبخند بر لبان خشکیده بچهها مینشیند و همگی، با یک صدا فریاد میزدند
-کربلا
- منم ببرید
- جا نداریم!
و او با شکلک درآوردن مثلاً به بچهها اعتراض میکند. ساعتی بعد پاتک دشمن دفع میشود و نیروها و تانکهای عراقی مجبور به عقبنشینی میشوند.
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13901013000824
بال در بال ملائک
تنها چیزی را که به هیچ کس نمیداد، جا نماز کوچکش بود؛ حتی به من که نزدیکترین دوست او بودم و هر چه از او میخواستم، به من میبخشید. چندین بار از او خواستم جا نمازش را به من بدهد و نداد. شب عملیات والفجر 8 بود، وقت خداحافظی و آخرین دیدارها؛ وقتی با او خداحافظی میکردم، جا نمازش را در کف دستم گذاشت و گفت: مواظبش باش! بعد از علمیات وقتی میخواستم با آن نماز بخوانم. دیدم پشت آن اسامی تعداد زیادی از جمله امامان معصوم (علیهمالسلام)، شهدا و بچههای بسیجی نوشته شده و در زیر همه آنها با خط خوش آمده است: «الهی لاتکلنی الی نفسی طرفه عین ابدا»
او بسیجی مخلص «منصور بصیریفر» بود که در ادامه آن عملیات، همراه با برادرش عبدالرضا، بال در بال ملائک گذاشت.
باران، همیشه رحمت است
یادم هست که در علمیات والفجر 8در اولین روز بمباران شیمیایی و طبق گزارشهای رسیده دشمن با 32 فروند هواپیما منطقه را کاملاً بمباران شیمیایی کرد. از آن به بعد، دشمن روزها با هواپیما و شبها با توپخانه، منطقه را بمباران و گلوله شیمیایی میکرد تا آن جا را دائم آلوده نگه دارد. ما به دنبال راهی برای رفع آلودگی منطقه بودیم و تصمیم گرفتیم که با گسیل 100 ماشین آتشنشانی، منطقه را پاکسازی کنیم، اما خداوند به یاری رزمندگان دلیرمان آمد؛ زیرا در همان موقع بارانهای متوالی و وسیعی در آنجا آغاز شد که در مدت کوتاهی منطقه را رفع آلودگی کرد.
اولین برخوردهای پس از فتح
اولین برخورد بچهها با اسرای دشمن وقتی بود که قسمتی یا مرحلهای از یک عملیات را به خوبی پشت سر گذاشته بودند و طبعاً سرحال و راضی بودند و دلیلی نداشت که با دشمن با ترشرویی رو به رو شوند؛ هر چند لبخند آنها هم برای دشمن مغلوب، زهرخند بود. با این همه، اسرااصلاً انتظار نداشتند پس از اسارت، هیچ خبری از آن خشونتهای حین علمیات نباشد و واقعاً مثل میهمان آنها را میزبانی و تر و خشک کنند. به همین خاطر، اولین عکسالعمل آنها در لحظه اسارت، بعد از آن احساس حقارت و ذلت و ترس و بدبختی، با این که اغلب نوجوان و جوان هم نبودند و سن و سالی از آنها گذشته بود، گریه بود و بالا بردن دستها و خود را به زمین زدن و خاک بر سر کردن؛ این بود که وقتی بچهها دستهای آنها را پایین میآوردند و به ایشان آب و سیگار و بیسکویت میدادند، متعجب میشدند و در قیاس به نفس، به اصطلاح «کم میآوردند»، بهتشان میزد، خشکشان میزد و دیوانه میشدند. بعضی که سطحیتر فکر میکردند، یا احساساتیتر بودند، دستپاچه میشدند و به سرعت ساعت و انگشتر و فانسقه و پول و لباس و هر چه را داشتند و برایشان ارزش داشت، در میآوردند و به پای بچهها میریختند و مصرانه التماس میکردند که قبول کنند. افرادی هم بودند که سر به سوی آسمان بلند میکردند و دروغ یا راست، یا الله یا الله میکردند، کنایه از این که متنبه شدهاند و اشتباه کردهاند!
صبوری کن، صبوری!
پیش از عملیات والفجر 8 بود که برادر [شهید] خرازی برای بچههای گردان یونس صحبت میکرد. به آنان میگفت: «برادران! اگر در عملیات زخمی شدید، خیلی بیتابی نکنید که دو نفر دیگر هم مجبور شوند از شما پرستاری کنند و شما را به عقب انتقال دهند. سعی کنید خودتان را از معبر عقب بکشید تا برادران امدادگر سراغ شما بیایند. آه و ناله نکنید که روحیه بقیه تضعیف شود. بعد اشاره کرد: من خودم زخمی شدم، دستم قطع شد، نه آه کردم و نه ناله؛ چون روحیه دیگران ضعیف میشد...»
