شهید قرباعلی گونجی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانش‌نامه فرهنگ ایثار , جهاد و شهادت
پرش به: ناوبری، جستجو
 
(یک نسخهٔ متوسط توسط کاربر دیگری نشان داده نشده)
سطر ۳۰: سطر ۳۰:
  
  
زندگی نامه
+
==زندگی نامه==
  
 
قربانعلی گونجی یکم فروردین ۱۳۴۵ ، در بخش طارم سفلا از توابع شهر [[قزوین]] به دنیا آمد . پدرش آقامعلی، کارگر بود و مادرش صدیقه نام داشت . خواندن و نوشتن نمی‌دانست . او نیز کارگری می‌کرد . سال ۱۳۶۱ ازدواج کرد و صاحب دو پسر شد . به عنوان [[سرباز]] [[ارتش]] در [[جبهه]] حضور یافت . بیست و ششم دی ۱۳۶۵ ، اطراف تپه ۲۷۰ [[مهران]] توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت [[ترکش]] به سر، شهید شد . مزار او در گلزار شهدای شهر زادگاهش واقع است .
 
قربانعلی گونجی یکم فروردین ۱۳۴۵ ، در بخش طارم سفلا از توابع شهر [[قزوین]] به دنیا آمد . پدرش آقامعلی، کارگر بود و مادرش صدیقه نام داشت . خواندن و نوشتن نمی‌دانست . او نیز کارگری می‌کرد . سال ۱۳۶۱ ازدواج کرد و صاحب دو پسر شد . به عنوان [[سرباز]] [[ارتش]] در [[جبهه]] حضور یافت . بیست و ششم دی ۱۳۶۵ ، اطراف تپه ۲۷۰ [[مهران]] توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت [[ترکش]] به سر، شهید شد . مزار او در گلزار شهدای شهر زادگاهش واقع است .
  
