شهید قربان علی هداوندی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانش‌نامه فرهنگ ایثار , جهاد و شهادت
پرش به: ناوبری، جستجو
(وصیتنامه)
(وصیتنامه)
 
سطر ۳۶: سطر ۳۶:
  
 
1361/06/02 پیرانشهر<ref>[http://www.ajashohada.ir/Home/MartyrDetails/36195 سایت شهدای ارتش]</ref>
 
1361/06/02 پیرانشهر<ref>[http://www.ajashohada.ir/Home/MartyrDetails/36195 سایت شهدای ارتش]</ref>
 +
==نگارخانه تصاویر==
 +
<gallery>
 +
 +
Image:1821429KAKA004-001.jpg
 +
Image:1821429KAKA003-001.jpg
 +
Image:1821429KAKA002-001.jpg
 +
 +
</gallery>
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==
 
<references />
 
<references />

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۵ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۱۴:۱۲

شهید قربان علی هداوندی تاریخ تولد :1341/02/16 تاریخ شهادت : 1361/08/13 محل شهادت : نامشخص محل آرامگاه :شهرستان های استان تهران - پاکدشت - کلین

زندگینامه

شهید قربان علی هداوندی در سال 1341 در استان تهران، روستای کلین شهرستان پاکدشت متولد شد. پدرش جان علی و مادرش مرضیه نام داشتند. وی تا مقطع سوم راهنمایی تحصیل کرد و قبل از شهادت به کشاورزی اشتغال داشت و مجرد بود. این شهید گرامی در سال 1361 با عضویت ارتشی لشگر 64 ارومیه به جبهه اعزام شد و در تاریخ 1361/08/13 بر اثر اصابت گلوله در منطقه عملیاتی سردشت توسط نیروهای عراقی به شهادت رسید. مزار این شهید سرافراز در زادگاهش واقع می باشد.

روحش شاد و یادش گرامی باد.

وصیتنامه

بسم الله الرحمن الرحیم

و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون؛

کسانی را که در راه خدا کشته می شوند مرده مپندارید بلکه آنان زنده اند و از نعمت های خدا بهره مندند.

پدر و مادر عزیزم، سلام علیکم.

من هنگامی این نوشته را می نگارم که نمی دانم تا چند روز دیگر در این دنیا خواهم بود؛ زیرا که ما خود را برای نبرد با ضد انقلاب داخلی آماده می نماییم و هر لحظه انتظار این را می کشیم که ما را برای پاکسازی اعزام کنند . باز هم نمی دانم، وقتی این وصیت نامه به دست شما می رسد، توفیق شهادت در راه خدا را پیدا کرده ام یا نه. به هر حال بدانید که مردانگی پوچ و بی ثمر نبوده است، بلکه خداوند این توفیق را نصیب کرده است هنگام خدمت سربازی (به قول رهبر عزیزمان امام، امروز خدمت سربازی(سعادت است) تا ؟؟؟ بتوانم دینی که خدا و ملت ایران بر گردن من دارند، اداء نمایم و با نثار خون خود درخت تشنه و تنومند انقلاب را که از خون جوانان رشد کرده سیراب نمایم و همچون شمع بسوزم و نور محفل انقلاب مستضعفین جهان باشم.

نگرانی من این است که شهادتم به قبول درگاه خداوند قرار نگیرد. اگر من سخت گناهکارم و در این 20 سال نتوانسته ام یک ذره از نعمت های عظیم و فراوانی را که خداوند به شما ارزانی داشته است شکر گزاری کنم و یک عمر در جهل و بی خبری به سر بردم ولی باز هم خداوند همان طور که در قرآن می گوید ؟؟؟ من بنده ام را دوست دارم.

خداوند در این برهه زمانی ما را از یک نعمت بسیار عظیم بهره مند کرد که وجود رهبر کبیر انقلاب امام خمینی می باشد، چرا اگر او نبود ما هیچ نداشتیم و هیچ نبودیم. او بود که به ما درس چگونه زیستن، مسلمان زیستن و آزاد زیستن را آموخت و راه شهادت را که همانا راه امام حسین (علیه السلام) سرور آزادگان را در دل ما بیدار کرد. ما یک عمر حسین حسین کردیم سینه زدیم، زنجیر زدیم و گریه کردیم ولی او را نشناختیم و ندانستیم کیست؟ فقط می دانستیم امام سوم است و در کربلا به دست یزید شهید شد. برای چه و چرا شهید شد؟ را نمی دانستیم. امام خمینی راه را به ما نشان داد و راه اسلام را احیاء کرد. من هم در روزهای آخر این دنیا که همه آن ؟؟؟ بود، دوست دارم حسین گونه بمیرم چرا که به حسین عشق می ورزم.

پدرجان! مادرجان! می دانم که من سومین پسر شما بودم و خیلی مرا دوست دارید و خیلی برایم زحمت کشیدید تا مرا به این سن و سال رساندید، برایم گریه نکنید؛ زیرا گریه های شما جگر آمریکایی ها و ابرقدرت ها و صدامیان ؟؟؟ که از گلوله های رزمندگان اسلام آتش گرفته آبیاری می کند و آنها را خوشحال می کند. بدانید من هم چون دیگر جان بر کفان و کفر ستیزان به راه ائمه می روم و این راه اساساً برنامه اش از زمان حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) تا کنون بر شهادت توأم و استوار بوده است. برایم گریه نکنید بلکه سعی کنید هر چه بیشتر در راه اسلام گام بردارید و امام خمینی را تنها نگذارید و پیرو او باشید. سختی های مرگ را تحمل کنید چرا که خداوند بنده اش را با سختی ها آزمایش می کند. خدا را هرگز فراموش نکنید و همیشه به یاد خدا باشید و یاد صحنه کربلا را در ذهن خود همیشه زنده نگه دارید. به طور مخصوص از شما پدر و مادرم که یک عمر برایم زحمت کشیدید، خون دل خوردید و امیدها و آرزوهایی داشتید، حلالیت می طلبم و معذرت می خواهم که نتوانستم یک ذره از محبت های شما را جبران کنم و همیشه پسر خوبی برایتان نبودم. از برادرانم حلالیت می طلبم که نتوانستم برادر و دوست خوبی برایشان باشم و از همه دوستان و آشنایان که از من بدی دیده اند طلب معذرت می نمایم و از همه این ها بالاتر از امت قهرمان پرور و مستضعفین جهان و امام خمینی رهبر بزرگوار طلب معذرت می نمایم که نتوانستم باید و شاید وظایف خطیر و مهمی را که در این زمان بر دوش من است انجام دهم. دیگر عرضی ندارم و همه شما را به خدا می سپارم و از همه برای بخشیدن گناهانم در درگاه خالق یکتا التماس دعا دارم.

انا لله و انا الیه راجعون

خدایا! اخلاص، اخلاص.

1361/06/02 پیرانشهر[۱]

نگارخانه تصاویر

پانویس

  1. سایت شهدای ارتش