بعد سه بار گفت: «استغفرالله، استغفرالله، استغفرالله، این نیت را نداشتم که از خودم تعریف کنم!...
این مطلب در ذهنم بود، تا این که عملیات صورت گرفت. پشت جاده فاو- البحار بودیم. آتش دشمن خیلی شدید بود. حدود 10 متری من گلولهای به زمین خورد. یکی از برادران بسیجی زخمی شد. بالای سرش رفتم، با این که زخمش خیلی شدید بود، ساکت بود و چیزی نمیگفت. پرسیدم: «درد نداری؟» گفت: «درد دارم، خیلی هم دارم؛ اما یادت نیست حاجی چی گفت. من سفارش او را اطاعت میکنم و چیزی نمیگویم.»
داد از غم تنهایی
بالای سرجنازه شهید نشسته بود. گریه میکرد و خاک به سر و روی خود میپاشید. «چرا رفتی جمال... مگه قول نداده بودی با هم بریم. کجا رفتی تنها؟» بچهها بازویش را گرفتند و بلندش کردند. آرام نمیگرفت. دوباره نشست. به سر و صورت خود چنگ میزد. شهید را در آغوش گرفت. بر لبهایش بوسه زد. یکی از بچهها کنارش نشست.
- «عباسجان، خوب نیست. روحیه بچهها تضعیف میشه.»
فرمانده گردان یونس بود، عباس افیونیزاده. با جمال اصفهانیان از برادر نزدیکتر بودند. همیشه با هم، همرزم، یک روح در دو قالب و حالا یکی با ترکش شهید شده بود و روح دیگری عذاب میکشید.
- «این جوری خودشو میکشه. خیلی غیرطبیعیه.»
- «تو حال خودش نیست.»
شیشه عطری از جیب بیرون آورد و پاشید روی جمال و دستهایش را فشرد.
«دست منو هم بگیر با خودت ببر. این نامردیه. قرارمون این نبود. حالا چه کار کنم تنها؟»
سرش را روی سینه شهید گذاشت. چهرهاش از خون سرخ شد. انگار چیزی شنیده باشد، ساکت شد. با چفیه اشکهایش را پاک کرد، سر برداشت. خیره به آسمان نگاه کرد و بعد به بچهها. صدایش جدی و خشک بود.
«خیلی خوب دیگه. از این جا برین. منم میآم.» همه ساکت دورش حلقه زده بودند و نگاه میکردند. تقریباً فریاد زد: «برین دیگه!»
راه افتادیم. دوباره خم شد روی شهید. زیر لب چیزی زمزمه میکرد. دور شده بودیم. نگاه کردم. همچنان سر بر سینه شهید داشت. صدای سوت خمپارهای آمد. خوابیدیم روی زمین. با صدای انفجار گرد و خاکی به هوا بلند شد.
- «یا علی!»
بلند شدم. جلو رفتم. تا بالای سرشان برسم، گرد و خاک خوابید. ترکش بدنش را سوراخ سوراخ کرده بود. خون گرمی از جای زخمهایش جاری بود. هیچ حرکتی نمیکرد. آرام کنار جمال خوابیده بود. حالا تنها نبودند.
آن سوی سنگر تیربار با خمپارههای فسفری و 60 سنگرها را زیر آتش گرفته بودند. در این دو سه روز گذشته خمپاره 60 کار هر بعد از ظهرشان بود.
- «امشب خیلی شلوغش کردن، نکنه خبری باشه؟»
- «حالا که قراره ، بو نبرده باشن خوبه.» - «گروهان امام حسن(ع) کی میآد؟»
- «حالا دیگه میآن میان. مسئول دستهها آمده بودن برای توجیه خط.»
- «تا توجیه به شن و جابیفتن، طول میکشه. امشب حمله کنن کار مشکل میشه، آمادگی نداریم.»
بعد از والفجر 8 گردان ابوالفضل (علیهالسلام) خط کارخانه نمک را تحویل گرفت و حالا منتظر گروهان امام حسن (علیهالسلام) بودیم.
- «تو این آتشی که میریزن، مگه میشه جا به جا شد. تمومی نداره لامصب.لامذهب»
به سنگرها سرزدم. پاسبخش بودم. بچهها وسایل و تجهیزات را جمع کرده بودند و آماده تعویض شب از نیمه گذشته بود. دلشوره عجیبی داشتم. صدای پا آمد. نگاه کردم. هدایت بود. بعد از من او پاسبخش بود. خیلی صمیمی بودیم. جلو آمد، با چشمهای پف کرده.
