شهید کریم اصغری: تفاوت بین نسخهها
(صفحهای جدید حاوی «بسمه تعالی نام: کریم اصغری نام پدر: حبیب الله نام مادر: محترم محل تولد: بوئی...» ایجاد کرد) |
Arameshi9706 (بحث | مشارکتها) |
||
(۳ نسخههای متوسط توسط ۳ کاربران نشان داده نشده) | |||
سطر ۲۷: | سطر ۲۷: | ||
rId4 | rId4 | ||
− | زندگی نامه | + | ==زندگی نامه== |
− | اصغری، کریم : یکم تیر ۱۳۴۴ ، در روستای شال از توابع شهر بوئینزهرا به دنیا آمد . پدرش حبیبالله، نمایشگاه خودرو داشت و نام مادرش محترم بود . دانشآموز چهارم متوسطه در رشته تجربی بود . سال ۱۳۶۴ ازدواج کرد و صاحب یک دختر شد . از سوی بسیج در جبهه حضور یافت . بیست و هفتم دی ۱۳۶۵ ، در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به سر و دست، شهید شد . مزار او در شهر زادگاهش واقع است . | + | اصغری، کریم : یکم تیر ۱۳۴۴ ، در روستای شال از توابع شهر [[بوئینزهرا]] به دنیا آمد . پدرش حبیبالله، نمایشگاه خودرو داشت و نام مادرش محترم بود . دانشآموز چهارم متوسطه در رشته تجربی بود . سال ۱۳۶۴ ازدواج کرد و صاحب یک دختر شد . از سوی [[بسیج]] در [[جبهه]] حضور یافت . بیست و هفتم دی ۱۳۶۵ ، در [[شلمچه]] بر اثر اصابت [[ترکش]] به سر و دست، شهید شد . مزار او در شهر زادگاهش واقع است . |
− | وصیت نامه | + | ==وصیت نامه== |
− | شهید، کریم اصغرى : مادرم ! در شهادت من، چون کوه استقامت کن و لحظه اى از نام و یاد خدا غافل مباش . مادرم ! قَسَمت مى دهم که مرا ببخشى؛ چون حق مادر و فرزندى را ادا نکردم . خدمت برادر عزیزم، نور چشمانم سلام عرض مى کنم . امیدوارم مرا ببخشید؛ چون برادر خوبى براى شما نبودم و دوست دارم که همیشه در خط ولایت و انقلاب باشید . خواهرهاى عزیزم ! در شهادت من صبر و تحمل داشته باشید و زینب گونه عمل کنید . حجاب خود را حفظ کنید و بدانید که حجاب، کوبنده تر از خون من و چادر مشکى شما، خیلى زیباتر از خون سرخ من است . اگر زنى حجاب خود را حفظ نکند، پا بر خون شهدا مى گذارد . ... و اما باید بدانید که من خیلى به شما و دیگران علاقه دارم و نمى خواهم از شما جدا شوم و دور بمانم؛ ولى چه کنم که صدایم مى زنند و خود نیز تشنه ام ! اى خداى بى نیاز ! تو خود بهتر مى دانى که هدف ما شهادت نیست؛ بلکه پیروزى در راه تو و پیروى از راه توست . اگر توانستیم مى کُشیم و اگر نتوانستیم کُشته مى شویم و خوشا به حال آن کسى که در راه تو کشته شود . خداوندا ! از تو مى خواهم که قدرت درک مقام شهید را به ما عطا کنى . برادران و خواهران دینیام ! از شما عاجزانه مى خواهم که براى مسایل دینى و اسلامى، مخصوصاً واجباب، اهمیت زیادى قایل شوید . واى بر ما اگر بخواهیم به مسایل دنیوى فکر کنیم چون دنیا خانه ی گذر است؛ نه خانه قرار و وقتى که ما از این دنیا برویم، چیزى از مال دنیا با خود نخواهیم بُرد؛ به جز اعمالمان . دیگر این که تا آن جا که در توان دارید، براى اسلام و انقلاب اسلامى بکوشید و بدانید که این دنیا، چیزى جز آزمایش نیست . از شما عاجزانه تمنا دارم که دعا و مناجات و نماز جماعت و نماز جمعه را فراموش نکنید . از پدر و مادر و همه خانواده ام خواهشمندم که در شهادت من صبر و تحمل پیشه کنند و مادر « وهب » را الگوى خود قرار دهند که او در شهادت فرزندش آن چنان استقامتى نشان داد که وقتى سر بریده پسرش را برایش آوردند، آن را به میدان پرتاب کرد و گفت : « من چیزى را که در راه خدا دادم، پس نخواهم گرفت .» مرگ حق است؛ چه امروز و چه بیست سال دیگر؛ ولى مرگی بهتر