شهید علی اکبر محمدی اول احمدآبادی: تفاوت بین نسخهها
از دانشنامه فرهنگ ایثار , جهاد و شهادت
(صفحهای جدید حاوی «کد شهید: 6533435 تاریخ تولد : نام : علیاکبر محل تولد : کاشمر نام خانواد...» ایجاد کرد) |
Bozorgmehr98 (بحث | مشارکتها) |
||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | کد شهید: 6533435 | + | کد شهید: 6533435 |
− | نام : علیاکبر | + | |
− | + | نام : علیاکبر | |
− | + | ||
− | + | نام خانوادگی : محمدیاولاحمدابادی | |
− | + | ||
+ | نام پدر : غلامرضا | ||
+ | |||
+ | محل تولد : کاشمر | ||
+ | |||
+ | تاریخ شهادت : 1365/11/08 | ||
+ | |||
+ | تحصیلات : نامشخص | ||
+ | |||
گروه مربوط : گروهی برای این شهید ثبت نشده است. | گروه مربوط : گروهی برای این شهید ثبت نشده است. | ||
− | نوع عضویت : سایر شهدا مسئولیت : رزمنده | + | |
− | + | نوع عضویت : سایر شهدا | |
− | خاطرات | + | |
− | خواب و رویای دیگران درمورد شهید | + | مسئولیت : رزمنده |
− | + | ||
+ | |||
+ | ==خاطرات== | ||
+ | |||
+ | |||
+ | |||
+ | خواب و رویای دیگران درمورد شهید | ||
+ | |||
راوی فاطمه زیرکی | راوی فاطمه زیرکی | ||
− | + | ||
در شب دوم بعد از رفتن پسرم علی اکبر به جبهه خواب دیدم به خانه ما آمد و گفت : مادرجان چکار می کنی گفتم دارم غذا درست می کنم گفت : پدر کجاست گفتم نیست رفته است تا به کارهایش برسد دیدم یک پلاستیک سیب در دست دارد و گفت : بیا مادر این سیبها را برای شما آوردم گفتم نه برای بچه هایت ببر هر چه گفت گفتم نه بعد دو سیب گذاشت روی طاقچه برای من و پدرش گذاشت و رفت . | در شب دوم بعد از رفتن پسرم علی اکبر به جبهه خواب دیدم به خانه ما آمد و گفت : مادرجان چکار می کنی گفتم دارم غذا درست می کنم گفت : پدر کجاست گفتم نیست رفته است تا به کارهایش برسد دیدم یک پلاستیک سیب در دست دارد و گفت : بیا مادر این سیبها را برای شما آوردم گفتم نه برای بچه هایت ببر هر چه گفت گفتم نه بعد دو سیب گذاشت روی طاقچه برای من و پدرش گذاشت و رفت . | ||
+ | |||
+ | |||
منبع سایت: http://yaranereza.ir/ShowSoldier.aspx?SID=18737 | منبع سایت: http://yaranereza.ir/ShowSoldier.aspx?SID=18737 |
نسخهٔ ۱۷ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۱۳:۵۰
کد شهید: 6533435
نام : علیاکبر
نام خانوادگی : محمدیاولاحمدابادی
نام پدر : غلامرضا
محل تولد : کاشمر
تاریخ شهادت : 1365/11/08
تحصیلات : نامشخص
گروه مربوط : گروهی برای این شهید ثبت نشده است.
نوع عضویت : سایر شهدا
مسئولیت : رزمنده
خاطرات
خواب و رویای دیگران درمورد شهید
راوی فاطمه زیرکی
در شب دوم بعد از رفتن پسرم علی اکبر به جبهه خواب دیدم به خانه ما آمد و گفت : مادرجان چکار می کنی گفتم دارم غذا درست می کنم گفت : پدر کجاست گفتم نیست رفته است تا به کارهایش برسد دیدم یک پلاستیک سیب در دست دارد و گفت : بیا مادر این سیبها را برای شما آوردم گفتم نه برای بچه هایت ببر هر چه گفت گفتم نه بعد دو سیب گذاشت روی طاقچه برای من و پدرش گذاشت و رفت .