محمد حسن بهشتی: تفاوت بین نسخهها
Raesipoor98 (بحث | مشارکتها) |
(←زندگینامه) |
||
(۴ نسخههای متوسط توسط ۳ کاربران نشان داده نشده) | |||
سطر ۱۰: | سطر ۱۰: | ||
==زندگینامه== | ==زندگینامه== | ||
− | بهشتی، محمدحسن : بیست و چهارم شهریور [[۱۳۴۴]] ، در شهر [[قزوین]] به دنیا آمد . پدرش محمدرضا، رنگفروش بود و مادرش زهرا بیگم نام داشت . تا پایان سطح اول در حوزه علمیه درس خواند . پاسدار و طلبه بود . بیست و چهارم بهمن [[۱۳۶۲]] ، در [[سردشت]] توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت [[گلوله]] به سر، شهید شد . مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است . | + | بهشتی، محمدحسن : بیست و چهارم شهریور [[۱۳۴۴]] ، در شهر [[قزوین]] به دنیا آمد . پدرش محمدرضا، رنگفروش بود و مادرش زهرا بیگم نام داشت . تا پایان سطح اول در حوزه علمیه درس خواند . پاسدار و طلبه بود . بیست و چهارم بهمن [[۱۳۶۲]] ، در [[سردشت]] توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت [[گلوله]] به سر، [[شهید]] شد . مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است . |
==وصیت نامه== | ==وصیت نامه== | ||
− | + | شهید محمدحسن بهشتى : خیلی دلم می خواست درسم را بخوانم و [[جبهه]] را نیز یاری کنم؛ ولی چون عشق به جبهه و عشق به یاری امامم بیشتر در دلم شعله ور بود طاقت نیاوردم و پای در راهی گذاردم که درسهای زیادتری را به من آموخت و مرا تعلیم داد که از مدرسه نیز برایم بهتر بود . هر چند که انسان اگر بهترین ذهن ها و فکرها را داشته باشد، ولی توجهات حضرت باری تعالی نباشد، نمی تواند گام از گام بردارد؛ اما ما هم ناامید نیستیم و به آن خوف و رجاء اعتقاد داریم . شاید خداوند توجهی کرد و این دل خاموش و قلب سیاه ما را روشن کرد . .. و اما به پدر و مادر عزیزم ! امیدوارم که در کارهایتان موفق و در خدمت به اسلام و مسلمین پیشتاز و مفید و در پیشبرد این انقلاب عظیم نیز سهیم باشید . ... و تو ای برادرم ! از روز واپسین حذر کن و به تنگنای گور و تیرگی راه و دوری مسافت بیندیش که در آن موقع ترازوی عدالت بیاویزند و کردار یکایک با آن بسنجند؛ پس در این دنیا بشنو و بدان و به کار ببند . برادرم ! من دنیا را از خود طرد کرده ام و هر لحظه در انتظار روزی بزرگ به سر می برم . برادرم ! این جوانی را با همه ی فریبندگی هایش واگذار که جوانی با همه دلربایی هایش چه زود جای خود را به پیری خواهد داد . ... و اما شما خواهرانم ! که نسل آینده ایران را می سازید، بیشتر بکوشید و در جامعه بیشتر و بهتر حضور پیدا کنید تا با اخلاق و رفتار مردم بیشتر آشنا شوید . در درسهایتان دقّت و رقّت بیشتری نشان دهید و سعی کنید که به خدا نزدیکتر شوید؛ در نمازهایتان به خدا توجه کنید و شاید خدا توجهی کرد و توانستید در آینده بیشتر موفق و خدمتگزاری بهتر برای افراد و جامعه باشید . زیاد [[قرآن]] بخوانید و سعی کنید که غیبت را از میانتان بردارید تا زودتر به خدا نزدیک شوید.<ref>[http://khatesorkh.ir/index.php?martyr-_id=1067 سایت خط سرخ]</ref> | |
− | == | + | ==پانویس== |
− | + | <references /> | |
− | + | ||
+ | == ردهها == | ||
+ | {{ترتیبپیشفرض:محمد_حسن_بهشتی}} | ||
+ | [[رده: شهدا]] | ||
+ | [[رده: شهدای دفاع مقدس]] | ||
+ | [[رده: شهدای ایران]] | ||
+ | [[رده: شهدای استان قزوین]] | ||
+ | [[رده: شهدای شهرستان قزوین]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۶ آبان ۱۳۹۸، ساعت ۲۳:۳۸
محمد حسن بهشتی
تاریخ تولد : 1344/06/24
تاریخ شهادت : 1362/11/24
rId2
محتویات
زندگینامه
بهشتی، محمدحسن : بیست و چهارم شهریور ۱۳۴۴ ، در شهر قزوین به دنیا آمد . پدرش محمدرضا، رنگفروش بود و مادرش زهرا بیگم نام داشت . تا پایان سطح اول در حوزه علمیه درس خواند . پاسدار و طلبه بود . بیست و چهارم بهمن ۱۳۶۲ ، در سردشت توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت گلوله به سر، شهید شد . مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است .
وصیت نامه
شهید محمدحسن بهشتى : خیلی دلم می خواست درسم را بخوانم و جبهه را نیز یاری کنم؛ ولی چون عشق به جبهه و عشق به یاری امامم بیشتر در دلم شعله ور بود طاقت نیاوردم و پای در راهی گذاردم که درسهای زیادتری را به من آموخت و مرا تعلیم داد که از مدرسه نیز برایم بهتر بود . هر چند که انسان اگر بهترین ذهن ها و فکرها را داشته باشد، ولی توجهات حضرت باری تعالی نباشد، نمی تواند گام از گام بردارد؛ اما ما هم ناامید نیستیم و به آن خوف و رجاء اعتقاد داریم . شاید خداوند توجهی کرد و این دل خاموش و قلب سیاه ما را روشن کرد . .. و اما به پدر و مادر عزیزم ! امیدوارم که در کارهایتان موفق و در خدمت به اسلام و مسلمین پیشتاز و مفید و در پیشبرد این انقلاب عظیم نیز سهیم باشید . ... و تو ای برادرم ! از روز واپسین حذر کن و به تنگنای گور و تیرگی راه و دوری مسافت بیندیش که در آن موقع ترازوی عدالت بیاویزند و کردار یکایک با آن بسنجند؛ پس در این دنیا بشنو و بدان و به کار ببند . برادرم ! من دنیا را از خود طرد کرده ام و هر لحظه در انتظار روزی بزرگ به سر می برم . برادرم ! این جوانی را با همه ی فریبندگی هایش واگذار که جوانی با همه دلربایی هایش چه زود جای خود را به پیری خواهد داد . ... و اما شما خواهرانم ! که نسل آینده ایران را می سازید، بیشتر بکوشید و در جامعه بیشتر و بهتر حضور پیدا کنید تا با اخلاق و رفتار مردم بیشتر آشنا شوید . در درسهایتان دقّت و رقّت بیشتری نشان دهید و سعی کنید که به خدا نزدیکتر شوید؛ در نمازهایتان به خدا توجه کنید و شاید خدا توجهی کرد و توانستید در آینده بیشتر موفق و خدمتگزاری بهتر برای افراد و جامعه باشید . زیاد قرآن بخوانید و سعی کنید که غیبت را از میانتان بردارید تا زودتر به خدا نزدیک شوید.[۱]
پانویس