شهید عبد الرحیم قبادی‌ محبی‌: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانش‌نامه فرهنگ ایثار , جهاد و شهادت
پرش به: ناوبری، جستجو
سطر ۱: سطر ۱:
 
   
 
   
کد شهید: 6412044
+
کد شهید: 6412044 تاریخ تولد :
 +
نام : عبدالرحیم‌ محل تولد : فردوس
 +
نام خانوادگی : قبادی‌محبی‌ تاریخ شهادت : 1364/12/21
 +
نام پدر : حجی‌ مکان شهادت :
  
نام : عبدالرحیم‌
+
تحصیلات : نامشخص منطقه شهادت :
 
+
شغل : یگان خدمتی :
نام خانوادگی : قبادی‌محبی‌
+
 
+
نام پدر : حجی‌
+
 
+
محل تولد : فردوس
+
 
+
تاریخ شهادت : 1364/12/21
+
 
+
تحصیلات : نامشخص
+
+
 
گروه مربوط : گروهی برای این شهید ثبت نشده است.
 
گروه مربوط : گروهی برای این شهید ثبت نشده است.
 
+
نوع عضویت : سایر شهدا مسئولیت : فرمانده گروهان-ادوات
نوع عضویت : سایر شهدا
+
گلزار :
 
+
خاطرات
مسئولیت : فرمانده گروهان-ادوات
+
 
+
+
==خاطرات==
+
 
+
 
ایثار و فداکاری
 
ایثار و فداکاری
 
+
موضوع ايثار و فداکاري
 
راوی عبد الرحیم قبادی
 
راوی عبد الرحیم قبادی
 
+
متن کامل خاطره
  
 
در میان مجروحان عده ای بودند که تقاضای آب می کردند و می گفتند: آب، آب. من هم برای اینکه کمکی کرده باشم ظرفی را پر از آب کردم و بالای سر ایشان بردم. در این میان مجروحی بود که دستش از بدن جدا شده بود لبانش خشکیده بود و تمام بدنش غرق خون بود و رنگ و رویی نداشت. لیوان آب را نزدیک لبانش بردم که ناگهان در آن طرف تر صدای بلند به گوش رسید: آب، آب. در صورتی که مجروح تاب و نوایی نداشت به من گفت: به همرزم دیگر آب برسان. به او گفتم: تو کمی آب بنوش بعد بر بالین او می روم و به او هم آب می دهم ولی او اصرار داشت آب را به فرد دیگری برسانم. من هم گفته او را انجام دادم و آب را به کسی که ناله می کرد رساندم. پس از این کار وقتی بر سر بالین آن مجروحی که قبلاً آب می خواست رفتم، دیدم که ضربان قلبش از کار افتاده بود و دیگر روحش به عالمی دیگر پرواز کرده بود، عالمی که در آن جنبه های ایثار و از خودگذشتگی در آنجا جلوه گر بود.
 
در میان مجروحان عده ای بودند که تقاضای آب می کردند و می گفتند: آب، آب. من هم برای اینکه کمکی کرده باشم ظرفی را پر از آب کردم و بالای سر ایشان بردم. در این میان مجروحی بود که دستش از بدن جدا شده بود لبانش خشکیده بود و تمام بدنش غرق خون بود و رنگ و رویی نداشت. لیوان آب را نزدیک لبانش بردم که ناگهان در آن طرف تر صدای بلند به گوش رسید: آب، آب. در صورتی که مجروح تاب و نوایی نداشت به من گفت: به همرزم دیگر آب برسان. به او گفتم: تو کمی آب بنوش بعد بر بالین او می روم و به او هم آب می دهم ولی او اصرار داشت آب را به فرد دیگری برسانم. من هم گفته او را انجام دادم و آب را به کسی که ناله می کرد رساندم. پس از این کار وقتی بر سر بالین آن مجروحی که قبلاً آب می خواست رفتم، دیدم که ضربان قلبش از کار افتاده بود و دیگر روحش به عالمی دیگر پرواز کرده بود، عالمی که در آن جنبه های ایثار و از خودگذشتگی در آنجا جلوه گر بود.
 +
<ref>[http://www.yaranereza.ir/ShowSoldier.aspx?SID=16526 یاران رضا]</ref>
  
منبع سایت: http://www.yaranereza.ir/ShowSoldier.aspx?SID=16526
+
==پانویس==
==رده==
+
<references/>
{{ترتیب‌پیش‌فرض:عبد الرحیم قبادی محبی}}
+
[[رده: شهدا]]
+
[[رده: شهدای دفاع مقدس]]
+
[[رده: شهدای ایران]]
+
[[رده: شهدای استان خراسان جنوبی]]
+
[[رده: شهدای شهرستان فردوس]]
+

نسخهٔ ‏۲۸ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۱:۵۴

کد شهید: 6412044 تاریخ تولد : نام : عبدالرحیم‌ محل تولد : فردوس نام خانوادگی : قبادی‌محبی‌ تاریخ شهادت : 1364/12/21 نام پدر : حجی‌ مکان شهادت :

تحصیلات : نامشخص منطقه شهادت : شغل : یگان خدمتی : گروه مربوط : گروهی برای این شهید ثبت نشده است. نوع عضویت : سایر شهدا مسئولیت : فرمانده گروهان-ادوات گلزار : خاطرات ایثار و فداکاری موضوع ايثار و فداکاري راوی عبد الرحیم قبادی متن کامل خاطره

در میان مجروحان عده ای بودند که تقاضای آب می کردند و می گفتند: آب، آب. من هم برای اینکه کمکی کرده باشم ظرفی را پر از آب کردم و بالای سر ایشان بردم. در این میان مجروحی بود که دستش از بدن جدا شده بود لبانش خشکیده بود و تمام بدنش غرق خون بود و رنگ و رویی نداشت. لیوان آب را نزدیک لبانش بردم که ناگهان در آن طرف تر صدای بلند به گوش رسید: آب، آب. در صورتی که مجروح تاب و نوایی نداشت به من گفت: به همرزم دیگر آب برسان. به او گفتم: تو کمی آب بنوش بعد بر بالین او می روم و به او هم آب می دهم ولی او اصرار داشت آب را به فرد دیگری برسانم. من هم گفته او را انجام دادم و آب را به کسی که ناله می کرد رساندم. پس از این کار وقتی بر سر بالین آن مجروحی که قبلاً آب می خواست رفتم، دیدم که ضربان قلبش از کار افتاده بود و دیگر روحش به عالمی دیگر پرواز کرده بود، عالمی که در آن جنبه های ایثار و از خودگذشتگی در آنجا جلوه گر بود. [۱]

پانویس

  1. یاران رضا