شهید سید رضا فضل آذر شربیانی: تفاوت بین نسخهها
(صفحهای جدید حاوی «شهید سیدرضا فضل آذرشربیانی تاریخ تولد :1340/02/08 تاریخ شهادت : 1364/03/12 محل شهادت : ن...» ایجاد کرد) |
(←زندگی نامه) |
||
(یک نسخهٔ متوسط توسط کاربر دیگری نشان داده نشده) | |||
سطر ۶: | سطر ۶: | ||
==زندگی نامه== | ==زندگی نامه== | ||
− | در هشتمین روز از اردیبهشت ماه سال 1340 در شهر تبریز پسری به دنیا آمد که نام او را سید رضا گذاشتند و سالروز به دنیا آمدن ایشان مصادف با سالروز ولادت امام رضا (ع) شده بود و به همین خاطر نام او را سید رضا گذاشتند. ایشان سومین فرزند خانواده بودند و دارای 2 خواهر و 2 برادر بودند. ایشان از همان دوران کودکی پسری مهربان و کم حرف بود و شلوغ نبود. ایشان به همراه خواهر و برادرهای خود به بازیهای کودکانه مشغول بودند. ایشان در سن 7 سالگی برای کسب علم و دانش وارد مدرسة ابتدایی دکتر جوادی شدند و بعد از آن دوران راهنمایی را در مدرسة امین با موفقیت پشت سر گذاشتند. بعد برای دوری دبیرستان دیگر نتوانستند شرکت کنند و قرار بود که ادامه تحصیل دهند که نشد. ایشان به همراه پدرشان به شغل تانکرسازی مشغول بودند و پدر نیز برای ایشان کارگاهی مستقل باز کرده بودند و زمان جنگ بود و ایشان برای گذراندن دوران مقدس سربازی وارد عرصة جبهه و جنگ شدند. چند باری به مرخصی آمده بودند و هر بار که می آمدند و می رفتند کلی وسایل خوراکی با خود می بردند و بافتنی هایی که خواهرانش می بافتند می بردند و همچنین کتابهای خودش را برده بود که درس بخواند. از لحاظ اخلاق و رفتار بی نظیر بود و به یتیمها و بیچاره ها خیلی کمک می کرد و خسیس نبود و آخرین روزهای شهادتش قیافه اش نورانی شده بود. سرانجام ایشان در سال 1364 بر اثر اصابت گلوله به سینه در منطقة پیرانشهر به درجه رفیع شهادت نائل گشتند و بعد از 24 سال همزمان با روز تولدش و همزمان با 20 رمضان شب شهادت امام علی در وادی رحمت به خاک سپرده شدند. | + | در هشتمین روز از اردیبهشت ماه سال [[1340]] در شهر [[تبریز]] پسری به دنیا آمد که نام او را سید رضا گذاشتند و سالروز به دنیا آمدن ایشان مصادف با سالروز ولادت امام رضا (ع) شده بود و به همین خاطر نام او را سید رضا گذاشتند. ایشان سومین فرزند خانواده بودند و دارای 2 خواهر و 2 برادر بودند. ایشان از همان دوران کودکی پسری مهربان و کم حرف بود و شلوغ نبود. ایشان به همراه خواهر و برادرهای خود به بازیهای کودکانه مشغول بودند. ایشان در سن 7 سالگی برای کسب علم و دانش وارد مدرسة ابتدایی دکتر جوادی شدند و بعد از آن دوران راهنمایی را در مدرسة امین با موفقیت پشت سر گذاشتند. بعد برای دوری دبیرستان دیگر نتوانستند شرکت کنند و قرار بود که ادامه تحصیل دهند که نشد. ایشان به همراه پدرشان به شغل تانکرسازی مشغول بودند و پدر نیز برای ایشان کارگاهی مستقل باز کرده بودند و زمان جنگ بود و ایشان برای گذراندن دوران مقدس [[سربازی]] وارد عرصة [[جبهه]] و [[جنگ]] شدند. چند باری به مرخصی آمده بودند و هر بار که می آمدند و می رفتند کلی وسایل خوراکی با خود می بردند و بافتنی هایی که خواهرانش می بافتند می بردند و همچنین کتابهای خودش را برده بود که درس بخواند. از لحاظ اخلاق و رفتار بی نظیر بود و به یتیمها و بیچاره ها خیلی کمک می کرد و خسیس نبود و آخرین روزهای شهادتش قیافه اش نورانی شده بود. سرانجام ایشان در سال 1364 بر اثر اصابت [[گلوله]] به سینه در منطقة [[پیرانشهر]] به درجه رفیع [[شهادت]] نائل گشتند و بعد از 24 سال همزمان با روز تولدش و همزمان با 20 رمضان شب شهادت امام علی در وادی رحمت به خاک سپرده شدند.<ref>[http://ajashohada.ir/Home/MartyrDetails/37030 سایت شهدای ارتش]</ref> |
− | + | ==پانویس== | |
− | + | <references /> |
نسخهٔ کنونی تا ۱۴ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۱۸:۲۶
شهید سیدرضا فضل آذرشربیانی تاریخ تولد :1340/02/08 تاریخ شهادت : 1364/03/12 محل شهادت : نامشخص محل آرامگاه :آذربایجان شرقی - تبریز – وادیرحمت
زندگی نامه
در هشتمین روز از اردیبهشت ماه سال 1340 در شهر تبریز پسری به دنیا آمد که نام او را سید رضا گذاشتند و سالروز به دنیا آمدن ایشان مصادف با سالروز ولادت امام رضا (ع) شده بود و به همین خاطر نام او را سید رضا گذاشتند. ایشان سومین فرزند خانواده بودند و دارای 2 خواهر و 2 برادر بودند. ایشان از همان دوران کودکی پسری مهربان و کم حرف بود و شلوغ نبود. ایشان به همراه خواهر و برادرهای خود به بازیهای کودکانه مشغول بودند. ایشان در سن 7 سالگی برای کسب علم و دانش وارد مدرسة ابتدایی دکتر جوادی شدند و بعد از آن دوران راهنمایی را در مدرسة امین با موفقیت پشت سر گذاشتند. بعد برای دوری دبیرستان دیگر نتوانستند شرکت کنند و قرار بود که ادامه تحصیل دهند که نشد. ایشان به همراه پدرشان به شغل تانکرسازی مشغول بودند و پدر نیز برای ایشان کارگاهی مستقل باز کرده بودند و زمان جنگ بود و ایشان برای گذراندن دوران مقدس سربازی وارد عرصة جبهه و جنگ شدند. چند باری به مرخصی آمده بودند و هر بار که می آمدند و می رفتند کلی وسایل خوراکی با خود می بردند و بافتنی هایی که خواهرانش می بافتند می بردند و همچنین کتابهای خودش را برده بود که درس بخواند. از لحاظ اخلاق و رفتار بی نظیر بود و به یتیمها و بیچاره ها خیلی کمک می کرد و خسیس نبود و آخرین روزهای شهادتش قیافه اش نورانی شده بود. سرانجام ایشان در سال 1364 بر اثر اصابت گلوله به سینه در منطقة پیرانشهر به درجه رفیع شهادت نائل گشتند و بعد از 24 سال همزمان با روز تولدش و همزمان با 20 رمضان شب شهادت امام علی در وادی رحمت به خاک سپرده شدند.[۱]