شهیدابراهیم قاسمی: تفاوت بین نسخهها
Mehtari9705 (بحث | مشارکتها) (صفحهای جدید حاوی «شهید ابراهیم قاسمی تاریخ تولد :1340/10/01 تاریخ شهادت : 1361/10/02 محل شهادت : نامشخص مح...» ایجاد کرد) |
Kolahkaj9706 (بحث | مشارکتها) |
||
سطر ۱۶: | سطر ۱۶: | ||
بسمه تعالی | بسمه تعالی | ||
قسمتی از وصیت نامه شهید والامقام ابراهیم قاسمی | قسمتی از وصیت نامه شهید والامقام ابراهیم قاسمی | ||
− | در مرگم گریه نکنید وبرایم عید بگیرید و به یکدیگر تبریک بگویید چرا که در نبردی خونین در راه معشوق جان داده ام و چون کوهی استوار صابر بردبار باشید. | + | در مرگم گریه نکنید وبرایم عید بگیرید و به یکدیگر تبریک بگویید چرا که در نبردی خونین در راه معشوق جان داده ام و چون کوهی استوار صابر بردبار باشید.<ref>[[ http://www.ajashohada.ir/home/martyrdetails/20848|سایت شهدای ارتش]]</ref> |
− | + | ==پانویس== | |
− | + | <references/> |
نسخهٔ ۱۳ مهر ۱۳۹۷، ساعت ۲۰:۰۴
شهید ابراهیم قاسمی تاریخ تولد :1340/10/01 تاریخ شهادت : 1361/10/02 محل شهادت : نامشخص محل آرامگاه :اصفهان - فلاورجان - فلاورجان
زندگینامه
بسمه تعالی
شهید ابراهیم قاسمی در سال 1340 در روستای شرودان بدنیا آمد دوره ابتدایی را در دبستان شرودان گذراند و دوره راهنمایی را در مدرسه شهید اندرزگو فلاورجان و مواجه با اوج گیری انقلاب شد و فعالیت شبانه روزی خود را در راه مبارزه با طاغوت شروع کرد روزها به تظاهرات وشبها به پخش اعلامیه میپرداخت و اعلامیه ها را با برادردیگری از همین محل با دستگاهی که خربده بودند تکثیر میکرند. در حین تظاهرات در قم یک بار دستگیر شد و بعد از دو روز به علت کمی سئ آزاد شد پس از پیروزی انقلاب اسلامی وارد کمیته شد و بعد از مدتی کمیته به سپاه تبدیل شد و سپس ایشان به همراهی شهید محمد منتظری به لبنان و سوریه رفت و پس از 2 ماه بازگشت و به جبهه سر پل ذهاب و بعد به سنندج به ماموریت رفت و در زنجان هم مدتی دوره دید و پس از مراجعت به منزل به جبهه فیاضیه آبادان اعزام شد و تا زمان شهادت آنجا بود.
شهید ابراهیم قاسمی فردی با شهامت دلیر باهوش و زرنگ بود و در حین آموزش با یک بار همه چیز را یاد میگرفت و به خاطر همین شجاعت بود که در سن 15 سالگی در اصفهان و قم به مبارزه با طاقغوت برخواسته و با دستگاه تکثیر خودش اعلامیه چاپ. شبها توزیع میکرد و در جبهه هم یک تنه هم دیدبان و هم بیسیم چی برادری میگفت: زمانی که میخواست با شهید منتظری به لبنان برود به علت خرد سالی به او گدرنامه ندادند و توی فرودگاه مانده بود. ناگهان فکری به خاطرش رسید و ظرف کمتر از 20 ساعت از تهران بازگشت و به کلیشاد رفت و گذرنامه شخصی را که از رفتن منصرف شده بود گرفته و سریع به تهران باز میگردد بدون اینکه به منزل سربزند برادرشان میگویند به محض اطلاع از این موضوع با یک نفر دیگر سریع به تهران رفتیم اما وقتی به محوطه فرودگاه رسیدیم که هواپیما در حال بلند شدن بود.
شهید شجاع و بی باک بود خودش به تنهایی خمپاره انداز 60 میلیمتری را بر میداشت و از کانال باریکی که به سمت دشمن کنده بودیم میرفت هم دیده بانی میکرد و هم شلیک میکرد و هم بی سیم که خمراه داشت وضعیت دشمن را اطلاع میداد سال 1360 در منطقه فیاضیه و حتی قبل از سال 1360 که ماموریتنیروهای سپاه فقط 2 ماه بود ولی ایشان پس از اتمام ماموریت به خانه برگشت و در نامه ای که فرستاده بود نوشته بود: در حالیکه همه روزه شاهد تکه پاره شدن و کشته شدن تعدادی از بعثیان مزدور توسط دیده بانی کردن و هدایت آتش توپخانه و خمپاره انداز هستم چرا به خانه بیایم در اینجا کاربرد بیشتری دارم و قسم میخورم که تا پایان جنگ و یا تا شهادت در این دیار میمانم و از وطنم دفاع میکنم او در جبهه لحظه ای آرام و قرار نداشت و در این محور که سردار احمد کاظمی مسول خط و محور عملیاتی بود شهید قاسمی بی سیم چی و پیک کاظمی بود.
برادری میگفت که ایشان زخمی شده بود و میخواستیم او را به بهداری اعزام کنیم ولی خاضر نشد پشت خط برود و میگفت کسی نیست جای خالی من را پر کند و لذا او را همانجا پانسمان کرده بودند. شهید قبل از شهادتش در همان فیاضیه 2 بار مجروح شده بود و هنگامی که در هفتم تیر سال 1360 شهید بهشتی و یارانش شهید شدند به یکی از همرزمانش گفته بود: دیگر ماندن در این دنیا قایده ای ندارد و تا آنها به بهشت وارد نشده اند باید ما هم عبای آنها را بگیریم و به دیدنشان برویم و چه زود به آرزویش رسید فردای آن روز یعنی 8 تیر ماه در حالی که در کانال زیر زمینی برای دیدبانی به سمت دشمن در حرکت بود در فاصله ی صد متری با دشمن با خمپاره 60 که پشت سر او داخل کانال اصابت کرده بود از ناحیه سر و بدن مجروح و سپس به شهادت رسید. یکی از برادران می گفت هنگامی که شهید شده بود او را بر روی برانکار گداشته بودیم تا داخل آمبولانس ببریم همه برادران اطراف او جمع شده بودند و به خاطر آن همه شجاعت و فداکاری اشک میریختند و سردار کاظمی هم که گریه میکرد گفت: ابراهیم چشم راست من بود با شهادت او چشم راستم را از دست دادم. آری ابراهیم عاشورای فیاضیه بود و همراه با شهد بهشتی و یارانش جاودانه شد. جنازه شهید ابراهیم قاسمی در مورخه 1360/04/15 مطابق با چهارم ماه مبارک رمضان بصورت با شکوهی تشییع در گلزار شهدا به خاک سرپرده شد.
وصیتنامه بسمه تعالی قسمتی از وصیت نامه شهید والامقام ابراهیم قاسمی در مرگم گریه نکنید وبرایم عید بگیرید و به یکدیگر تبریک بگویید چرا که در نبردی خونین در راه معشوق جان داده ام و چون کوهی استوار صابر بردبار باشید.[۱]