شهید سید محسن امین جواهری: تفاوت بین نسخهها
Fazayemajazi (بحث | مشارکتها) |
|||
سطر ۲۸: | سطر ۲۸: | ||
<ref>[http://khayyen.ir/shahid/1005 سایت خین]</ref> | <ref>[http://khayyen.ir/shahid/1005 سایت خین]</ref> | ||
+ | |||
+ | ==پانویس== | ||
+ | <references /> | ||
+ | |||
+ | |||
== ردهها == | == ردهها == | ||
{{ترتیبپیشفرض:سید_محسن_امین_جواهری}} | {{ترتیبپیشفرض:سید_محسن_امین_جواهری}} | ||
سطر ۳۵: | سطر ۴۰: | ||
[[رده: شهدای استان اصفهان]] | [[رده: شهدای استان اصفهان]] | ||
[[رده: شهدای شهرستان اصفهان]] | [[رده: شهدای شهرستان اصفهان]] | ||
− | |||
− |
نسخهٔ ۳۱ شهریور ۱۳۹۸، ساعت ۱۳:۳۴
نام: سید محسن امین جواهری
نام پدر: سید مرتضی
تاریخ تولد: 1344/10/17
محل تولد: اصفهان
تاریخ شهادت: 1365/10/27
محل شهادت: بمباران هوایی دانشکده فنی دانشگاه تبریز
شهرستان: اصفهان
یگان :
تحصیلات: مهندسی برق-الکترونیک
محل تحصیل: دانشگاه تبریز
گلزار: گلستان شهدای اصفهان
زندگینامه
شهید سید محسن امین جواهری در تاریخ17 دیماه سال 1344 هجری شمسی مطابق با 8 ربیع الاول1385 هجری قمری در خانواده ای چشم به جهان گشود که اصالت خانوادگی و اسلامی خود را در آن زمان سیاه حفظ و یکی از خانواده های محترم و سرشناس شهر اصفهان به حساب می آمدند.طبق معمول تمام کودکان پر نشاط و خوش خود را پشت سر گذاشت و در سن 7 سالگی با درس و کلاس آشنا شد و دوران دبستان خود را با موفقیت در دبستان سپهر پشت سر گذاشت و به مرحله راهنمایی راه یافت و آن دوران را هم با موفقیت به اتمام رساند.اما در سال سوم راهنمایی بود که شعله های آتشین انقلاب زبانه کشید و او هم مانند تمام مسلمان و انقلاب و همگام با او در تظاهرات شرکت کرده و حتی یکبار توسط شاهدوستان و چماق به دستان مضروب شد ولی باز به راه پر التهاب و راستین خود ادامه داده تا اینکه پیروزی خونین انقلاب را شاهد و همراه با شادی مردم به سر کلاس باز گشته و سال سوم را به اتمام رساند و به هنرستان انقلاب اسلامی رفته و رشته برق را انتخاب کرده و متعدانه به خواندن درس مشغول شد اما در بهار سال 61 داوطلبانه به جبهه رفته و در عملیات بیت المقدس شرکت و به علت اصابت ترکش به سینه و قلب مجروح گردید و ندای معشوق خود را که این بود"یا ایتها النفسه المطمئنه" را که همواره در حال مجروحیت و بیهوشی به لب داشت را لبیک گفت اما خدا در آن موقع سلاح دانست که این افراد متعهد و مسلمان واقعی را برای ادامه انقلاب و رساندن آن به اهداف واقعی باشند و او با تنی مجروح و با قلبی مصدوم سلامت نسبی پیدا کرده و به سر کلاس برگشتند و سپس در سال 1362 دیپلم خود را اخذ و در کنکور قبول و به دانشگاه تبریز رشته الکترونیک راه یافت تا با درس متعهدانه خود مشت محکمی به صورت و خاری به چشم دشمنان اسلام باشد. اما این فرزند انقلاب همچون مرغی از کوچکترین فرصت استفاده و به سوی دیار عاشقان پر می کشید و برادران لشگر عاشورا در واحدهای یکان دریایی و جهاد دانشگاهی حضور او را در کنار خود به یاد دارند که همواره با آن چهره بشاش و خوش برخورد و با آن قلب پر صمیمیت و مهربان همراه با آنان به نبرد متعهدانه مشغول بود پس از مدتی دوباره به سنگر علم وعمل برگشتند و به درس خود ادامه می داد. در چند روزی که به میان خانواده و اقوام می آمد همه شاهد حضور پر محبت او در کنارشان بودند و قلب مهربان او و برخورد صمیمی او زبانزد همگان بوده و هست. تا اینکه یکبار دیگر به ندای معبود و معشوقش لبیک گفت و آماده شهادت شد ولی باز صلاح نبود ماند تا رسالت خود را به مرحله هدف برساند و آن را درنماز جمعه تهران و در بمب گذاری بود که با لباس خونین و مملوء از تکه های گوشت نمازگزاران به حمل مجروحین می پرداخت و در انتخاب جای نشستن شاید او خود یکی از آانان می بود. به هرترتیب درس خواندن او متعهدانه و زبانزد تمام دوستان دانشجوی اوست و سپس زندگی سراسر شور وشرق و فعالیت او در شامگاه 27 دیماه 1365 ساعت 10:27 در حالی که در سن 21 سالگی به سر می برد در حین کار در کارگاه دانشگاه در رابطه با تسلیحات جبهه بر اثر بمباران سفیهانه خصم زبون مظلومانه به اتمام رسید و بار مسئولیت سنگین خود را به ما واگذارد. باشد تا به سر منزل مقصود برسانیم و مدین به خون شهدا و سرافکنده در پیش آنان در روز قیامت نباشیم و خون او و خون تمامی شهدای ما در گوشه و کنار این کشور صاحب الزمان بر زمین ریخت و چنین نقش بست. روحش شاد و راهش پررهرو باد"ان نصر الله لقریب "
پانویس