شهید شکر الله عباسی شهرکی: تفاوت بین نسخهها
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | |||
− | نام شکرالله عباسی شهرکی | + | {{جعبه اطلاعات افراد نظامی |
− | + | |نام فرد = شکرالله عباسی شهرکی | |
− | + | |تصویر = | |
− | + | |توضیح تصویر = | |
− | + | |ملیت = [[پرونده:پرچم ایران.png|22px]] ایرانی | |
− | + | |شهرت = | |
− | + | |دین و مذهب = [[مسلمان]]، [[شیعه]] | |
− | + | |تولد = بوئین زهرا [[زادروزهای|1332/02/15]] | |
− | + | |شهادت = بصره، جزیره مجنون [[الگو:شهدای24اسفند|1363/12/24]] | |
− | + | |وفات = | |
− | + | |مرگ = | |
− | + | |محل شهادت = [[عراق]] | |
− | + | |محل دفن = قزوین گلزار شهداى شهرالوند | |
− | + | |مفقود = | |
− | + | |جانباز = | |
− | + | |اسارت = | |
− | + | |نیرو = | |
− | + | |یگانهای خدمت = | |
− | + | |طول خدمت = | |
− | + | |درجه = | |
− | + | |سمتها = پاسدار | |
− | + | |جنگها = | |
− | + | |نشانهای لیاقت = | |
− | + | |عملیات = | |
− | + | |فعالیتها = | |
− | + | |تحصیلات = پایان دوره ابتدایی | |
− | + | |تخصصها = | |
+ | |شغل = بنیاد تحت پوشش | ||
+ | |خانواده = | ||
+ | }} | ||
==زندگی نامه== | ==زندگی نامه== |
نسخهٔ ۵ دی ۱۳۹۸، ساعت ۱۳:۲۵
شکرالله عباسی شهرکی | |
---|---|
ملیت | ایرانی |
دین و مذهب | مسلمان، شیعه |
تولد | بوئین زهرا 1332/02/15 |
شهادت | بصره، جزیره مجنون 1363/12/24 |
محل دفن | قزوین گلزار شهداى شهرالوند |
سمتها | پاسدار |
تحصیلات | پایان دوره ابتدایی |
شغل | بنیاد تحت پوشش |
محتویات
زندگی نامه
عباسیشهرکی، شکرالله / الف - س : پانزدهم اردیبهشت ۱۳۳۲ ، در روستای شهرک از توابع شهر بوئینزهرا به دنیا آمد . پدرش حجتالله ( فوت ۱۳۴۵) و مادرش مارالخانم نام داشت . تا پایان دوره ابتدایی درس خواند . سال ۱۳۵۲ ازدواج کرد و صاحب چهار پسر و دو دختر شد . به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت . بیستوچهارم اسفند ۱۳۶۳ ، با سمت معاون فرمانده گروهان در جزیره مجنون عراق بر اثر اصابت ترکش به کمر، شهید شد . مزار او در گلزار شهدای شهر الوند از توابع شهر قزوین قرار دارد .