است که انسان قبل از این که مرگ، او را انتخاب کند، خود به استقبال مرگ برود و آن را برگزیند و چه مرگى خوش تر از شهادت در راه خدا می تواند نصیب انسان گردد . برادران ! مبادا که به این دنیا و مادیات آن دل ببندید که دلبستگى به دنیا ریشه تمام گناهان است . از پدران و مادران عزیز، تمنّا دارم که از آمدن عزیزانشان به جبهه جلوگیرى نکنند؛ چون ما مسلمانیم و در قرآن مجید نیز صریحاً آمده است که : « و قاتلوا فى سبیل الله الذین یقاتلونکم » ؛ با آنان که با شما مى جنگند، در راه خدا بجنگید . برادران ! راهى جبهه شوید که فردا خیلى دیر است . به خدا قسم که جایى بهتر از جبهه پیدا نخواهید کرد . در جبهه انسان به خدا نزدیکتر است . جبهه ها یادآور کربلاى خونین امام حسین ( ع ) است و جوانانى که در جبهه هستند هم، یادآور جوانان صدر اسلام هستند . سخنى چند با اهالى محترم شال : بیایید و خود را اصلاح کنید و به یکدیگر دست اتحاد و برادرى بدهید و در همه کارها خدا را در نظر بگیرید . درباره مسایل و مشکلات محل، با آیت الله موسوى مشورت کرده، از ایشان پیروى کنید و قدر این نعمت بزرگ الهى را بدانید که ایشان در حقیقت یکى از فرزندان پاک و صالح و با ایمان حضرت زهرا ( س ) مى باشند . خدایا ! تو شاهدى که فقط براى رضاى تو به جبهه آمده ام و جان ناقابلم را تسلیم تو کرده ام . خدایا ! تو را به حق حضرت مهدى ( عج ) ما را یارى و هدایت فرما تا هرچه بیشتر در راه تو و خالص شدن براى تو قدم برداریم . خدایا ! خون ناقابل مرا در راه حسین ( ع ) قبول کن . خدایا ! مرا به آنجایى برسان که شهیدان راه تو رسیده اند . بنده ی رو سیاه و گنهکار؛ کریم اصغرى ۲۸/۷/۶۳ | + | [[شهید، کریم اصغرى]]: مادرم ! در شهادت من، چون کوه استقامت کن و لحظه اى از نام و یاد خدا غافل مباش . مادرم ! قَسَمت مى دهم که مرا ببخشى؛ چون حق مادر و فرزندى را ادا نکردم . خدمت برادر عزیزم، نور چشمانم سلام عرض مى کنم . امیدوارم مرا ببخشید؛ چون برادر خوبى براى شما نبودم و دوست دارم که همیشه در خط ولایت و انقلاب باشید . خواهرهاى عزیزم ! در شهادت من صبر و تحمل داشته باشید و زینب گونه عمل کنید . حجاب خود را حفظ کنید و بدانید که حجاب، کوبنده تر از خون من و چادر مشکى شما، خیلى زیباتر از خون سرخ من است . اگر زنى حجاب خود را حفظ نکند، پا بر خون شهدا مى گذارد . ... و اما باید بدانید که من خیلى به شما و دیگران علاقه دارم و نمى خواهم از شما جدا شوم و دور بمانم؛ ولى چه کنم که صدایم مى زنند و خود نیز تشنه ام ! اى خداى بى نیاز ! تو خود بهتر مى دانى که هدف ما شهادت نیست؛ بلکه پیروزى در راه تو و پیروى از راه توست . اگر توانستیم مى کُشیم و اگر نتوانستیم کُشته مى شویم و خوشا به حال آن کسى که در راه تو کشته شود . خداوندا ! از تو مى خواهم که قدرت درک مقام شهید را به ما عطا کنى . برادران و خواهران دینیام ! از شما عاجزانه مى خواهم که براى مسایل دینى و اسلامى، مخصوصاً واجباب، اهمیت زیادى قایل شوید . واى بر ما اگر بخواهیم به مسایل دنیوى فکر کنیم چون دنیا خانه ی گذر است؛ نه خانه قرار و وقتى که ما از این دنیا برویم، چیزى از مال دنیا با خود نخواهیم بُرد؛ به جز اعمالمان . دیگر این که تا آن جا که در توان دارید، براى اسلام و انقلاب اسلامى بکوشید و بدانید که این دنیا، چیزى جز آزمایش نیست . از شما عاجزانه تمنا دارم که دعا و مناجات و نماز جماعت و نماز جمعه را فراموش نکنید . از پدر و مادر و همه خانواده ام خواهشمندم که در شهادت