شهید علی کلاته: تفاوت بین نسخهها
از دانشنامه فرهنگ ایثار , جهاد و شهادت
(صفحهای جدید حاوی «کد شهید: 6530852 تاریخ تولد : نام : علی محل تولد : اسفراین نام خانوادگی : کلاته...» ایجاد کرد) |
Bozorgmehr98 (بحث | مشارکتها) |
||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | کد شهید: 6530852 | + | کد شهید: 6530852 |
− | نام : علی | + | |
− | نام خانوادگی : کلاته تاریخ شهادت : 1365/10/22 | + | نام : علی |
− | + | ||
+ | نام خانوادگی : کلاته | ||
+ | |||
+ | نام پدر : ابراهیم | ||
+ | |||
+ | محل تولد : اسفراین | ||
+ | |||
+ | تاریخ شهادت : 1365/10/22 | ||
+ | |||
+ | تحصیلات : نامشخص | ||
+ | |||
+ | شغل : کشاورز | ||
− | |||
− | |||
گروه مربوط : گروهی برای این شهید ثبت نشده است. | گروه مربوط : گروهی برای این شهید ثبت نشده است. | ||
− | نوع عضویت : سایر شهدا مسئولیت : رزمنده | + | |
+ | نوع عضویت : سایر شهدا | ||
+ | |||
+ | مسئولیت : رزمنده | ||
+ | |||
گلزار : شهدا | گلزار : شهدا | ||
− | خاطرات | + | |
+ | ==خاطرات== | ||
+ | |||
+ | |||
لحظه و نحوه شهادت | لحظه و نحوه شهادت | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
یک روز هنگام عملیات خمپاره ای به نزدیکی مکان ماخورد وما خودمان را به زمین انداختیم . بعد از چند لحظه ای من از زمین برخاسته و گفتم : علی پا شو . ولی او بلند نشد اولش فکر کردم که شوخی می کند مثل همیشه که شوخی می کرد ولی بعد از چند لحظه که صدا کردم دیدم بلند نمی شود . درهمان لحظه بودکه فهمیدم بر درجه ی رفیع شهادت نائل شده است . | یک روز هنگام عملیات خمپاره ای به نزدیکی مکان ماخورد وما خودمان را به زمین انداختیم . بعد از چند لحظه ای من از زمین برخاسته و گفتم : علی پا شو . ولی او بلند نشد اولش فکر کردم که شوخی می کند مثل همیشه که شوخی می کرد ولی بعد از چند لحظه که صدا کردم دیدم بلند نمی شود . درهمان لحظه بودکه فهمیدم بر درجه ی رفیع شهادت نائل شده است . | ||
+ | |||
منبع سایت: http://yaranereza.ir/ShowSoldier.aspx?SID=17572 | منبع سایت: http://yaranereza.ir/ShowSoldier.aspx?SID=17572 |
نسخهٔ ۵ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۳۹
کد شهید: 6530852
نام : علی
نام خانوادگی : کلاته
نام پدر : ابراهیم
محل تولد : اسفراین
تاریخ شهادت : 1365/10/22
تحصیلات : نامشخص
شغل : کشاورز
گروه مربوط : گروهی برای این شهید ثبت نشده است.
نوع عضویت : سایر شهدا
مسئولیت : رزمنده
گلزار : شهدا
خاطرات
لحظه و نحوه شهادت
یک روز هنگام عملیات خمپاره ای به نزدیکی مکان ماخورد وما خودمان را به زمین انداختیم . بعد از چند لحظه ای من از زمین برخاسته و گفتم : علی پا شو . ولی او بلند نشد اولش فکر کردم که شوخی می کند مثل همیشه که شوخی می کرد ولی بعد از چند لحظه که صدا کردم دیدم بلند نمی شود . درهمان لحظه بودکه فهمیدم بر درجه ی رفیع شهادت نائل شده است .