  
وصیت نامه
+
==وصیت نامه==
  
[[شهید، قربانعلی گونجی]]: خدایا، بارالها، پروردگارا ! با چه رویی وصیت کنم؟ ! با این جسم مملو از گناه؟ ! چگونه و از چه ناله کنم؟ به خدا قسم، به پیامبران خدا ( ص ) قسم، به مهدی ( عج ) قسم، به خون گلوی حسین ( ع ) قسم و به پهلوی شکسته زهرا ( س ) قسم، زبانم بریده، قلمم شکسته و دستم - از اینکه بخواهم برایتان وصیت کنم - عاجز است . من که هستم وصیت کنم؟ !... ولی می دانم وصیتم پدر و مادرم و اقوام و دوستانم را خوشحال می کند . از خدا می خواهم مرا از آنهایی که پیوسته به یاد خدا هستند و پیمانشان را نمی شکنند، قرار دهد . سلام و درود نثار ولی خدا روی زمین، [[حضرت مهدی ( عج )]] ؛ سلام به تو ای خوارکننده ی کافران، ای مولای من، صاحب الزمان ( عج ) ؛ سلام به تو ای آموزنده ی احکام [[قرآن]] و پراکنده کننده ی عدل در سراسر جهان؛ دوستان عزیزم ! به خدا قسم دلم طاقت دوری ندارد؛ تاب و توان آن را ندارم صحبت کنم؛ دستم توان نوشتن ندارد؛ من که تا به حال سعادت دیدار [[رهبر انقلاب]]، امام جماران را نداشتم - با این بار سنگین گناهانم - چگونه می توانم مهدی فاطمه را ببینم؟ ای ملت غیور مسلمان ایران ! فرمان رهبر را از جان و دل گوش کنید و پیرو امر ولایت فقیه باشید و بدانید جبههْ تجلی بخش آرمان های قلبی رزمندگان و جایگاه مهدی ( عج ) است؛ جبههْ جای عارفان خداست . « عاشق چو شوی، تیغ به سر باید خورد / زهری که رسد، همچو شِکر باید خورد » مگر خون ما از خون سید مظلومان، [[ابا عبدالله الحسین ( ع )]] با ارزشتر است؟ نه، هرگز ! نباید سنگر ابی عبدالله ( ع ) را خالی گذاشت؛ سنگری که علی اکبر، قاسم و علی اصغر و هفتاد و دوتن در آن به شهادت رسیدند . پدر و مادرم ! سلامی از فرسنگ ها راه دور بر قلب پُر مهر و محبت هر دوی شما؛ من در حق شما کوتاهی کردم و در مدت عُمْرم نتوانستم خدمتی به شما بکنم و همیشه موجب ناراحتی شما بودم . از قول من به خواهرم و همسرم سلام برسانید و بگویید : همانند [[زینب ( س)]] باشید و حجاب را - که الگوی حضرت زهرا ( س ) است - رعایت و با حفظ آن، دین خدا را یاری کنید و بدانید شهید، زنده است و یادش در دل ها است .۱ (۱۶۵۱۲۷۱)
+
[[شهید، قربانعلی گونجی]]: خدایا، بارالها، پروردگارا ! با چه رویی وصیت کنم؟ ! با این جسم مملو از گناه؟ ! چگونه و از چه ناله کنم؟ به خدا قسم، به پیامبران خدا ( ص ) قسم، به مهدی ( عج ) قسم، به خون گلوی حسین ( ع ) قسم و به پهلوی شکسته زهرا ( س ) قسم، زبانم بریده، قلمم شکسته و دستم - از اینکه بخواهم برایتان وصیت کنم - عاجز است . من که هستم وصیت کنم؟ !... ولی می دانم وصیتم پدر و مادرم و اقوام و دوستانم را خوشحال می کند . از خدا می خواهم مرا از آنهایی که پیوسته به یاد خدا هستند و پیمانشان را نمی شکنند، قرار دهد . سلام و درود نثار ولی خدا روی زمین، [[حضرت مهدی ( عج )]] ؛ سلام به تو ای خوارکننده ی کافران، ای مولای من، صاحب الزمان ( عج ) ؛ سلام به تو ای آموزنده ی احکام [[قرآن]] و پراکنده کننده ی عدل در سراسر جهان؛ دوستان عزیزم ! به خدا قسم دلم طاقت دوری ندارد؛ تاب و توان آن را ندارم صحبت کنم؛ دستم توان نوشتن ندارد؛ من که تا به حال سعادت دیدار [[رهبر انقلاب]]، امام جماران را نداشتم - با این بار سنگین گناهانم - چگونه می توانم مهدی فاطمه را ببینم؟ ای ملت غیور مسلمان ایران ! فرمان رهبر را از جان و دل گوش کنید و پیرو امر ولایت فقیه باشید و بدانید جبههْ تجلی بخش آرمان های قلبی رزمندگان و جایگاه مهدی ( عج ) است؛ جبههْ جای عارفان خداست . « عاشق چو شوی، تیغ به سر باید خورد / زهری که رسد، همچو شِکر باید خورد » مگر خون ما از خون سید مظلومان، [[ابا عبدالله الحسین ( ع )]] با ارزشتر است؟ نه، هرگز ! نباید سنگر ابی عبدالله ( ع ) را خالی گذاشت؛ سنگری که علی اکبر، قاسم و علی اصغر و هفتاد و دوتن در آن به شهادت رسیدند . پدر و مادرم ! سلامی از فرسنگ ها راه دور بر قلب پُر مهر و محبت هر دوی شما؛ من در حق شما کوتاهی کردم و در مدت عُمْرم نتوانستم خدمتی به شما بکنم و همیشه موجب ناراحتی شما بودم . از قول من به خواهرم و همسرم سلام برسانید و بگویید : همانند [[زینب ( س)]] باشید و حجاب را - که الگوی حضرت زهرا ( س ) است - رعایت و با حفظ آن، دین خدا را یاری کنید و بدانید شهید، زنده است و یادش در دل ها است .۱ (۱۶۵۱۲۷۱)<ref>[http://khatesorkh.ir/index.php?martyr_id=1884 پایگاه اطلاع رسانی سرداران و 3000 شهید استان قزوین]</ref>
 
+
==پانویس==
منبع : پایگاه اطلاع رسانی سرداران و 3000 شهید استان قزوین
+
<references/>
 
+
http://khatesorkh.ir/index.php?martyr_id=1884
+
 
== رده‌ها ==
 
== رده‌ها ==
 
{{ترتیب‌پیش‌فرض:قربان_علی_گونجی}}
 
{{ترتیب‌پیش‌فرض:قربان_علی_گونجی}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۰ آبان ۱۳۹۸، ساعت ۲۰:۴۱

