شهید عباس قاسمی: تفاوت بین نسخهها
Ahmadzade98 (بحث | مشارکتها) |
|||
سطر ۲۵: | سطر ۲۵: | ||
گلزار : | گلزار : | ||
− | + | خاطرات | |
عشق شهادت | عشق شهادت | ||
سطر ۳۶: | سطر ۳۶: | ||
− | + | عباس خواب دیده بود که باید به جبهه برود و شهید شود وقتی به او گفتم : عباس جان به جبهه نرو چون همسرت حامله است،پس زن و فرزندانت را رها نکن او گفت : زن و فرزند برای من جبهه نمی شود،من آنها را به خدا می سپارم . | |
تولد و کودکی | تولد و کودکی | ||
سطر ۴۷: | سطر ۴۷: | ||
− | + | در سن 7 سالگی فرزندم عباس چوپانی می کرد که سیلی آمد و من بسیار نگران حال او بودم که در همین لحظه سیدی از جلوی من رد شد و گفت : برای عباس غصه نخورید زیرا نامش را در خرمشهر نوشته ام و برای ایشان مشکلی به وجود نمی آید . | |
زندگی مشترک | زندگی مشترک | ||
سطر ۵۸: | سطر ۵۸: | ||
− | + | هنوز 6 روز از رفتن عباس به جبهه نگذشته بود که خداوند به او فرزندی عطا کرد ،نظر به این که نام سپاهی که او به همراهش اعزام شده بود سپاه مهدی (عج) بود ما نام فرزند او را که پسر هم بود مهدی گذاشتیم و در نامه ای خبر تولد و نام فرزندش را به ایشان اطلاع دادیم . | |
عشق به جهاد | عشق به جهاد | ||
سطر ۶۹: | سطر ۶۹: | ||
− | + | روزی عباس قاسمی آمد و گفت : دیشب از طریق صدا و سیما شنیدم که سپاه مهدی (عج) راهی جبهه ها است و من هم باید بروم . هر چه به ایشان اصرار کردیم که الآن وقت زاییدن گوسفندان است بایستید و به ما کمک کنید اما ایشان نپذیرفت و به جبهه اعزام گردید . | |
تقید به مسائل شرعی | تقید به مسائل شرعی | ||
سطر ۸۰: | سطر ۸۰: | ||
− | + | در یکی از روزها گوسفندی اشتباها وارد گله عباس قاسمی شده بود ایشان هر چه دنبال صاحب گوسفند گشته بود او را پیدا نکرده بود . گوسفند را حدود یکسال در گله اش نگهداشته بود تا این که صاحب آن پیدا شده و گوسفند را به همراه بره اش طی یکسال زاییده بود تحویلش داد . | |
منبع سایت: http://www.yaranereza.ir/ShowSoldier.aspx?SID= 16401 | منبع سایت: http://www.yaranereza.ir/ShowSoldier.aspx?SID= 16401 | ||
+ | ==رده== | ||
+ | {{ترتیبپیشفرض:عباس قاسمی}} | ||
+ | [[رده: شهدا]] | ||
+ | [[رده: شهدای دفاع مقدس]] | ||
+ | [[رده: شهدای ایران]] | ||
+ | [[رده: شهدای استان خراسان شمالی]] | ||
+ | [[رده: شهدای شهرستان بجنورد]] |
نسخهٔ ۲۴ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۲۳:۱۶
کد شهید : 6528306
نام : عباس
نام خانوادگی : قاسمی
نام پدر : علیاصغر
تاریخ تولد :
محل تولد : بجنورد
تاریخ شهادت : 1365/12/12
مکان شهادت :
تحصیلات : نامشخص منطقه شهادت :
شغل : یگان خدمتی :
گروه مربوط : گروهی برای این شهید ثبت نشده است .
نوع عضویت : سایر شهدا مسئولیت : رزمنده
گلزار :
خاطرات
عشق شهادت
موضوع : عشق شهادت
راوی : خانم جان امانی
متن کامل خاطره
عباس خواب دیده بود که باید به جبهه برود و شهید شود وقتی به او گفتم : عباس جان به جبهه نرو چون همسرت حامله است،پس زن و فرزندانت را رها نکن او گفت : زن و فرزند برای من جبهه نمی شود،من آنها را به خدا می سپارم .
تولد و کودکی
موضوع : تولد و کودکي
راوی : خانم جان امانی
متن کامل خاطره
در سن 7 سالگی فرزندم عباس چوپانی می کرد که سیلی آمد و من بسیار نگران حال او بودم که در همین لحظه سیدی از جلوی من رد شد و گفت : برای عباس غصه نخورید زیرا نامش را در خرمشهر نوشته ام و برای ایشان مشکلی به وجود نمی آید .
زندگی مشترک
موضوع : زندگي مشترک
راوی : خانم جان امانی
متن کامل خاطره
هنوز 6 روز از رفتن عباس به جبهه نگذشته بود که خداوند به او فرزندی عطا کرد ،نظر به این که نام سپاهی که او به همراهش اعزام شده بود سپاه مهدی (عج) بود ما نام فرزند او را که پسر هم بود مهدی گذاشتیم و در نامه ای خبر تولد و نام فرزندش را به ایشان اطلاع دادیم .
عشق به جهاد
موضوع : عشق به جهاد
راوی : علی اکبر قاسمی
متن کامل خاطره
روزی عباس قاسمی آمد و گفت : دیشب از طریق صدا و سیما شنیدم که سپاه مهدی (عج) راهی جبهه ها است و من هم باید بروم . هر چه به ایشان اصرار کردیم که الآن وقت زاییدن گوسفندان است بایستید و به ما کمک کنید اما ایشان نپذیرفت و به جبهه اعزام گردید .
تقید به مسائل شرعی
موضوع : تقيد به مسائل شرعي
راوی : علی قاسمی
متن کامل خاطره
در یکی از روزها گوسفندی اشتباها وارد گله عباس قاسمی شده بود ایشان هر چه دنبال صاحب گوسفند گشته بود او را پیدا نکرده بود . گوسفند را حدود یکسال در گله اش نگهداشته بود تا این که صاحب آن پیدا شده و گوسفند را به همراه بره اش طی یکسال زاییده بود تحویلش داد .
منبع سایت: http://www.yaranereza.ir/ShowSoldier.aspx?SID= 16401