- «هنوز زندهای؟»
- «سعادت که نداریم. خوب خوابیدی؟»
- «خواب؟. تو این صدا؟ توپخونه، خمپاره، کاتیوشا.
لا مصبا چهل تاشو یه باره ول میکنن.»
- «ولخرجی میکنن.»
برگشتنی دوباره به سنگرها سر زدم. در سنگر آخر یک نور دیدم، که در دل تاریکی آمد و رفت. شبهای قبل هم گاهی میدیدم. مثل هر شب جلو رفتم. کلاش را مسلح کردم و روی تاریکی رگبار گرفتم. خبری نشد. رفتم سنگر تیربار.
- «خسته نباشی! اجرت با حسین.»
- «ممنون. شما خسته نباشین.»
- «خبری نیست؟»
- «فقط میکوبن. امشب خیلی عصبین»
- «هیس!. دیدی؟»
انگار دوباره آن نور آمد و رفت.
- «مثل چراغ قوه بود.»
- «انگار خبریه.»
پشت تیر بار نشستم. دلهره داشتم. روی کل منطقه یک رگبار خالی کردم.
- «بفهمن حواسمون هست. شما هم حواست باشه من میرم بخوابم.»
- «خیالتون جمع.»
رفتم تو سنگر. باید آماده میخوابیدم. حس غریبی میگفت که امشب حمله میکنند. چشمهایم را بستم. صداها آرام آرام در ذهنم محو شدند.
- «برادر ترکزاده. برادر ترکزاده.»
چشمهایم را باز کردم. پاسبخش پاس سه بود.
- «چی شده؟»
- «فکر میکنم خبریه. باید آماده باشیم.»
هنوز گیج بودم. نشستم.
- «ساعت چنده؟»
- «دو و نیم.»
سرم را از سنگر بیرون بردم. غوغایی بود. یک لحظه تردید کردم. قبل از این که چیزی بگویم، سریع بیرون رفت. خجالت کشیدم.
- «چرا ایستادی؟ بیا بیرون!»
رفتم بیرون. آتش خیلی سنگین بود. دویدیم طرف سنگر تیربار. نگهبان سنگر تیربار نبود.
- «نگهبان کجاست؟»
- «نمیدونم، همین جا بود.»
- «نکنه دزدیده باشنش؟»
جعبههای فشنگ را آماده کردم، نشستم پشت تیربار.
صدای رگبار گوشم را منگ کرد. دیدم پا سبخش داد میزند.
- «چی میگی؟»
- «من میرم بچهها رو بیدار کنم.»
- «خیلی خوب.»
گلولههای تیربار منطقه را هاشور میزد. صداهایی از دل تاریکی بلند بود. پوکهها مثل اسپند روی آتش به هوا پرتاب میشد. یک پوکه خورد به چشمم. اشک گونه را خیس کرد. چشمم میسوخت. دو تا از بچهها آمدند سنگر تیربار.
- «بچهها بیدار شدن؟»
- «همه پشت خطن. غمی نیست.»
- «بده من. بقیه شون مال من.»
نشست پشت تیربار. با چفیه اشک چشمم را پاک کردم. درد میکرد. رفتم طرف دپو. یک ستون از عراقیها داشت میکشید عقب، نگاه کردم جناح راست، بین دسته ما و دسته سه خالی بود. فکر کردم: «حتماً دارن می رن اون جا.»
از دپو پایین آمدم، رفتم طرف بچهها.
«جناح راست خالیه. شاید از اون جا حمله کنن. شما دو نفر برین اون جا.»
به سرعت حرکت کردند. یکی کلاش داشت و دیگری آر. پی. جی. عراقیها فکر نمیکردند با آتشی که ریختند، کسی برای دفاع بیرون بیاید. بچهها به موقع عمل کرده بودند.
- «بگو تیراندازی رو کمتر کنن!»
دیدهبان بود. فریاد میزد. رفتم طرفش.
- «چی شده؟»
- «دارن پرچم سفید نشون میدن. میخوان تسلیم به شوند.»
- «زیر آتیشو کم کنین. حسابی سرخ شدند. بیشتر کباب میشن طفلکا!» رفتم بالای خاکریز. گوشه و کنار پارچه سفید تکان میخورد. همه با هم فریاد زدیم: «تعال. تعال. تعال.»
