شهیداحمد کرمی متولد سال1340: تفاوت بین نسخهها
Bagheri9711 (بحث | مشارکتها) (صفحهای جدید حاوی «بسمه تعالی نام: احمد کرمی نام: پدر جمشید نام: مادر صدیقه محل: شهادت فاو محل:...» ایجاد کرد) |
|||
سطر ۳۴: | سطر ۳۴: | ||
شهید، احمد کرمی : خانواده ام ! اگر من و ما به جبهه نرویم، پس چه کسی باید برود و اگر ما شهید نشویم، چه کسی درخت اسلام را باید آبیاری کند و اگر به جبهه نرویم، وجدان را چه کنیم؟ خانواده ام ! زمان، زمان عاشورا و روزها، روزهای کربلا است . به یاد دارید که در هر وقت و هر مجلسی که از عاشورا و حسین ( ع ) حرف می شد، می گفتیم : ای کاش آنجا بودیم و سر و جان فدای حسین ( ع ) می کردیم ! حال خداوند این توفیق را به ما داده است؛ پس باید هر چه سریعتر خود را به این کاروان در حال حرکت برسانیم و سر و جان مان را فدای اسلام کنیم و حال ما می رویم تا اسلام بماند . تمام شما را به صبر دعوت می کنم و می خواهم از ریختن اشک کاملاً خودداری کنید . مبادا دشمنان اشک شما را ببینند . سر را بالا نگاه دارید و خوشحال باشید از اینکه فرزند خود را در راه اسلام داده اید . مرگ حق است و دیر یا زود همه باید بروند؛ پس باید از این سفر که برای همه ی ما است، درس بگیریم و برای آخرت آماده شویم . در همه حال، خدا را فراموش مکنید و همین طور شما خواهرانم ! فرزندانتان را فقط برای اسلام تربیت کنید و از همان کوچکی درس شهادت طلبی را در وجود آنها پرورش دهید . خداوندا ! نور ایمانت را در قلب ما بتابان تا بتوانیم در تاریکی ها از آن استفاده کنیم . خدایا ! تو بهتر می دانی من علاقه ی زیادی به مادر، برادران، خواهران و همین طور دوستانم دارم؛ اما عزیزتر از آنها اسلام است و وقتی اسلام در خطر باشد، باید برای رضای خدا از آنها گذشت . خداوندا ! مرگ ما را شهادت در راه خودت عطا فرما و موقع شهادت و جان دادن، ذکرت را به زبانم بیاور و با چهره ی خندان مرا بپذیر . (۱۶۱۷۵۷۲) احمد کرمی | شهید، احمد کرمی : خانواده ام ! اگر من و ما به جبهه نرویم، پس چه کسی باید برود و اگر ما شهید نشویم، چه کسی درخت اسلام را باید آبیاری کند و اگر به جبهه نرویم، وجدان را چه کنیم؟ خانواده ام ! زمان، زمان عاشورا و روزها، روزهای کربلا است . به یاد دارید که در هر وقت و هر مجلسی که از عاشورا و حسین ( ع ) حرف می شد، می گفتیم : ای کاش آنجا بودیم و سر و جان فدای حسین ( ع ) می کردیم ! حال خداوند این توفیق را به ما داده است؛ پس باید هر چه سریعتر خود را به این کاروان در حال حرکت برسانیم و سر و جان مان را فدای اسلام کنیم و حال ما می رویم تا اسلام بماند . تمام شما را به صبر دعوت می کنم و می خواهم از ریختن اشک کاملاً خودداری کنید . مبادا دشمنان اشک شما را ببینند . سر را بالا نگاه دارید و خوشحال باشید از اینکه فرزند خود را در راه اسلام داده اید . مرگ حق است و دیر یا زود همه باید بروند؛ پس باید از این سفر که برای همه ی ما است، درس بگیریم و برای آخرت آماده شویم . در همه حال، خدا را فراموش مکنید و همین طور شما خواهرانم ! فرزندانتان را فقط برای اسلام تربیت کنید و از همان کوچکی درس شهادت طلبی را در وجود آنها پرورش دهید . خداوندا ! نور ایمانت را در قلب ما بتابان تا بتوانیم در تاریکی ها از آن استفاده کنیم . خدایا ! تو بهتر می دانی من علاقه ی زیادی به مادر، برادران، خواهران و همین طور دوستانم دارم؛ اما عزیزتر از آنها اسلام است و وقتی اسلام در خطر باشد، باید برای رضای خدا از آنها گذشت . خداوندا ! مرگ ما را شهادت در راه خودت عطا فرما و موقع شهادت و جان دادن، ذکرت را به زبانم بیاور و با چهره ی خندان مرا بپذیر . (۱۶۱۷۵۷۲) احمد کرمی | ||