من صبر و تحمل پیشه کنند و مادر « وهب » را الگوى خود قرار دهند که او در شهادت فرزندش آن چنان استقامتى نشان داد که وقتى سر بریده پسرش را برایش آوردند، آن را به میدان پرتاب کرد و گفت : « من چیزى را که در راه خدا دادم، پس نخواهم گرفت .» مرگ حق است؛ چه امروز و چه بیست سال دیگر؛ ولى مرگی بهتر است که انسان قبل از این که مرگ، او را انتخاب کند، خود به استقبال مرگ برود و آن را برگزیند و چه مرگى خوش تر از شهادت در راه خدا می تواند نصیب انسان گردد . برادران ! مبادا که به این دنیا و مادیات آن دل ببندید که دلبستگى به دنیا ریشه تمام گناهان است . از پدران و مادران عزیز، تمنّا دارم که از آمدن عزیزانشان به جبهه جلوگیرى نکنند؛ چون ما مسلمانیم و در [[قرآن]] مجید نیز صریحاً آمده است که : « و قاتلوا فى سبیل الله الذین یقاتلونکم » ؛ با آنان که با شما مى جنگند، در راه خدا بجنگید . برادران ! راهى جبهه شوید که فردا خیلى دیر است . به خدا قسم که جایى بهتر از جبهه پیدا نخواهید کرد . در جبهه انسان به خدا نزدیکتر است . جبهه ها یادآور کربلاى خونین امام حسین ( ع ) است و جوانانى که در جبهه هستند هم، یادآور جوانان صدر اسلام هستند . سخنى چند با اهالى محترم شال : بیایید و خود را اصلاح کنید و به یکدیگر دست اتحاد و برادرى بدهید و در همه کارها خدا را در نظر بگیرید . درباره مسایل و مشکلات محل، با آیت الله موسوى مشورت کرده، از ایشان پیروى کنید و قدر این نعمت بزرگ الهى را بدانید که ایشان در حقیقت یکى از فرزندان پاک و صالح و با ایمان [[حضرت زهرا ( س )]] مى باشند . خدایا ! تو شاهدى که فقط براى رضاى تو به جبهه آمده ام و جان ناقابلم را تسلیم تو کرده ام . خدایا ! تو را به حق [[حضرت مهدى ( عج )]] ما را یارى و هدایت فرما تا هرچه بیشتر در راه تو و خالص شدن براى تو قدم برداریم . خدایا ! خون ناقابل مرا در راه حسین ( ع ) قبول کن . خدایا ! مرا به آنجایى برسان که شهیدان راه تو رسیده اند . بنده ی رو سیاه و گنهکار؛ کریم اصغرى ۲۸/۷/۶۳<ref>[http://khatesorkh.ir/index.php?martyr_id=1816 پایگاه اطلاع رسانی سرداران و 3000 شهید استان قزوین]</ref> |
− | + | ==پانویس== | |
+ | <references/> | ||
− | + | == ردهها == | |
+ | {{ترتیبپیشفرض:کریم_اصغری}} | ||
+ | [[رده: شهدا]] | ||
+ | [[رده: شهدای دفاع مقدس]] | ||
+ | [[رده: شهدای ایران]] | ||
+ | [[رده: شهدای استان قزوین]] | ||
+ | [[رده: شهدای شهرستان بوئین زهرا]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۱ آبان ۱۳۹۸، ساعت ۲۲:۵۵
بسمه تعالی
نام: کریم اصغری
نام پدر: حبیب الله
نام مادر: محترم
محل تولد: بوئین زهرا - شال تاریخ تولد: ۱۳۴۴/۰۴/۰۱
محل شهادت: شلمچه تاریخ شهادت: ۱۳۶۵/۱۰/۲۷
استان محل شهادت: خوزستان شهر محل شهادت: خرمشهر
وضعیت تاهل: متاهل درجه نظامی
تعداد پسر ۰ تعداد دختر ۱
تحصیلات: چهارم متوسطه رشته تجربی
عملیات سال تفحص
محل کار بنیاد تحت پوشش
مزار شهید قزوین - بوئین زهرا - شهر شال
rId4
محتویات
زندگی نامه
اصغری، کریم : یکم تیر ۱۳۴۴ ، در روستای شال از توابع شهر بوئینزهرا به دنیا آمد . پدرش حبیبالله، نمایشگاه خودرو داشت و نام مادرش محترم بود . دانشآموز چهارم متوسطه در رشته تجربی بود . سال ۱۳۶۴ ازدواج کرد و صاحب یک دختر شد . از سوی بسیج در جبهه حضور یافت . بیست و هفتم دی ۱۳۶۵ ، در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به سر و دست، شهید شد . مزار او در شهر زادگاهش واقع است .