یکی از عراقیها جلو آمد. به نظر میآمد تیمسار یا سرهنگ باشد. قپه داشت، با یک عقاب. پشت سرش بقیه بلند شدند. زیاد بودند.
- «حالا کجا جاشون بدیم؟»
- «میبریمشون سه راهی بهداری، تو یه سنگر. تکون خوردن راحتشون میکنیم.»
- «پس یا علی!»
هوا روشن شده بود. پشت خط پر از جنازههای عراقی بود.
«حتماً چهار، پنج تاشون زندهان. موندن شب به شه فرار کنن.»
«کور خوندن.»
خمپاره را راه انداختیم. گلوله اول و دوم پنج ،شش تا از مردهها زنده شدند. آمدند طرف خاکریز. نرسیده به خاکریز سوت خمپاره عراقیها تو آسمان پیچید. خوابیدند روی زمین. چند متریشان گلوله منفجر شد. دو نفرشان کشته شدند و یکی دستش قطع شد.
«نامردا به خودشون هم رحم نمیکنن!»
با این که دستش قطع شده بود، دو شاخه محبتش باز بود. از سیگارهای بغدادی خودشان دادیمش. یکی از بچهها دستش را بست.
- «ببرینش بهداری!»
با ناباوری نگاه میکرد.
http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=32924
تو دیگر شهید نمیشوی!
یکی از مسائلی که در عملیات والفجر 8 اهمیت داشت، جزر و مد آب دریا بود که روی اروندرود نیز تأثیر داشت. بچهها برای این که میزان جزر و مد را در ساعات و روزهای مختلف دقیقاً اندازهگیری کنند یک میله را نشانهگذاری کرده و کنار ساحل، داخل آب فرو کرده بودند. این میله یک نگهبان داشت که وظیفهاش ثبت اندازه جزر و مد برحسب درجات نشانهگذاری شده بود.
اهمیت این مسئله در این بود که میباید زمان عبور غواصان از اروند طوری تنظیم شود که با زمان جزر آب تلاقی نکند. چون در آن صورت آب همه غواصان را به دریا میبرد. از طرفی در زمان مد چون آب برخلاف جهت رودخانه از سمت دریا حرکت میکرد، موجب میشد تا دو نیروی رودخانه و مد دریا مقابل هم قرار بگیرند و آب حالت راکد پیدا کند و این زمان برای عبور از اروند بسیار مناسب بود. اما این که این اتفاق هرشب در چه ساعتی رخ میدهد و چه مدت طول میکشد موضوعی بود که میباید محاسبه شود و قابل پیشبینی باشد.
بچههای اطلاعات برای حل این مسئله راهی پیدا کردند. میلهای را نشانهگذاری کرده و کنار ساحل داخل آب فرو بردند. این میله سه نگهبان داشت که اندازههای مختلف را در لحظههای متفاوت ثبت میکردند. حسین بادپا یکی از این نگهبانها بود، خود حسین بادپا اینطور تعریف میکرد که: دفترچهای به ما داده بودند که هر 15 دقیقه درجه روی میله را میخواندیم و با تاریخ و ساعت در آن ثبت میکردیم. مدت دو ماه کار ما سه نفر فقط همین بود.
آن شب خیلی خسته بودم. خوابم میآمد. در آن نیمههای شب نوبت پست من بود. نگهبان قبلی بالای سرم آمد و بیدارم کرد.
گفت: حسین بلند شو، نوبت نگهبانی توست!
همان طور خوابآلود گفتم: فهمیدم تو برو بخواب من الآن بلند میشوم.
نگهبان سر جای خودش رفت و خوابید، به این امید که من بیدار شدهام و الآن به سر پستم خواهم رفت اما با خوابیدن او من هم خوابم برد.
چند لحظه بعد یکدفعه از جا پریدم. به ساعتم نگاه کردم. بیست و پنج دقیقه گذشته بود. با عجله بلند شدم. نگاهی به بچهها انداختم. همه خواب بودند. حسین یوسفالهی و محمدرضا کاظمی هم که اهواز بودند با خودم فکر کردم خوب، الحمدالله! مثل این کسی متوجه نشده است. از سنگر بچهها تا میله، فاصله چندانی نبود؛ سریع به سر پستم رفتم. دفترچه را برداشتم و با توجه به تجربیات قبل و یادداشتهای درون دفترچه بیست و پنج دقیقهای را که خواب مانده بودم از خودم نوشتم.
روز بعد داخل محوطه قرارگاه بودم که دیدم محمدرضا کاظمی با ماشین وارد شد و سریع و بدون توقف یکراست آمد طرف من. از ماشین پیاده شد و مرا صدا کرد.
