شهید مسعود بلوچیان: تفاوت بین نسخه‌ها
Hejazi9708 (بحث | مشارکتها) |
|||
| (یک نسخهٔ متوسط توسط کاربر دیگری نشان داده نشده) | |||
| سطر ۸: | سطر ۸: | ||
محل آرامگاه : تهران - بهشت زهرا | محل آرامگاه : تهران - بهشت زهرا | ||
| − | |||
| − | |||
| − | |||
==زندگینامه== | ==زندگینامه== | ||
| − | |||
نام شهید : مسعود بلوچیان | نام شهید : مسعود بلوچیان | ||
| − | |||
نام پدر : محمود | نام پدر : محمود | ||
| − | |||
محل تولد : خرمشهر | محل تولد : خرمشهر | ||
| − | |||
تاریخ تولد : 1342 | تاریخ تولد : 1342 | ||
| − | |||
مدرك تحصیلی : فوق دیپلم | مدرك تحصیلی : فوق دیپلم | ||
| − | |||
رشته تحصیلی : افسر نیروی زمینی | رشته تحصیلی : افسر نیروی زمینی | ||
| − | |||
وضعیت تأهل : مجرد | وضعیت تأهل : مجرد | ||
| − | |||
شغل شهید : افسر تیپ تكاور ذوالفقار | شغل شهید : افسر تیپ تكاور ذوالفقار | ||
| − | |||
محل كار : تیپ ذوالفقار | محل كار : تیپ ذوالفقار | ||
| − | |||
تاریخ شهادت : 1365/11/03 | تاریخ شهادت : 1365/11/03 | ||
| − | |||
نحوه شهادت : در عملیات كربلای 6 فرمانده عملیات بود | نحوه شهادت : در عملیات كربلای 6 فرمانده عملیات بود | ||
| − | |||
نام عملیات : كربلای 6 | نام عملیات : كربلای 6 | ||
| − | |||
محل شهادت : سومار | محل شهادت : سومار | ||
| − | |||
نشانی مزار : بهشت زهرا قطعه 40 ردیف 1 | نشانی مزار : بهشت زهرا قطعه 40 ردیف 1 | ||
| − | |||
مدت حضور در جبهه : 4 سال | مدت حضور در جبهه : 4 سال | ||
| − | |||
دفعات اعزام : به طور مستمر 4 سال | دفعات اعزام : به طور مستمر 4 سال | ||
| − | |||
ارگان اعزام كننده : تیپ تكاور ذوالفقار | ارگان اعزام كننده : تیپ تكاور ذوالفقار | ||
| − | |||
یگان خدمتی : نیروی زمینی | یگان خدمتی : نیروی زمینی | ||
| − | |||
آخرین مسئولیت در جبهه : فرمانده گردان | آخرین مسئولیت در جبهه : فرمانده گردان | ||
| − | |||
| − | |||
| − | |||
ایشان در خرداد ماه سال 1342 در خرمشهر به دنیا آمد تا در واقع آن زمان كه به امام ره گفتند كه یاران شما كجا هستند و ایشان فرمودند یاران من در قنداق می‌باشند . نوجوانی 15 ساله بود كه انقلاب عظیم اسلامی به وقوع پیوست . او در تمام مراحل انقلاب پا به پای دیگر نوجوانان پلاكارد ساخت با رنگ بر روی دیوار شعار نوشت، شبها نگهبانی داد و در راهپیمایی‌ها شركت جست . بعد از پیروزی انقلاب در سال آخر دبیرستان بود كه جنگ تحمیلی عراق علیه ایران آغاز گردید . | ایشان در خرداد ماه سال 1342 در خرمشهر به دنیا آمد تا در واقع آن زمان كه به امام ره گفتند كه یاران شما كجا هستند و ایشان فرمودند یاران من در قنداق می‌باشند . نوجوانی 15 ساله بود كه انقلاب عظیم اسلامی به وقوع پیوست . او در تمام مراحل انقلاب پا به پای دیگر نوجوانان پلاكارد ساخت با رنگ بر روی دیوار شعار نوشت، شبها نگهبانی داد و در راهپیمایی‌ها شركت جست . بعد از پیروزی انقلاب در سال آخر دبیرستان بود كه جنگ تحمیلی عراق علیه ایران آغاز گردید . | ||
| − | |||
