شهیداحمد شریفی: تفاوت بین نسخهها
Barzegar97 (بحث | مشارکتها) (صفحهای جدید حاوی «شهید احمد شریفی درجه : گروهبان دوم رسته :پیاده نام پدر: محمدولی تاریخ...» ایجاد کرد) |
Fazayemajazi (بحث | مشارکتها) (←خاطره و سیره ی اخلاقی شهید :) |
||
(۵ نسخههای متوسط توسط ۵ کاربران نشان داده نشده) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
شهید احمد شریفی | شهید احمد شریفی | ||
− | درجه : گروهبان دوم رسته :پیاده نام پدر: محمدولی تاریخ تولد : ۱۳۴۷ محل تولد : کرمانشاه تاریخ شهادت : ۳۰/۴/۶۷ علت شهادت : عملیات مرصاد | + | درجه : گروهبان دوم رسته :پیاده نام پدر: محمدولی تاریخ تولد : ۱۳۴۷ محل تولد : [[کرمانشاه]] تاریخ شهادت : ۳۰/۴/۶۷ علت شهادت : [[عملیات مرصاد]] |
− | زندگینامه : | + | ==زندگینامه :== |
شهید احمد شریفی فرزند محمدولی متولد سال ۱۳۴۷ در استان کرمانشاه دیده به جهان گشود وی فعالیتهای خود را اول به صورت درسی شروع نمود و بعد در زمینه های مذهبی و کار خود را شروع نمود و بعد از اتمام تحصیلات به نظام مقدس جمهوری اسلامی پیوست و در سال ۱۳۶۵ به جبهه ی نبرد حق علیه باطل ملحق شد . | شهید احمد شریفی فرزند محمدولی متولد سال ۱۳۴۷ در استان کرمانشاه دیده به جهان گشود وی فعالیتهای خود را اول به صورت درسی شروع نمود و بعد در زمینه های مذهبی و کار خود را شروع نمود و بعد از اتمام تحصیلات به نظام مقدس جمهوری اسلامی پیوست و در سال ۱۳۶۵ به جبهه ی نبرد حق علیه باطل ملحق شد . | ||
در طی خدمت به نظام مقدس جمهوری اسلامی پایدار بود و یکی از آرزوهایی که این شهید گرانقدر داشت شهادت بود و بس . | در طی خدمت به نظام مقدس جمهوری اسلامی پایدار بود و یکی از آرزوهایی که این شهید گرانقدر داشت شهادت بود و بس . | ||
− | و آنگاه در سال ۱۳۶۷ ( ۳۰/۴/۶۷) در منطقه ی عملیاتی مرصاد ، واقع در نفت شهر گیلان غرب ( تنگاب ) به درجه ی رفیع شهادت نائل گردید . | + | و آنگاه در سال ۱۳۶۷ ( ۳۰/۴/۶۷) در منطقه ی عملیاتی مرصاد ، واقع در [[نفت شهر]] [[گیلان غرب]] ( [[تنگاب]] ) به درجه ی رفیع شهادت نائل گردید . |
− | + | ||
− | خاطره و سیره ی اخلاقی شهید | + | *خاطره و سیره ی اخلاقی شهید |
برادر شهیدم | برادر شهیدم | ||
نمی دانم از فراق تو با بنالم یا از غریبی خودم | نمی دانم از فراق تو با بنالم یا از غریبی خودم | ||
نمی دانم که تو را بخواهم که برگردی یا خودم را دعا کنم که بیایم | نمی دانم که تو را بخواهم که برگردی یا خودم را دعا کنم که بیایم | ||
از آن بسوزم که نیستی یا از آن بنالم که چرا هستم | از آن بسوزم که نیستی یا از آن بنالم که چرا هستم | ||
− | شهید گرانقدر خیلی خوش اخلاق و با بزرگترها بخصوص پدرومادرش مهربان و خوش برخورد بود ، همیشه به موقع و همه را به خواندن نماز دعوت می کرد به گفته ی مادر این شهید عزیز می گفت : فرزندم همیشه آرزوی شهادت داشت و همیشه من و خواهرش را به حفظ حجاب دعوت می کرد . متأسفانه نه قلم قادر به نوشتن بود و نه زبان گویای اخلاق خوب این شهید . | + | شهید گرانقدر خیلی خوش اخلاق و با بزرگترها بخصوص پدرومادرش مهربان و خوش برخورد بود ، همیشه به موقع و همه را به خواندن نماز دعوت می کرد به گفته ی مادر این شهید عزیز می گفت : فرزندم همیشه آرزوی شهادت داشت و همیشه من و خواهرش را به حفظ حجاب دعوت می کرد . متأسفانه نه قلم قادر به نوشتن بود و نه زبان گویای اخلاق خوب این شهید .1<ref>[http://www.shohadayekermanshah.ir سایت شهدای کرمانشاه]</ref> |
+ | |||
+ | ==پانویس== | ||
− | + | <references /> |
نسخهٔ کنونی تا ۶ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۱۲:۴۰
شهید احمد شریفی درجه : گروهبان دوم رسته :پیاده نام پدر: محمدولی تاریخ تولد : ۱۳۴۷ محل تولد : کرمانشاه تاریخ شهادت : ۳۰/۴/۶۷ علت شهادت : عملیات مرصاد
زندگینامه :
شهید احمد شریفی فرزند محمدولی متولد سال ۱۳۴۷ در استان کرمانشاه دیده به جهان گشود وی فعالیتهای خود را اول به صورت درسی شروع نمود و بعد در زمینه های مذهبی و کار خود را شروع نمود و بعد از اتمام تحصیلات به نظام مقدس جمهوری اسلامی پیوست و در سال ۱۳۶۵ به جبهه ی نبرد حق علیه باطل ملحق شد . در طی خدمت به نظام مقدس جمهوری اسلامی پایدار بود و یکی از آرزوهایی که این شهید گرانقدر داشت شهادت بود و بس . و آنگاه در سال ۱۳۶۷ ( ۳۰/۴/۶۷) در منطقه ی عملیاتی مرصاد ، واقع در نفت شهر گیلان غرب ( تنگاب ) به درجه ی رفیع شهادت نائل گردید .
- خاطره و سیره ی اخلاقی شهید
برادر شهیدم نمی دانم از فراق تو با بنالم یا از غریبی خودم نمی دانم که تو را بخواهم که برگردی یا خودم را دعا کنم که بیایم از آن بسوزم که نیستی یا از آن بنالم که چرا هستم شهید گرانقدر خیلی خوش اخلاق و با بزرگترها بخصوص پدرومادرش مهربان و خوش برخورد بود ، همیشه به موقع و همه را به خواندن نماز دعوت می کرد به گفته ی مادر این شهید عزیز می گفت : فرزندم همیشه آرزوی شهادت داشت و همیشه من و خواهرش را به حفظ حجاب دعوت می کرد . متأسفانه نه قلم قادر به نوشتن بود و نه زبان گویای اخلاق خوب این شهید .1[۱]