گفت: حسین بیا اینجا.
جلو رفتم.
بیمقدمه گفت: حسین تو شهید نمیشوی.
رنگم پرید. فهمیدم که قضیه از چه قرار است ولی این که او از کجا فهمیده بود، مهم بود.
گفتم: چرا؟ حرف دیگری نبود بزنی؟
گفت: همین که دارم به تو میگویم.
گفتم: خوب، دلیلش را بگو!
گفت: خودت میدانی.
گفتم: من نمیدانم، تو بگو!
گفت: تو دیشب نگهبان میله بودی! درست است؟
گفتم: خوب، بله!
گفت: 25 دقیقه خواب ماندی و از خودت دفترچه را نوشتی. آدمی که میخواهد شهید شود باید شهامت و مردانگیاش بیش از اینها باشد. حقش بود جای آن بیست و پنج دقیقه را خالی میگذاشتی و مینوشتی که خواب بودم.
گفتم: کی گفت؟ اصلاً چنین خبری نیست.
گفت: دیگر صحبت نکن! حالا دروغ هم میگویی؟! پس یقین داشته باش که دیگر اصلاً شهید نمیشوی!
با ناراحتی سوار ماشین شد و به سراغ کار خود رفت.
با این کارش حسابی مرا برد توی فکر. آخر چطور فهمیده بود. آن شب که همه خواب بودند، تازه اگر هم کسی متوجه من شده بود که نمیتوانست به محمدرضا کاظمی چیزی بگوید. چون او اهواز بود و به محض ورود با کسی حرف نزد و یکراست آمد سراغ من.
و از همه اینها مهمتر چطور اینقدر دقیق میدانست که من 25 دقیقه خواب بودهام.
تا چند روز ذهنم درگیر این مسئله بود. هرچه فکر میکردم که او از کجا ممکن است قضیه را فهمیده باشد راه به جایی نمیبردم.
بالآخره یک روز محمدرضا کاظمی را صدا زدم و گفتم: چند دقیقه بیا کارت دارم!
گفت: چیه؟
گفتم: راجع به موضوع آن روز میخواستم صحبت کنم.
گفت: چه میخواهی بگویی؟
گفتم: حقیقتش را بخواهی، تو آن روز درست میگفتی، من خواب مانده بودم؛ ولی باور کن عمدی نبود. نگهبان بیدارم کرد؛ ولی چون خسته بودم خودم هم نفهمیدم که چطور شد خوابم برد.
گفت: تو که آن روز گفتی خواب نمانده بودی، میخواستی مرا به شک بیندازی؟
گفتم: آن روز میخواستم کتمان کنم؛ ولی وقتی دیدم تو آنقدر محکم و بااطمینان حرف میزنی فهمیدم که باید حتماً خبری باشد.
گفت: خوب حالا چه میخواهی بگویی؟
گفتم: هیچی، من فقط میخواهم بدانم تو از کجا فهمیدهای؟
گفت:دیگر کار به این کارها نداشته باش، فقط بدان که شهید نمیشوی!
گفتم: ترا به خدا به من بگو! باور کن چند روزی است که این مطالب ذهنم را به خود مشغول کرده است.
گفت: چرا قسم میدهی نمیشود بگویم.
گفتم: حالا قسم دادهام ترا به خدا بگو!
مکثی کرد و با تردید گفت: خیلی خوب، حالا که اینقدر اصرار میکنی میگویم ولی باید قول بدهی که زود نروی و به همه بگویی! لااقل تا موقعی که ما زندهایم.
گفت: من و حسین یوسفالهی توی قرارگاه شهید کازرونی اهواز داخل سنگر خواب بودیم. نیمه شب حسین مرا از خواب بیدار کرد و گفت: محمدرضا! حسین الان خوابش برده و کسی نیست که جزر و مد آب را اندازه بگیرد. همین الآن بلند شو برو سراغش.
من هم چون مطمئن بودم حسین دروغ نمیگوید و بیحساب حرفی نمیزند. بلند شدم که بیایم اینجا. وقتی خواستم راه بیفتم دوباره آمد و گفت: محمدرضا به حسین بگو: تو شهید نمیشوی چون بیست و پنج دقیقه خواب ماندی و بعد هم دفترچه را از خودت پر کردی.
حالا فهمیدی که چرا این قدر با اطمینان صحبت میکردم. وقتی اسم حسین یوسفالهی را شنیدم دیگر همه چیز دستگیرم شد. او را خوب میشناختم. باور کردم که دیگر شهید نمیشوم.![۱]
نگارخانه تصاویر
پانویس