قربان علی گونجی
ملیت پرچم ایران.png ایرانی
دین و مذهب مسلمان، شیعه
تولد قزوین، بخش طارم ۱۳۴۵/۰۱/۰۱
شهادت مهران، تپه 270 ۱۳۶۵/۱۰/۲۶
نیرو ارتش جمهوری اسلامی
درجه سرباز
شغل کارگر
خانواده متاهل، دارای 2 پسر


زندگی نامه

قربانعلی گونجی یکم فروردین ۱۳۴۵ ، در بخش طارم سفلا از توابع شهر قزوین به دنیا آمد . پدرش آقامعلی، کارگر بود و مادرش صدیقه نام داشت . خواندن و نوشتن نمی‌دانست . او نیز کارگری می‌کرد . سال ۱۳۶۱ ازدواج کرد و صاحب دو پسر شد . به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت . بیست و ششم دی ۱۳۶۵ ، اطراف تپه ۲۷۰ مهران توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش به سر، شهید شد . مزار او در گلزار شهدای شهر زادگاهش واقع است .


وصیت نامه

شهید، قربانعلی گونجی: خدایا، بارالها، پروردگارا ! با چه رویی وصیت کنم؟ ! با این جسم مملو از گناه؟ ! چگونه و از چه ناله کنم؟ به خدا قسم، به پیامبران خدا ( ص ) قسم، به مهدی ( عج ) قسم، به خون گلوی حسین ( ع ) قسم و به پهلوی شکسته زهرا ( س ) قسم، زبانم بریده، قلمم شکسته و دستم - از اینکه بخواهم برایتان وصیت کنم - عاجز است . من که هستم وصیت کنم؟ !... ولی می دانم وصیتم پدر و مادرم و اقوام و دوستانم را خوشحال می کند . از خدا می خواهم مرا از آنهایی که پیوسته به یاد خدا هستند و پیمانشان را نمی شکنند، قرار دهد . سلام و درود نثار ولی خدا روی زمین، حضرت مهدی ( عج ) ؛ سلام به تو ای خوارکننده ی کافران، ای مولای من، صاحب الزمان ( عج ) ؛ سلام به تو ای آموزنده ی احکام قرآن و پراکنده کننده ی عدل در سراسر جهان؛ دوستان عزیزم ! به خدا قسم دلم طاقت دوری ندارد؛ تاب و توان آن را ندارم صحبت کنم؛ دستم توان نوشتن ندارد؛ من که تا به حال سعادت دیدار رهبر انقلاب، امام جماران را نداشتم - با این بار سنگین گناهانم - چگونه می توانم مهدی فاطمه را ببینم؟ ای ملت غیور مسلمان ایران ! فرمان رهبر را از جان و دل گوش کنید و پیرو امر ولایت فقیه باشید و بدانید جبههْ تجلی بخش آرمان های قلبی رزمندگان و جایگاه مهدی ( عج ) است؛ جبههْ جای عارفان خداست . « عاشق چو شوی، تیغ به سر باید خورد / زهری که رسد، همچو شِکر باید خورد » مگر خون ما از خون سید مظلومان، ابا عبدالله الحسین ( ع ) با ارزشتر است؟ نه، هرگز ! نباید سنگر ابی عبدالله ( ع ) را خالی گذاشت؛ سنگری که علی اکبر، قاسم و علی اصغر و هفتاد و دوتن در آن به شهادت رسیدند . پدر و مادرم ! سلامی از فرسنگ ها راه دور بر قلب پُر مهر و محبت هر دوی شما؛ من در حق شما کوتاهی کردم و در مدت عُمْرم نتوانستم خدمتی به شما بکنم و همیشه موجب ناراحتی شما بودم . از قول من به خواهرم و همسرم سلام برسانید و بگویید : همانند زینب ( س) باشید و حجاب را - که الگوی حضرت زهرا ( س ) است - رعایت و با حفظ آن، دین خدا را یاری کنید و بدانید شهید، زنده است و یادش در دل ها است .۱ (۱۶۵۱۲۷۱)[۱]

پانویس

  1. پایگاه اطلاع رسانی سرداران و 3000 شهید استان قزوین

رده‌ها