ایشان بعد از گرفتن دیپلم با این نیت كه در ارتش نیز به جوانانی معتقد و متعهد نیاز است به دانشكده افسری نیروی زمینی پیوست . بلافاصله پس از اتمام دانشكده افسری با درجه ستوان سوم به جبهه جنوب اعزام گردید . 4 سال را در اوج جوانی در جبهه‌های شرهانی، شلمچه، جزیره مجنون و سومار گذراند . فرمانده تیپ تكاور ذوالفقار از او و یكی دیگر از افسران جوان به عنوان امیدهای آینده مملكت و ارتش نام برد . | ایشان بعد از گرفتن دیپلم با این نیت كه در ارتش نیز به جوانانی معتقد و متعهد نیاز است به دانشكده افسری نیروی زمینی پیوست . بلافاصله پس از اتمام دانشكده افسری با درجه ستوان سوم به جبهه جنوب اعزام گردید . 4 سال را در اوج جوانی در جبهه‌های شرهانی، شلمچه، جزیره مجنون و سومار گذراند . فرمانده تیپ تكاور ذوالفقار از او و یكی دیگر از افسران جوان به عنوان امیدهای آینده مملكت و ارتش نام برد . | ||
| − | |||
ایشان در عملیات كربلای 6 با وجود اینكه در بیمارستان بستری بود به علت مسمومیت سرم را از دست خود می‌كشد و به جبهه بازمی‌گردد و در آن شب مفقود گردید و بعد از 8 سال جنازه ایشان به آغوش خانواده بازمی‌گردد . | ایشان در عملیات كربلای 6 با وجود اینكه در بیمارستان بستری بود به علت مسمومیت سرم را از دست خود می‌كشد و به جبهه بازمی‌گردد و در آن شب مفقود گردید و بعد از 8 سال جنازه ایشان به آغوش خانواده بازمی‌گردد . | ||
| + | * نكات برجسته در زندگی شهید | ||
| − | |||
| + | * فعالیتهای مهم عبادی و معنوی : ایشان بسیار مقید به نماز و روزه و شركت در مراسم سوگواری حضرت اباعبدالله الحسین بودند از دوران نوجوانی نماز و روزه ایشان قطع نمی‌شد . | ||
| − | |||
| + | * فعالیتهای مهم سیاسی و اجتماعی : در دوران انقلاب ایشان در تمام راهپیمایی‌ها شركت داشتند و جز جوانانی بودند كه درمساجد شبها نگهبانی می‌دادند بلافاصله بعد از پیروزی انقلاب و بعد از گرفتن دیپلم به ارتش جمهوری اسلامی ملحق شدند و بعداز اتمام درسش به جبهه اعزام شدند . | ||
| − | |||
| + | * فعالیتهای مهم علمی، فرهنگی و هنری : ایشان بلافاصله بعد از گرفتن دیپلم به ارتش ملحق و به جبهه اعزام شدند . | ||
| − | |||
| − | + | * ویژگیهای بارزاخلاقی ( با ارائه نمونه رفتاری ): بسیار متدین ـ خوش رفتار ـ مهربان ـ دلسوز نسبت به همه اعضای خانواده بودند در جبهه به تمام همكاران و سربازانی كه مشكل داشتند كمك مالی می‌كردند . | |
| − | + | ||
| سطر ۱۰۲: | سطر ۷۴: | ||
| − | اولین بار كه از جبهه به منزل آمد گویی از لباسهای خاكی و كثیف با خود آورده بود ولی نگذاشت مادرم آنها را بشوید مادر را به بازار برد و یك دستگاه ماشین لباسشویی برای او خرید و به خانه آورد تا مادر اذیت نشود | + | اولین بار كه از جبهه به منزل آمد گویی از لباسهای خاكی و كثیف با خود آورده بود ولی نگذاشت مادرم آنها را بشوید مادر را به بازار برد و یك دستگاه ماشین لباسشویی برای او خرید و به خانه آورد تا مادر اذیت نشود<ref>[http://ajashohada.ir/Home/MartyrDetails/%204447 سایت شهدای ارتش]</ref> |
| − | + | ==پانویس== | |
| − | + | <references /> | |
| + | ==نگارخانه تصاویر== | ||
| + | <gallery> | ||
| − | + | Image:مسعود بلوچیان1.jpg | |
| + | Image:مسعود بلوچیان.jpg | ||
| − | + | </gallery> | |
| − | + | ==رده== | |
| + | {{ترتیب‌پیش‌فرض: مسعود_بلوچیان}} | ||
| + | [[رده: شهدا]] | ||
| + | [[رده: شهدای دفاع مقدس]] | ||
| + | [[رده: شهدای ایران]] | ||
| + | [[رده: شهدای استان تهران]] | ||
