شهید بیژن بردباری: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانش‌نامه فرهنگ ایثار , جهاد و شهادت
پرش به: ناوبری، جستجو
(صفحه‌ای جدید حاوی «بیژن‌ محل تولد : مشهد نام خانوادگی : بردباری‌ تاریخ شهادت : 1359/07/01 نام پدر :...» ایجاد کرد)
 
سطر ۱۲: سطر ۱۲:
  
 
خاطرات
 
خاطرات
• به خاطر دارم هنگامی که برادرم بیژن بردباری به شهادت رسیده بود پدرم خیلی بی تابی می کرد و می گفت: اگر پسرم بیژن زنده بود و شهید نمی شد این جوری می شد یا فلان کار را انجام می داد. تا این که یک شب پدرم در خواب دیده بود که برادرم بیژن رنگ و رویش زرد شده و ناراحت و افسرده است. پدرم به ایشان گفته بود: مگر تو شهید نشده ای، می گن کسی که به شهادت می رسد زنده است و پیش خدا روزی می خورد و جای خوبی دارد. پس چرا تو این قدر رنگ و رویت پریده است و زرد شده. او گفت: درست است که شهادت خیلی خوبه، من هم خوب هستم و از نعمات الهی بهره می برم اما پدر من چیزی را که شما در راه خدا داده اید، دنبالش را نگیرید و برایم ناراحت نباشید که از خواب بیدار می شود.
+
• به خاطر دارم هنگامی که برادرم بیژن بردباری به شهادت رسیده بود پدرم خیلی بی تابی می کرد و می گفت: اگر پسرم بیژن زنده بود و شهید نمی شد این جوری می شد یا فلان کار را انجام می داد. تا این که یک شب پدرم در خواب دیده بود که برادرم بیژن رنگ و رویش زرد شده و ناراحت و افسرده است. پدرم به ایشان گفته بود: مگر تو شهید نشده ای، می گن کسی که به شهادت می رسد زنده است و پیش خدا روزی می خورد و جای خوبی دارد. پس چرا تو این قدر رنگ و رویت پریده است و زرد شده. او گفت: درست است که شهادت خیلی خوبه، من هم خوب هستم و از نعمات الهی بهره می برم اما پدر من چیزی را که شما در راه خدا داده اید، دنبالش را نگیرید و برایم ناراحت نباشید که از خواب بیدار می شود.<ref>[http://yaranereza.ir/ShowSoldier.aspx?SID=3978منبع سایت یاران رضا]</ref>
منبع سایت یاران رضا
+
 
http://yaranereza.ir/ShowSoldier.aspx?SID=3978
+
==پانویس==
 +
<references/>

نسخهٔ ‏۱۴ آبان ۱۳۹۷، ساعت ۲۱:۳۸

بیژن‌ محل تولد : مشهد نام خانوادگی : بردباری‌ تاریخ شهادت : 1359/07/01 نام پدر : پرویز مکان شهادت : پاوه‌ تحصیلات : نامشخص منطقه شهادت : شغل : یگان خدمتی : گروه مربوط : سایر شهیدان استان خراسان نوع عضویت : سایر شهدا مسئولیت : رزمنده‌ گلزار : بهشت‌زهرا



خاطرات • به خاطر دارم هنگامی که برادرم بیژن بردباری به شهادت رسیده بود پدرم خیلی بی تابی می کرد و می گفت: اگر پسرم بیژن زنده بود و شهید نمی شد این جوری می شد یا فلان کار را انجام می داد. تا این که یک شب پدرم در خواب دیده بود که برادرم بیژن رنگ و رویش زرد شده و ناراحت و افسرده است. پدرم به ایشان گفته بود: مگر تو شهید نشده ای، می گن کسی که به شهادت می رسد زنده است و پیش خدا روزی می خورد و جای خوبی دارد. پس چرا تو این قدر رنگ و رویت پریده است و زرد شده. او گفت: درست است که شهادت خیلی خوبه، من هم خوب هستم و از نعمات الهی بهره می برم اما پدر من چیزی را که شما در راه خدا داده اید، دنبالش را نگیرید و برایم ناراحت نباشید که از خواب بیدار می شود.[۱]

پانویس

  1. سایت یاران رضا