وصیت نامه
شهید، کریم اصغرى: مادرم ! در شهادت من، چون کوه استقامت کن و لحظه اى از نام و یاد خدا غافل مباش . مادرم ! قَسَمت مى دهم که مرا ببخشى؛ چون حق مادر و فرزندى را ادا نکردم . خدمت برادر عزیزم، نور چشمانم سلام عرض مى کنم . امیدوارم مرا ببخشید؛ چون برادر خوبى براى شما نبودم و دوست دارم که همیشه در خط ولایت و انقلاب باشید . خواهرهاى عزیزم ! در شهادت من صبر و تحمل داشته باشید و زینب گونه عمل کنید . حجاب خود را حفظ کنید و بدانید که حجاب، کوبنده تر از خون من و چادر مشکى شما، خیلى زیباتر از خون سرخ من است . اگر زنى حجاب خود را حفظ نکند، پا بر خون شهدا مى گذارد . ... و اما باید بدانید که من خیلى به شما و دیگران علاقه دارم و نمى خواهم از شما جدا شوم و دور بمانم؛ ولى چه کنم که صدایم مى زنند و خود نیز تشنه ام ! اى خداى بى نیاز ! تو خود بهتر مى دانى که هدف ما شهادت نیست؛ بلکه پیروزى در راه تو و پیروى از راه توست . اگر توانستیم مى کُشیم و اگر نتوانستیم کُشته مى شویم و خوشا به حال آن کسى که در راه تو کشته شود . خداوندا ! از تو مى خواهم که قدرت درک مقام شهید را به ما عطا کنى . برادران و خواهران دینیام ! از شما عاجزانه مى خواهم که براى مسایل دینى و اسلامى، مخصوصاً واجباب، اهمیت زیادى قایل شوید . واى بر ما اگر بخواهیم به مسایل دنیوى فکر کنیم چون دنیا خانه ی گذر است؛ نه خانه قرار و وقتى که ما از این دنیا برویم، چیزى از مال دنیا با خود نخواهیم بُرد؛ به جز اعمالمان . دیگر این که تا آن جا که در توان دارید، براى اسلام و انقلاب اسلامى بکوشید و بدانید که این دنیا، چیزى جز آزمایش نیست . از شما عاجزانه تمنا دارم که دعا و مناجات و نماز جماعت و نماز جمعه را فراموش نکنید . از پدر و مادر و همه خانواده ام خواهشمندم که در شهادت من صبر و تحمل پیشه کنند و مادر « وهب » را الگوى خود قرار دهند که او در شهادت فرزندش آن چنان استقامتى نشان داد که وقتى سر بریده پسرش را برایش آوردند، آن را به میدان پرتاب کرد و گفت : « من چیزى را که در راه خدا دادم، پس نخواهم گرفت .» مرگ حق است؛ چه امروز و چه بیست سال دیگر؛ ولى مرگی بهتر است که انسان قبل از این که مرگ، او را انتخاب کند، خود به استقبال مرگ برود و آن را برگزیند و چه مرگى خوش تر از شهادت در راه خدا می تواند نصیب انسان گردد . برادران ! مبادا که به این دنیا و مادیات آن دل ببندید که دلبستگى به دنیا ریشه تمام گناهان است . از پدران و مادران عزیز، تمنّا دارم که از آمدن عزیزانشان به جبهه جلوگیرى نکنند؛ چون ما مسلمانیم و در قرآن مجید نیز صریحاً آمده است که : « و قاتلوا فى سبیل الله الذین یقاتلونکم » ؛ با آنان که با شما مى جنگند، در راه خدا بجنگید . برادران ! راهى جبهه شوید که فردا خیلى دیر است . به خدا قسم که جایى بهتر از جبهه پیدا نخواهید کرد . در جبهه انسان به خدا نزدیکتر است . جبهه ها یادآور کربلاى خونین امام حسین ( ع ) است و جوانانى که در جبهه هستند هم، یادآور جوانان صدر اسلام هستند . سخنى چند با اهالى محترم شال : بیایید و خود را اصلاح کنید و به یکدیگر دست اتحاد و برادرى بدهید و در همه کارها خدا را در نظر بگیرید . درباره مسایل و مشکلات محل، با آیت الله موسوى مشورت کرده، از ایشان پیروى کنید و قدر این نعمت بزرگ الهى را بدانید که ایشان در حقیقت یکى از فرزندان پاک و صالح و با ایمان حضرت زهرا ( س ) مى باشند . خدایا ! تو شاهدى که فقط براى رضاى تو به جبهه آمده ام و جان ناقابلم را تسلیم تو کرده ام . خدایا ! تو را به حق حضرت مهدى ( عج ) ما را یارى و هدایت فرما تا هرچه بیشتر در راه تو و خالص شدن براى تو قدم برداریم . خدایا ! خون ناقابل مرا در راه حسین ( ع ) قبول کن . خدایا ! مرا به آنجایى برسان که شهیدان راه تو رسیده اند . بنده ی رو سیاه و گنهکار؛ کریم اصغرى ۲۸/۷/۶۳[۱]