شهید علی اکبر تاری وردیلو: تفاوت بین نسخهها
Pakniyat98 (بحث | مشارکتها) |
|||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | + | {{جعبه اطلاعات افراد نظامی | |
− | + | |نام فرد = علی اکبر تاری وردیلو | |
− | + | |تصویر = ث7.jpg | |
− | نام | + | |توضیح تصویر = |
− | + | |ملیت = [[پرونده:پرچم ایران.png|22px]] ایرانی | |
− | + | |شهرت = | |
− | + | |دین و مذهب = [[مسلمان]]، [[شیعه]] | |
− | + | |تولد = تهران[[زادروزهای|1347/06/30]] | |
− | + | |شهادت = ایران،کردستان،بانه[[الگو:شهدای 27فروردین|1366/01/27]] | |
− | + | |وفات = | |
− | + | |مرگ = | |
− | + | |محل شهادت = [[ایران]] | |
− | + | |محل دفن = گلزار شهداى قزوین،شهر الوند | |
− | + | |مفقود = | |
− | + | |جانباز = | |
− | + | |اسارت = | |
− | + | |نیرو = | |
− | + | |یگانهای خدمت = | |
− | + | |طول خدمت = | |
− | + | |درجه = | |
− | + | |سمتها = | |
− | + | |جنگها = | |
− | + | |نشانهای لیاقت = | |
− | + | |عملیات = | |
+ | |فعالیتها = | ||
+ | |تحصیلات = سوم راهنمایی | ||
+ | |تخصصها = | ||
+ | |شغل = پاسدار | ||
+ | |خانواده = | ||
+ | }} | ||
==زندگي نامه== | ==زندگي نامه== |
نسخهٔ ۱۵ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۱۳:۰۶
علی اکبر تاری وردیلو | |
---|---|
| |
ملیت | ایرانی |
دین و مذهب | مسلمان، شیعه |
تولد | تهران1347/06/30 |
شهادت | ایران،کردستان،بانه1366/01/27 |
محل دفن | گلزار شهداى قزوین،شهر الوند |
تحصیلات | سوم راهنمایی |
شغل | پاسدار |
محتویات
زندگي نامه
تاری وردی لو، علی اکبر : سی ام شهریور ۱۳۴۷ ، در شهر تهران به دنیا آمد. پدرش علی ، کارگر بود و مادرش فاطمه نام داشت. تا پا یان دوره راهنما یی درس خواند. به عنوان پاسدار وظیفه در جبهه حضوری افت . بیست و هفتم فروردین ۱۳۶۶ ، در بانه توسط نیروها ی عراقی به شهادت رسید . پیکرش مدتها در منطقه برجا ماند و سال ۱۳۷۸ پس از تفحص در گلزار شهدای شهر الوند از توابع شهر قزوین به خاک سپرده شد.
وصيت نامه
شهید علی اکبر تاری وردیلو: سلام بر پدر و مادر مهربانم؛ از اینکه زحمات فراوان برای من متحمل شده ای دو شما را جا می گذارم، ببخشید . آیا شما افتخار نمی کنید از اینکه توانسته اید در مهمترین بُرهه از زمان و آن هم در زمانی که اسلام عزیز در حملات گوناگون گرگهای شرق و غرب قرار گرفته است، چنین فرزندی را تربیت نموده و فدای اسلام کرده اید؟ ناراحت نشوید که من شهید شده ام؛ چون که ما از خدا ییم و عاقبت به سوی خدا می رو یم؛ پس چه بهتر خدا ما را در راه خود دعوت کرده است. پدر و مادرم! خوشحال باشید که امانت خدا را به نحو احسن به صاحب اصلی اش که خداست برگرداند ید . سلام بر برادران و خواهرانم! از ا ینکه با شما تا ابد خداحافظی می کنم، مرا ببخشید؛ چون هر وقت خداوند کسی را دعوت کند، دیگر برادر به فکرش نمی افتد. اسلحه ی مرا بردارید و با تمام توان، حق مستضعفین را از مستکبرین جهان بگیر ید و به دشمنان اسلام بگو یید دُرست است که برادرمان و برادرانمان شهید شده؛ ولی برادران د یگر ی را برای اسلام و ادامه ی راه خونبار شهیدان تربیت و پرورش داده ایم و خواهیم داد. همسرم! شما نیز زینب گونه زندگی کن و به فرزندانمان حدیث این روزگار را نقل کن و از آنها زینب ها و حسین های آ ینده را بساز که خدا اجر تو را نیکو بدهد. ...و توای مادرم! خیلی سبب رنج تو دراین چند روزه ی عُمر بوده ام و سختی های تو تا آخرین لحظه ی عُمرم در خاطرم هست و روز قیامت شهادت رنج کشدن تو رامی دهم و با شهادت آن روز مرا حلال کن و از ته قلب این را به خدا بگو و خوشحال باش که پسرت شهید شد. ...و شما ای دوستانم! در انجام امور شرعی کوشا باشید و گوش به دستورات و فرمان امام عزیز، خمینی بت شکن باشید و به حرف ها ی شیطانک ها ی داخلی -که هدفشان جز خوردن و خوابیدن نیست - گوش ندهید و همیشه طرفدار روحانیت متعهد و مبارز باشید که ا ینان اَطبّا ی معنو ی جامعه هستند. ۱ (۱۱۶۱۱۱۳) علی اکبر تاری وردی لو[۱]
پانویس