وصیت نامه
شهید، شکرالله عباسى شهرستانکى : در حال صحت و سلامت و بلااکراه وصیت مى نمایم؛ امید است افراد مسؤول به وصایایم عمل نمایند . بنده با تمام آگاهى به اینکه جنگ و جهاد مشکلات زیادی، مثل دست و پا و چشم از دست دادن، سر و جان دادن، بچه هاى کوچک و خانواده بى سرپرست ماندن و چشم به راه ماندن دوستان عزیز دارد، پا به جبهه گذاشتم . این طور نباشد که روزى کوردلان مطالب کذب و منافقانه مطرح کنند که ما از این امور اطلاع نداشتیم (!) و بعضى از افراد ساده لوح هم تحت تأثیر این گونه عقاید شوم قرار بگیرند؛ بلکه با تمام آگاهى و شناخت کامل به نداى « هل من ناصرٍ ینصرنى؟ » حسین ( ع ) - آن پاسدار بزرگ اسلام - لبیک گفتم تا بتوانم به مقصد نهانی که همانا « لقاء الله » است برسم و خون ناقابل خود را به خون پاک شهداى عزیز اسلام بیامیزم، تا شاید دِین خود را نسبت به اسلام عزیز ادا کرده باشم . من که خود را در چنین مرتبه اى نمى بینم؛ اما اگر این نشان افتخارآمیز « شهادت » نصیبم شود، دلیلی بر آن نیست که من به آن مقام رسیده ام، بلکه این لطف و مرحمت خداست که بر من ارزانى داشته است . عزیزان این راهى است که همه خواهند رفت؛ چرا که وعده خداست : « کل نفس ذائقه الموت » . مى دانم که درباره ی شهادتم ناراحت هستید؛ اما اگر مقام شهدا را مى دانستید، تسکین قلب پیدا مى کردید . مهم این است که هدف را بشناسید و در جهت رسیدن به آن کوشا باشید؛ همان طورى که امام حسین ( ع ) - سرور شهیدان - برای این هدف و پیاده کردن احکام الهى به شهادت رسید و حال، این عزیزان رزمنده هستند که راه حسین زمان را ادامه مى دهند . در ادامه، چند نکته - به عنوان یادگارى و تذکر - از برادر کوچک تان داشته باشید . ۱- در هر موقعیت که هستید، خدا را شاهد و ناظر خود بدانید و کارها را براى رضایتش انجام دهید . ۲- اطاعت از ولى امر ( فقیه اسلام شناس ) را در رأس امورتان قرار دهید . ۳- وحدت کلمه را با تمام ابعادش حفظ کرده و با تمام قدرت و توانایى در مقابل از خدا بى خبران - که از هیچ گونه ظلم و تجاوز و مکیدن خون ملت مستضعف ابایى ندارند - مقاومت کنید تا ریشه ی همه ی آن ها - که در رأسش آمریکا و شوروى هستند - کنده شود . مادر جان ! شما هم زینب وار با مشکلات برخورد کن و همین طور شما همسرم در تربیت بچه های مان کوشا باش و آن ها را در حد امکان به درس و خواندن علوم اسلامى تشویق نما . ۴- از جنگ و جهاد خسته نشوید و در نابودى ظلم و استکبار، صرفاً به عراق و اسراییل اکتفا نکنید . ۵- به قول امام عزیزمان « مسجد سنگر است » ؛ سنگرها را با تمام قوا و عقیده حفظ نمایید؛ چرا که از صدر اسلام تاکنون تمام طرح و برنامه ها در مسجد بوده است . ... و اما عزیزان ! ما که آرزوى زیارت قبر سرور شهیدان، حسین ( ع ) و یارانش را به زیر خاک بُردیم ! امیدوارم هر زمان شما به این آرزوى پُر ارزش و شرعى خود رسیدید، در آن مقام بگویید : حسین جان ! شهیدان ما هم چنین آرزویى داشتند و بجاى ما هم خدمت آن بزرگوار عرض ادب کنید و سلام ما را به حضورش برسانید .۱ (۱۵۰۱۷۵۰)
آثار
- دست نوشته
شب یازدهم محرم بود، دستور حمله رسید، ساعت ۲ نصف شب برای راز و نیاز با خداوندمنان از چادر بیرون آمدم، فکر می کردم اولین نفر هستم، اما وقتی از چادر بیرون آمدم، دشت، دشت امام زمان ( عج ) شده بود و همه جا رزمندگان به سجده رفته و با خدای خود زمزمه می کردند . اصلا باورش غیر ممکن بود که این شیران روز چگونه زاهدان و عابدان شب اند . فردای آن، هنگام نماز بود، وضو گرفتیم، ماشین های کمپرسی از راه رسیدند، تا رزمنده ها را به خط مقدم و برای عملیات انتقال دهند . همه در حال خداحافظی با یکدیگر بودند، به شهید محمد صارمی رسیدم، با او خداحافظی کردم، گفتم : صارمی چه پیامی برا ی خانواده ات داری؟ گفت : هیچی، همه چیز را در وصیت نامه گفته ام . آمدم از او جدا شوم، گفت : عباس خیلی عجله داری؟ معلوم بود حاضر نیست بین ما جدایی بیفتد، اما چه کنم که من به درجه ای که او رسیده بود، نرسیده بودم . شهید شکراله عباسی شهرستانکی[۱]