شهید حسن رنجکش: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانش‌نامه فرهنگ ایثار , جهاد و شهادت
پرش به: ناوبری، جستجو
سطر ۱: سطر ۱:
 
   {{جعبه اطلاعات افراد نظامی  
 
   {{جعبه اطلاعات افراد نظامی  
 
|نام فرد                = حسن رنجکش
 
|نام فرد                = حسن رنجکش
|تصویر                  =
+
|تصویر                  = حسن‌رنجکش‌.jpg
 
|توضیح تصویر            =  
 
|توضیح تصویر            =  
 
|ملیت                  = [[پرونده:پرچم ایران.png|22px]] ایرانی
 
|ملیت                  = [[پرونده:پرچم ایران.png|22px]] ایرانی
سطر ۲۹: سطر ۲۹:
 
}}  
 
}}  
  
وصیت نامه
+
==وصیت نامه==
بسم الله الرحمن الرحيم و لا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون هيچ قطره اي در مقياس حقيقت در نزد خدا از قطره خوني که در راهش ريخته شود بهتر نيست و من مي خواهم که اين قطره به عشقم برسم و آنگاه که صداي رهبرم را شنيدم لباس رزم بر تن کردم و پاي در راه علي اکبر حسين نهادم اي خداي مهربان و خداي شهادت جرعه جرعه با جانمان مي نوشيم و همچنين در ايمانمان به تو اي خداي بزرگ مي نازيم . اي پدر و مادر من از شما شرمنده ام زيرا نتوانستم آن حق که شما بر گردن من داشتيد ادا کنم ببخشيد . پدر و مادر خواهرانم و برادرانم من از بين شما مي روم بدانيد که اين مجسمه تن از بين شما رفته است اما من نرفته ام بلکه وارد يک زندگي جاودانه گشته ام شما هيچ ناراحت نباشيد افتخار کنيد که چنين فرزندي از شما در راه نبرد حق و باطل براي دفاع از حق و براي الله کشته شده است .
+
بسم الله الرحمن الرحيم
  
خاطرات
+
و لا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون هيچ قطره اي در مقياس حقيقت در نزد خدا از قطره خوني که در راهش ريخته شود بهتر نيست و من مي خواهم که اين قطره به عشقم برسم و آنگاه که صداي رهبرم را شنيدم لباس رزم بر تن کردم و پاي در راه علي اکبر حسين نهادم اي خداي مهربان و خداي شهادت جرعه جرعه با جانمان مي نوشيم و همچنين در ايمانمان به تو اي خداي بزرگ مي نازيم . اي پدر و مادر من از شما شرمنده ام زيرا نتوانستم آن حق که شما بر گردن من داشتيد ادا کنم ببخشيد . پدر و مادر خواهرانم و برادرانم من از بين شما مي روم بدانيد که اين مجسمه تن از بين شما رفته است اما من نرفته ام بلکه وارد يک زندگي جاودانه گشته ام شما هيچ ناراحت نباشيد افتخار کنيد که چنين فرزندي از شما در راه نبرد حق و باطل براي دفاع از حق و براي الله کشته شده است .
فرزندم حسن رنجکش اوایل ماه رمضان به مرخصی آمدند و تا 27 ماه رمضان نزد ما بودند . روز 27 رمضان گفتند که می خواهم به جبهه بروم و رفتند یک جعبه شیرینی گرفت و آمد و گفت ما در این شیرینی شهادت من است که برایتان آوردم.
+
<ref>[http://yaranereza.ir/ShowSoldier.aspx?SID=10492 یاران رضا]</ref>
+
  
 +
==خاطرات==
 +
فرزندم حسن رنجکش اوایل ماه رمضان به مرخصی آمدند و تا 27 ماه رمضان نزد ما بودند . روز 27 رمضان گفتند که می خواهم به جبهه بروم و رفتند یک جعبه شیرینی گرفت و آمد و گفت ما در این شیرینی شهادت من است که برایتان آوردم.<ref>[http://yaranereza.ir/ShowSoldier.aspx?SID=10492 یاران رضا]</ref>
 
==پانویس==
 
==پانویس==
 
<references/>
 
<references/>
 +
==نگارخانه تصاویر==
 +
<gallery>
 +
Image:حسن‌رنجکش‌.jpg
 +
</gallery>
 +
==رده==
 +
{{ترتیب‌پیش‌فرض: حسن‌_رنجکش‌}}
 +
[[رده: شهدا]]
 +
[[رده: شهدای دفاع مقدس]]
 +
[[رده: شهدای ایران]]
 +
[[رده: شهدای استان خراسان رضوی]]
 +
[[رده: شهدای شهرستان گناباد]]

نسخهٔ ‏۲۵ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۵:۳۶

حسن رنجکش
حسن‌رنجکش‌.jpg
ملیت پرچم ایران.png ایرانی
دین و مذهب مسلمان، شیعه
تولد گناباد
شهادت ۱۳۶۱/۷/۳۰
سمت‌ها رزمنده
جنگ‌‌ها جنگ ایران و عراق
شغل دانش آموز
خانواده نام پدررجبعلی


وصیت نامه

بسم الله الرحمن الرحيم

و لا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون هيچ قطره اي در مقياس حقيقت در نزد خدا از قطره خوني که در راهش ريخته شود بهتر نيست و من مي خواهم که اين قطره به عشقم برسم و آنگاه که صداي رهبرم را شنيدم لباس رزم بر تن کردم و پاي در راه علي اکبر حسين نهادم اي خداي مهربان و خداي شهادت جرعه جرعه با جانمان مي نوشيم و همچنين در ايمانمان به تو اي خداي بزرگ مي نازيم . اي پدر و مادر من از شما شرمنده ام زيرا نتوانستم آن حق که شما بر گردن من داشتيد ادا کنم ببخشيد . پدر و مادر خواهرانم و برادرانم من از بين شما مي روم بدانيد که اين مجسمه تن از بين شما رفته است اما من نرفته ام بلکه وارد يک زندگي جاودانه گشته ام شما هيچ ناراحت نباشيد افتخار کنيد که چنين فرزندي از شما در راه نبرد حق و باطل براي دفاع از حق و براي الله کشته شده است .

خاطرات

فرزندم حسن رنجکش اوایل ماه رمضان به مرخصی آمدند و تا 27 ماه رمضان نزد ما بودند . روز 27 رمضان گفتند که می خواهم به جبهه بروم و رفتند یک جعبه شیرینی گرفت و آمد و گفت ما در این شیرینی شهادت من است که برایتان آوردم.[۱]

پانویس

  1. یاران رضا

نگارخانه تصاویر

رده