شهید زینل کاظم زاده: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانش‌نامه فرهنگ ایثار , جهاد و شهادت
پرش به: ناوبری، جستجو
(صفحه‌ای جدید حاوی «کد شهید : 6529649 نام : زینل‌ نام خانوادگی : کاظم ‌زاده‌ نام پدر : وردی‌ تاری...» ایجاد کرد)
 
سطر ۴۷: سطر ۴۷:
  
  
پدرم یکی از سوارکاران معروف منطقه شیروان بود . یک روز در یک مسابقه که خیلی مسابقه با ارزشی بود بعد از شروع یک دفعه متوجه می شود دهنه اسب که وسیله کنترل اسب دست درآمده و نمی تواند اسب را کنترل کند و در پایان خط مسابقه هم پرتگاهی خطرناک وجود دارد که نمی تواند تا پایان خط مسابقه ادامه دهد وسطهای راه سرعت اسب خیلی زیاد شد و از روی موانع به سرعت می گذشت پدرم وقتی فهمید سرعت اسب زیاد شده و قابل کنترل نیست خودش را جمع و جور کرد و در یک لحظه بر روی زمین پرید . همه نگران شدند و به طرفش دویدند اما او هیچ کارش نشده بود و به آرامی از جایش بلند شد چند دقیقه ای که گذشت اسب بعد از رسیدن به خط پایانی به سراغ پدرم آمد و پدرم اسب را در آغوش گرفت .
+
پدرم یکی از سوارکاران معروف منطقه شیروان بود . یک روز در یک مسابقه که خیلی مسابقه با ارزشی بود بعد از شروع یک دفعه متوجه می شود دهنه اسب که وسیله کنترل اسب دست درآمده و نمی تواند اسب را کنترل کند و در پایان خط مسابقه هم پرتگاهی خطرناک وجود دارد که نمی تواند تا پایان خط مسابقه ادامه دهد وسطهای راه سرعت اسب خیلی زیاد شد و از روی موانع به سرعت می گذشت پدرم وقتی فهمید سرعت اسب زیاد شده و قابل کنترل نیست خودش را جمع و جور کرد و در یک لحظه بر روی زمین پرید . همه نگران شدند و به طرفش دویدند اما او هیچ کارش نشده بود و به آرامی از جایش بلند شد چند دقیقه ای که گذشت اسب بعد از رسیدن به خط پایانی به سراغ پدرم آمد و پدرم اسب را در آغوش گرفت.
 +
<ref>[http://yaranereza.ir/ShowSoldier.aspx?SID=%2017118 یاران رضا]</ref>
  
منبع سایت: http://yaranereza.ir/ShowSoldier.aspx?SID= 17118
+
==پانویس==
 +
<references/>

نسخهٔ ‏۲۵ شهریور ۱۳۹۹، ساعت ۱۵:۲۰

کد شهید : 6529649

نام : زینل‌

نام خانوادگی : کاظم ‌زاده‌

نام پدر : وردی‌

تاریخ تولد :

محل تولد : شیروان

تاریخ شهادت : 1365/09/18

مکان شهادت :

تحصیلات : نامشخص منطقه شهادت :

شغل : یگان خدمتی :

گروه مربوط : گروهی برای این شهید ثبت نشده است .

نوع عضویت : سایر شهدا مسئولیت : رزمنده‌

گلزار : شهدا

خاطرات

خواب و رویای دیگران در مورد شهادت شهید

موضوع : خواب و روياي ديگران در مورد شهادت شهيد

راوی : علی کاظم زاده

متن کامل خاطره


همزمان با شهادت پدر عزیزم زینل کاظم زاده من در مدرسه راهنمایی مشغول به تحصیل بودم . مدیر مدرسه ما آقای مجرب روزی به من گفت : علی جان آماده شو تا برویم به سپاه که پدرتان می آید و استقبالش کنیم اما من گفتم آقای مجرب پدرم حتماً به شهادت رسیده است زیرا من خواب دیده ام که : من و پدرم سوار بر اسبمان هستیم و اسب را می تاختیم و در حالیکه از دره ای در حال عبور بودیم اسب به همراه پدرم به ته دره سقوط کردند و مردند اما من به سنگی گیر کردم و نجات یافتم . ناگهان فریاد کشیدم و از خواب بیدار شدم چند روز بعد اسبمان همانطور که خواب دیدم مرد همانجا نوشتم که به پدرم بگویم ولی او هم درست در همان موقع به شهادت رسیده بود .

ایثار و فداکاری

موضوع : ايثار و فداکاري

راوی : علی کاظم زاده

متن کامل خاطره


پدرم یکی از سوارکاران معروف منطقه شیروان بود . یک روز در یک مسابقه که خیلی مسابقه با ارزشی بود بعد از شروع یک دفعه متوجه می شود دهنه اسب که وسیله کنترل اسب دست درآمده و نمی تواند اسب را کنترل کند و در پایان خط مسابقه هم پرتگاهی خطرناک وجود دارد که نمی تواند تا پایان خط مسابقه ادامه دهد وسطهای راه سرعت اسب خیلی زیاد شد و از روی موانع به سرعت می گذشت پدرم وقتی فهمید سرعت اسب زیاد شده و قابل کنترل نیست خودش را جمع و جور کرد و در یک لحظه بر روی زمین پرید . همه نگران شدند و به طرفش دویدند اما او هیچ کارش نشده بود و به آرامی از جایش بلند شد چند دقیقه ای که گذشت اسب بعد از رسیدن به خط پایانی به سراغ پدرم آمد و پدرم اسب را در آغوش گرفت. [۱]

پانویس

  1. یاران رضا