− | + | <ref>[http://khatesorkh.ir/index.php?martyr_id=1361 پایگاه اطلاع رسانی سرداران و 3000 شهید استان قزوین]</ref> | |
− | + | ==پانویس== | |
− | + | <references /> | |
− | http://khatesorkh.ir/index.php?martyr_id=1361 | + |
نسخهٔ ۱۸ شهریور ۱۳۹۸، ساعت ۱۲:۰۷
بسمه تعالی
نام: احمد کرمی
نام: پدر جمشید
نام: مادر صدیقه
محل: شهادت فاو
محل: تولد تهران تاریخ تولد ۱۳۴۰/۰۶/۲۴
محل: شهادت فاو تاریخ شهادت ۱۳۶۴/۱۱/۲۶
استان: محل شهادت بصره شهر محل شهادت فاو
وضعیت تاهل: مجرد درجه نظامی
تحصیلات: سوم راهنمائی رشته -
عملیات سال تفحص
محل کار بنیاد تحت پوشش
مزار شهید: قزوین – قزوین
rId4
زندگی نامه
کرمی، احمد : بیست و چهارم شهریور ۱۳۴۰ ، در شهر تهران به دنیا آمد . پدرش جمشید، کارگر بود و مادرش صدیقه نام داشت . تا پایان دوره راهنمایی درس خواند . به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت . بیست و ششم بهمن ۱۳۶۴ ، با سمت فرمانده گروهان در فاو عراق بر اثر اصابت ترکش به صورت و پا، شهید شد . مزار او در گلزار شهدای شهر قزوین قرار دارد .
وصیت نامه
شهید، احمد کرمی : خانواده ام ! اگر من و ما به جبهه نرویم، پس چه کسی باید برود و اگر ما شهید نشویم، چه کسی درخت اسلام را باید آبیاری کند و اگر به جبهه نرویم، وجدان را چه کنیم؟ خانواده ام ! زمان، زمان عاشورا و روزها، روزهای کربلا است . به یاد دارید که در هر وقت و هر مجلسی که از عاشورا و حسین ( ع ) حرف می شد، می گفتیم : ای کاش آنجا بودیم و سر و جان فدای حسین ( ع ) می کردیم ! حال خداوند این توفیق را به ما داده است؛ پس باید هر چه سریعتر خود را به این کاروان در حال حرکت برسانیم و سر و جان مان را فدای اسلام کنیم و حال ما می رویم تا اسلام بماند . تمام شما را به صبر دعوت می کنم و می خواهم از ریختن اشک کاملاً خودداری کنید . مبادا دشمنان اشک شما را ببینند . سر را بالا نگاه دارید و خوشحال باشید از اینکه فرزند خود را در راه اسلام داده اید . مرگ حق است و دیر یا زود همه باید بروند؛ پس باید از این سفر که برای همه ی ما است، درس بگیریم و برای آخرت آماده شویم . در همه حال، خدا را فراموش مکنید و همین طور شما خواهرانم ! فرزندانتان را فقط برای اسلام تربیت کنید و از همان کوچکی درس شهادت طلبی را در وجود آنها پرورش دهید . خداوندا ! نور ایمانت را در قلب ما بتابان تا بتوانیم در تاریکی ها از آن استفاده کنیم . خدایا ! تو بهتر می دانی من علاقه ی زیادی به مادر، برادران، خواهران و همین طور دوستانم دارم؛ اما عزیزتر از آنها اسلام است و وقتی اسلام در خطر باشد، باید برای رضای خدا از آنها گذشت . خداوندا ! مرگ ما را شهادت در راه خودت عطا فرما و موقع شهادت و جان دادن، ذکرت را به زبانم بیاور و با چهره ی خندان مرا بپذیر . (۱۶۱۷۵۷۲) احمد کرمی [۱]