شهید جواد جبرائیلی: تفاوت بین نسخهها
(صفحهای جدید حاوی «تاریخ تولد : 1349/06/20 نام : جواد محل تولد : کاشمر نام خانوادگی : جبرائیلی تاریخ...» ایجاد کرد) |
Kolahkaj9706 (بحث | مشارکتها) |
||
سطر ۲۷: | سطر ۲۷: | ||
- قبل از پیروزى انقلاب اسلامى تقریباً سال سوم ابتدائى و یک روز فراش دبستان بچهها را جمع کرده بود و شعار جاوید شاه مىخواندند محمد جواد ناراحت شده بود و موضعگیرى کرده بود و ایشان را به دفتر برده بودند و شدیداً تنبیه کرده بودند اما او اصلاً نترسیده بود . | - قبل از پیروزى انقلاب اسلامى تقریباً سال سوم ابتدائى و یک روز فراش دبستان بچهها را جمع کرده بود و شعار جاوید شاه مىخواندند محمد جواد ناراحت شده بود و موضعگیرى کرده بود و ایشان را به دفتر برده بودند و شدیداً تنبیه کرده بودند اما او اصلاً نترسیده بود . | ||
− | - زمانیکه فرزند عزیز شهیدم محمدجواد به شه ادت رسیده بود و جنازهاش را به کاشمر آورده بودند اما هنوز به ما چیزى نگفته بودند خواب دیدم که در تکیه یا همان حسینیه ابوالفضلى هستم و در همان عالم خواب یکى از دوستانش آمد داخل تکیه و صدا زد محمدجواد جبرئیلى اما محمدجواد جواب نداد دوباره صدا زد محمدجواد جبرئیلى و او جواب نداد از خواب بیدار شدم و یقین کردم که او به شهادت رسیده و بعد از دو روز خبر شهادتش را به ما دادند . | + | - زمانیکه فرزند عزیز شهیدم محمدجواد به شه ادت رسیده بود و جنازهاش را به کاشمر آورده بودند اما هنوز به ما چیزى نگفته بودند خواب دیدم که در تکیه یا همان حسینیه ابوالفضلى هستم و در همان عالم خواب یکى از دوستانش آمد داخل تکیه و صدا زد محمدجواد جبرئیلى اما محمدجواد جواب نداد دوباره صدا زد محمدجواد جبرئیلى و او جواب نداد از خواب بیدار شدم و یقین کردم که او به شهادت رسیده و بعد از دو روز خبر شهادتش را به ما دادند .<ref>[http://yaranereza.ir/ShowSoldier.aspx?SID=%205670منبع سایت یاران رضا]</ref> |
− | + | ==پانویس== | |
− | + | <references/> | |
− | + |
نسخهٔ ۶ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۲۲:۴۴
تاریخ تولد : 1349/06/20
نام : جواد محل تولد : کاشمر
نام خانوادگی : جبرائیلی تاریخ شهادت : 1366/01/22
نام پدر : علیاصغر مکان شهادت :
تحصیلات : نامشخص منطقه شهادت :
شغل : یگان خدمتی :
گروه مربوط : سایر شهیدان استان خراسان
نوع عضویت : سایر شهدا مسئولیت : رزمنده
گلزار : شهیدمدرس
rId6
خاطرات
- بعد از به شهادت رسیدن محمد جواد جنازه مطهرش را به کاشمر آورده بودند من به همراه خانواده محترمش به سپاه رفتیم که جنازه را ببینیم وقتى سر جعبه را باز کردند جنازه او به دلیل اینکه بر اثر شیمیایى شهید شده بود سالم بود همینکه مادرش خم شد که صورت شهید را زیارت کند و ببوسد دیدم از گوشه چشم شهید قطره اشکى جارى شد و من در آن لحظه مبهوت شدم .
- قبل از پیروزى انقلاب اسلامى تقریباً سال سوم ابتدائى و یک روز فراش دبستان بچهها را جمع کرده بود و شعار جاوید شاه مىخواندند محمد جواد ناراحت شده بود و موضعگیرى کرده بود و ایشان را به دفتر برده بودند و شدیداً تنبیه کرده بودند اما او اصلاً نترسیده بود .
- زمانیکه فرزند عزیز شهیدم محمدجواد به شه ادت رسیده بود و جنازهاش را به کاشمر آورده بودند اما هنوز به ما چیزى نگفته بودند خواب دیدم که در تکیه یا همان حسینیه ابوالفضلى هستم و در همان عالم خواب یکى از دوستانش آمد داخل تکیه و صدا زد محمدجواد جبرئیلى اما محمدجواد جواب نداد دوباره صدا زد محمدجواد جبرئیلى و او جواب نداد از خواب بیدار شدم و یقین کردم که او به شهادت رسیده و بعد از دو روز خبر شهادتش را به ما دادند .[۱]