شهید محمد علی حسین زاده: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانش‌نامه فرهنگ ایثار , جهاد و شهادت
پرش به: ناوبری، جستجو
(صفحه‌ای جدید حاوی «تاریخ تولد : 1347/12/29 نام : محمدعلی‌ محل تولد : قوچان نام خانوادگی : حسین‌زاده‌...» ایجاد کرد)
 
سطر ۱: سطر ۱:
 
تاریخ تولد : 1347/12/29
 
تاریخ تولد : 1347/12/29
  
نام : محمدعلی‌ محل تولد : قوچان
+
نام : محمدعلی‌  
  
نام خانوادگی : حسین‌زاده‌ تاریخ شهادت : 1365/10/19
+
محل تولد : قوچان
  
نام پدر : عباس‌علی‌ مکان شهادت :
+
نام خانوادگی : حسین‌زاده‌
  
تحصیلات : نامشخص منطقه شهادت :
+
تاریخ شهادت : 1365/10/19
  
شغل : یگان خدمتی :
+
نام پدر : عباس‌علی‌
 +
 
 +
مکان شهادت :
 +
 
 +
تحصیلات : نامشخص
 +
 
 +
منطقه شهادت :
 +
 
 +
شغل :  
 +
 
 +
یگان خدمتی :
  
 
گروه مربوط : سایر شهیدان استان خراسان
 
گروه مربوط : سایر شهیدان استان خراسان
  
نوع عضویت : سایر شهدا مسئولیت : رزمنده‌
+
نوع عضویت : سایر شهدا  
 +
 
 +
مسئولیت : رزمنده‌
  
 
  rId6
 
  rId6

نسخهٔ ‏۵ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۱۳:۰۰

تاریخ تولد : 1347/12/29

نام : محمدعلی‌

محل تولد : قوچان

نام خانوادگی : حسین‌زاده‌

تاریخ شهادت : 1365/10/19

نام پدر : عباس‌علی‌

مکان شهادت :

تحصیلات : نامشخص

منطقه شهادت :

شغل :

یگان خدمتی :

گروه مربوط : سایر شهیدان استان خراسان

نوع عضویت : سایر شهدا

مسئولیت : رزمنده‌

rId6


خاطرات

- یک شب خواب دیدم که در منزل شهید محسنی دوست و همرزم پسرم محمد علی حسین زاده هستم پسرم نیز در آنجا حضور داشت او به نزد من آمد و گفت: پدرجان چرا ناراحتی گفتم برای شهید محسنی ناراحتم. ایشان گفتند ناراحت نباشید بیایید تا چیزی را به شما نشان دهم بعد از کمی راهپیمایی به یک باغ بزرگ و زیبا رسیدیم وارد باغ شدیم در وسط باغ دیدم که یک قوچ بزرگ بر روی زمین افتاده و تلف شده است و کمی آنطرفتر از آن یک بره است که او را تازه ذبح کرده بودند من به پیش بره رفتم و سر او را که جدا شده بود برداشته و به روی سینه ام گذاشتم در همان لحظه از خواب بیدار شدم و خیلی پریشان بودم تا اینکه صبح شد و خبر رسید که یکی از جوانهای شرور روستایمان در اثر تصادف فوت نموده است و چند روز بعد که خبر شهادت پسرم رسید و زمان دقیق شهادتش را سوال کردم متوجه شدم همان شبی که خواب را دیده بودم پسرم شهید شده است و تعبیر خوابم را اینگونه پنداشتم که قوچ تلف شده آن جوان شرور و آن بره ذبح شده پسرم بوده است .

- یادم هست برادرم محمد علی حسین زاده در عملیات کربلای 4 از ناحیه پا مجروح شده بود و برای گذراندن دوران نقاهت به خانه آمده بود یک روز هر چه به او اصرار کردیم تا زخم پایش را نشان دهد اما او از این کار خوداری نمود و گفت: چیزی نشده که شما اینقدر نگران هستید بعد به اتاق دیگر رفت و خواهر کوچکم که در آن زمان تازه به دنیا آمده بود را برداشت و گفت: اسم این بچه زینب است شما نیز باید بعد از شهادت من مثل زینب امام حسین صبر داشته باشید. و در مقابل مشکلات سر فرود نیاورید. از آن موضوع چیزی نگذشت که راهی جبهه شد و دیگر برنگشت و به شهادت رسید .

منبع سایت یاران رضا

http://yaranereza.ir/ShowSoldier.aspx?SID= 6901