| + | [[رده: شهدای شهرستان تهران]] | ||
نسخهٔ کنونی تا ۲۴ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۰۵:۵۱
شهید مسعود بلوچیان
تاریخ تولد :1342/03/05
تاریخ شهادت : 1365/11/03
محل شهادت : نامشخص
محل آرامگاه : تهران - بهشت زهرا
زندگینامه
نام شهید : مسعود بلوچیان
نام پدر : محمود
محل تولد : خرمشهر
تاریخ تولد : 1342
مدرك تحصیلی : فوق دیپلم
رشته تحصیلی : افسر نیروی زمینی
وضعیت تأهل : مجرد
شغل شهید : افسر تیپ تكاور ذوالفقار
محل كار : تیپ ذوالفقار
تاریخ شهادت : 1365/11/03
نحوه شهادت : در عملیات كربلای 6 فرمانده عملیات بود
نام عملیات : كربلای 6
محل شهادت : سومار
نشانی مزار : بهشت زهرا قطعه 40 ردیف 1
مدت حضور در جبهه : 4 سال
دفعات اعزام : به طور مستمر 4 سال
ارگان اعزام كننده : تیپ تكاور ذوالفقار
یگان خدمتی : نیروی زمینی
آخرین مسئولیت در جبهه : فرمانده گردان
ایشان در خرداد ماه سال 1342 در خرمشهر به دنیا آمد تا در واقع آن زمان كه به امام ره گفتند كه یاران شما كجا هستند و ایشان فرمودند یاران من در قنداق می‌باشند . نوجوانی 15 ساله بود كه انقلاب عظیم اسلامی به وقوع پیوست . او در تمام مراحل انقلاب پا به پای دیگر نوجوانان پلاكارد ساخت با رنگ بر روی دیوار شعار نوشت، شبها نگهبانی داد و در راهپیمایی‌ها شركت جست . بعد از پیروزی انقلاب در سال آخر دبیرستان بود كه جنگ تحمیلی عراق علیه ایران آغاز گردید .
ایشان بعد از گرفتن دیپلم با این نیت كه در ارتش نیز به جوانانی معتقد و متعهد نیاز است به دانشكده افسری نیروی زمینی پیوست . بلافاصله پس از اتمام دانشكده افسری با درجه ستوان سوم به جبهه جنوب اعزام گردید . 4 سال را در اوج جوانی در جبهه‌های شرهانی، شلمچه، جزیره مجنون و سومار گذراند . فرمانده تیپ تكاور ذوالفقار از او و یكی دیگر از افسران جوان به عنوان امیدهای آینده مملكت و ارتش نام برد .
ایشان در عملیات كربلای 6 با وجود اینكه در بیمارستان بستری بود به علت مسمومیت سرم را از دست خود می‌كشد و به جبهه بازمی‌گردد و در آن شب مفقود گردید و بعد از 8 سال جنازه ایشان به آغوش خانواده بازمی‌گردد .
- نكات برجسته در زندگی شهید
- فعالیتهای مهم عبادی و معنوی : ایشان بسیار مقید به نماز و روزه و شركت در مراسم سوگواری حضرت اباعبدالله الحسین بودند از دوران نوجوانی نماز و روزه ایشان قطع نمی‌شد .
- فعالیتهای مهم سیاسی و اجتماعی : در دوران انقلاب ایشان در تمام راهپیمایی‌ها شركت داشتند و جز جوانانی بودند كه درمساجد شبها نگهبانی می‌دادند بلافاصله بعد از پیروزی انقلاب و بعد از گرفتن دیپلم به ارتش جمهوری اسلامی ملحق شدند و بعداز اتمام درسش به جبهه اعزام شدند .
- فعالیتهای مهم علمی، فرهنگی و هنری : ایشان بلافاصله بعد از گرفتن دیپلم به ارتش ملحق و به جبهه اعزام شدند .
- ویژگیهای بارزاخلاقی ( با ارائه نمونه رفتاری ): بسیار متدین ـ خوش رفتار ـ مهربان ـ دلسوز نسبت به همه اعضای خانواده بودند در جبهه به تمام همكاران و سربازانی كه مشكل داشتند كمك مالی می‌كردند .
خاطرات
اولین بار كه از جبهه به منزل آمد گویی از لباسهای خاكی و كثیف با خود آورده بود ولی نگذاشت مادرم آنها را بشوید مادر را به بازار برد و یك دستگاه ماشین لباسشویی برای او خرید و به خانه آورد تا مادر اذیت نشود[۱]
