شهید نور محمد نو بهاری‌ مهدی زاده: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانش‌نامه فرهنگ ایثار , جهاد و شهادت
پرش به: ناوبری، جستجو
سطر ۳۷: سطر ۳۷:
 
==پانویس==
 
==پانویس==
 
<references />
 
<references />
 +
==رده==
 +
{{ترتیب‌پیش‌فرض:نور محمد نو بهاری مهدی زاده}}
 +
[[رده: شهدا]]
 +
[[رده: شهدای دفاع مقدس]]
 +
[[رده: شهدای ایران]]
 +
[[رده: شهدای استان خراسان رضوی]]
 +
[[رده: شهدای شهرستان تایباد]]

نسخهٔ ‏۶ فروردین ۱۴۰۰، ساعت ۰۸:۰۳

کد شهید: 6536491 تاریخ تولد : نام : نورمحمدنوبهاری‌ محل تولد : تایباد نام خانوادگی : مهدیزاده‌ تاریخ شهادت : 1365/11/03 نام پدر : غلامحسن‌ مکان شهادت :

تحصیلات : نامشخص منطقه شهادت : شغل : یگان خدمتی : گروه مربوط : گروهی برای این شهید ثبت نشده است. نوع عضویت : سایر شهدا مسئولیت : رزمنده‌ گلزار : خاطرات اعتقاد به ولایت موضوع اعتقاد به ولايت راوی حسین علی باغدار متن کامل خاطره

ایشان پیش از اینکه به جبهه های حق علیه باطل برود در جهاد سازندگی شهرک باخرز مشغول خدمت به محرومین این روستا بود که با گذشت و فداکاری هنر خود را به روستا جهت ساختن مساجد و حمام و مدرسه از طریق جهاد سازندگی باخرز باز سازی ، نو سازی انجام می داد و در بعضی مواقع از مال خود صرف راههای خیر می نمود بنده در شهرک باخرز در مدرسه رهژاهنمایی مشغول تحصیل بودم چون روستای ما وسیله نقلیه نداشت ما چند نفر بودیم که به شهرک می رفتیم و هر هفته روزهای پنج شنبه تا شنبه ما را با خود از شهرک به روستا به وسیله موتور سیکلت ایژ خود می برد و می گفت : بچه ها همان طور که امام گفته امید من به شما دانش آموزان است باید شما برای آینده این مملکت سرنوشت ساز باشید چنین حرفهایی را به ما می گفت و به ما توصیه می نمود که از فرمان امام غافل نباشیم . اخلاص عمل موضوع اخلاص عمل راوی حسین علی باغدار متن کامل خاطره

چون مسجد ما فرش نداشت یک روز بدون اطلاع دیگران رفته بود و فرش خریده بود و شبانه به خاطر این که کسی متوجه نشود فرش را برده بود و داخل مسجد پهن کرده بود بعدها اهالی محل متوجه شدند که این کار توسط شهید مهدیزاده انجام شده است. اخلاص عمل موضوع اخلاص عمل راوی حسین علی باغدار متن کامل خاطره

مسجد ما فرش نداشت یک روز بدون اطّلاع شبانه فرش را خریده بود و در مسجد گذاشته بود که بعدها فهمیدیم که کار این شهید بزرگوار است حسن برخورد موضوع حسن برخورد راوی حسین علی باغدار متن کامل خاطره

فردی بسیار دلسوز و مهربان بود بچه های روستا اعم از کوچک و بزرگ را در وسط روستا جمع می کرد و برای آنان داستانهای شیرین و پندآموز می گفت. یادم هست که دوربین عکاسی و شکاری داشتند. از بچه ها چه فامیل و چه غیر فامیل عکس می گرفت و به طور رایگان به آنان می داد. دوربین شکاری به ما بچه ها می داد تا بوسیله آن دور و نزدیک روستا، دشت، کوه و صحرا را نگاه کنیم. فردی بسیار خدا دوست بود. دنیا برایش هیچ ارزشی نداشت و فردی فداکار و شجاع بود و همیشه مردم را به خداشناسی و عبادت دعوت می نمود. یادم هست که بنده و دیگر بچه ها را در مسجد جمع می نمود و از نماز، اصول و عقاید سئوال می کرد و به ما یاد می داد.[۱]

پانویس

  1. سایت یاران رضا

رده