شهید سید ابراهیم کرامت ثابت: تفاوت بین نسخهها
(صفحهای جدید حاوی « کد شهید: 6124666 تاریخ تولد : نام : سیدابراهیم محل تولد : کاشمر نام خا...» ایجاد کرد) |
|||
سطر ۱۷: | سطر ۱۷: | ||
شبی در خواب دیدم که فرزندم شهید سید ابراهیم یک کیف در دست دارد و وارد خانه شد. از او پرسیدم از کجا می آیی؟ گفت: ازجبهه می آیم، می خواهم از شما رضایت بگیرم و به زیارت امام رضا (ع) در مشهد بروم از او پرسیدم مگر از مشهد نمی آیی ایشان گفتند: نه، تا رضایت شما را نمی گرفتم که به زیارت نمی رفتم تا شما از دست من دلگیر نشوید و نگوئید که از جبهه آمد و به منزل ما نیامده به زیارت رفت. باهم روبوسی کردیم و او از پیش من رفت ومن از خواب بیدار شدم. روز بعد سید غلام رضا از جبهه برگشت به او گفتم برادرت سید ابراهیم کجاست؟ گفت: او مجروح شده وموج خمپاره گرفته شک کردم. بعد ازچند روز خبر شهادت او را به ما رساندند. | شبی در خواب دیدم که فرزندم شهید سید ابراهیم یک کیف در دست دارد و وارد خانه شد. از او پرسیدم از کجا می آیی؟ گفت: ازجبهه می آیم، می خواهم از شما رضایت بگیرم و به زیارت امام رضا (ع) در مشهد بروم از او پرسیدم مگر از مشهد نمی آیی ایشان گفتند: نه، تا رضایت شما را نمی گرفتم که به زیارت نمی رفتم تا شما از دست من دلگیر نشوید و نگوئید که از جبهه آمد و به منزل ما نیامده به زیارت رفت. باهم روبوسی کردیم و او از پیش من رفت ومن از خواب بیدار شدم. روز بعد سید غلام رضا از جبهه برگشت به او گفتم برادرت سید ابراهیم کجاست؟ گفت: او مجروح شده وموج خمپاره گرفته شک کردم. بعد ازچند روز خبر شهادت او را به ما رساندند. | ||
− | + | <ref>[http://yaranereza.ir/ShowSoldier.aspx?SID=17299 یاران رضا]</ref> | |
+ | |||
+ | ==پانویس== | ||
+ | <references/> |
نسخهٔ ۲۱ شهریور ۱۳۹۹، ساعت ۱۷:۰۹
کد شهید: 6124666 تاریخ تولد : نام : سیدابراهیم محل تولد : کاشمر نام خانوادگی : کرامتثابت تاریخ شهادت : 1361/08/10 نام پدر : سیداحمد مکان شهادت :
تحصیلات : نامشخص منطقه شهادت : شغل : یگان خدمتی : گروه مربوط : گروهی برای این شهید ثبت نشده است. نوع عضویت : سایر شهدا مسئولیت : جهادگر گلزار : خاطرات
خواب و رویای دیگران درمورد شهید
موضوع خواب و روياي ديگران درمورد شهيد راوی سید احمد کرامت متن کامل خاطره
شبی در خواب دیدم که فرزندم شهید سید ابراهیم یک کیف در دست دارد و وارد خانه شد. از او پرسیدم از کجا می آیی؟ گفت: ازجبهه می آیم، می خواهم از شما رضایت بگیرم و به زیارت امام رضا (ع) در مشهد بروم از او پرسیدم مگر از مشهد نمی آیی ایشان گفتند: نه، تا رضایت شما را نمی گرفتم که به زیارت نمی رفتم تا شما از دست من دلگیر نشوید و نگوئید که از جبهه آمد و به منزل ما نیامده به زیارت رفت. باهم روبوسی کردیم و او از پیش من رفت ومن از خواب بیدار شدم. روز بعد سید غلام رضا از جبهه برگشت به او گفتم برادرت سید ابراهیم کجاست؟ گفت: او مجروح شده وموج خمپاره گرفته شک کردم. بعد ازچند روز خبر شهادت او را به ما رساندند. [۱]