محرمعلی اسماییلی: تفاوت بین نسخهها
Fazayemajazi (بحث | مشارکتها) |
|||
(یک نسخهٔ متوسط توسط کاربر دیگری نشان داده نشده) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | تاریخ تولد :1344/12/09 | + | تاریخ تولد :[[1344/12/09]] |
− | تاریخ شهادت : 1366/02/07 | + | تاریخ شهادت : [[1366/02/07]] |
سطر ۲۴: | سطر ۲۴: | ||
− | با فرا رسیدن زمان خدمت سربازی، از سوی لشكر 28 | + | با فرا رسیدن زمان خدمت سربازی، از سوی [[لشكر 28 کردستان]]، عازم جبهه های جنگ شد، با این که در خط مقدم منطقه عملیاتی، خدمت می کرد، هر موقع به مرخصی می آمد روحیه اش بشاش بود، هیچ گونه خستگی و کسالت روحی در وی مشاهده نمی شد، شوخ مسلک و خندرو بود، موقع رفتن هم با روحیه قوی و بالا می رفت، او می گفت: آن چنان مقاوم خواهیم بود تا ان شاء الله پیروزی نصیب ملت رشید [[ایران]] شود و می گفت: مادرم و پدرم، غصه ما را نخورید خدا بزرگ است. پیامش این بود: بایستی جبهه ها را حفظ کرد تا پیروزی نهایی. |
منبع: سایت شهدای ارتش | منبع: سایت شهدای ارتش | ||
+ | == ردهها == | ||
+ | {{ترتیبپیشفرض:محرمعلی_اسماییلی}} | ||
+ | [[رده: شهدا]] | ||
+ | [[رده: شهدای دوران دفاع مقدس]] | ||
+ | [[رده: شهدای ارتش جمهوری اسلامی ایران]] | ||
+ | [[رده: شهدای ایران]] | ||
+ | [[رده: شهدای استان مرکزی]] | ||
+ | [[رده: شهدای شهرستان ساوه]] |
نسخهٔ کنونی تا ۴ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۲۲:۴۲
تاریخ تولد :1344/12/09
تاریخ شهادت : 1366/02/07
محل شهادت : نامشخص
محل آرامگاه :مرکزی - ساوه - دربند
زندگی نامه
فرزند علی الله، در تاریخ، 1344/12/09 در دربند ساوه به دنیا آمد، او در خانواده ای كشاورز و زحمت كش بزرگ شد كه وضعیت اقتصادی خوبی نداشت، شغل كابیت سازی را انتخاب نمود، پس از پایان دوره ی ابتدایی مدتی در تهران، در نجاری كار می كرد و هر موقع كه فراغت داشت به ده آمده و پدرش را یاری می نمود.با پدر و مادر بسیار رئوف و مهربان بود، دستورات آنها را بر دیده منت می گذاشت و سخنان آنها را گرامی می داشت، مردم دار، و نسبت به انجام فرایض دینی و مذهبی و عزاداری سالار شهیدان امام حسین (ع) فردی مقید و علاقمند بود.
با فرا رسیدن زمان خدمت سربازی، از سوی لشكر 28 کردستان، عازم جبهه های جنگ شد، با این که در خط مقدم منطقه عملیاتی، خدمت می کرد، هر موقع به مرخصی می آمد روحیه اش بشاش بود، هیچ گونه خستگی و کسالت روحی در وی مشاهده نمی شد، شوخ مسلک و خندرو بود، موقع رفتن هم با روحیه قوی و بالا می رفت، او می گفت: آن چنان مقاوم خواهیم بود تا ان شاء الله پیروزی نصیب ملت رشید ایران شود و می گفت: مادرم و پدرم، غصه ما را نخورید خدا بزرگ است. پیامش این بود: بایستی جبهه ها را حفظ کرد تا پیروزی نهایی. منبع: سایت شهدای ارتش