شهید رسول فرجی: تفاوت بین نسخهها
Pakniyat98 (بحث | مشارکتها) |
|||
سطر ۳۲: | سطر ۳۲: | ||
==زندگی نامه== | ==زندگی نامه== | ||
− | فرجی، رسول : ششم تیر ۱۳۴۲ ، در روستای خوزنان از توابع شهر آبیک به دنیا آمد . پدرش امیرخان و مادرش شهرهبانو نام داشت . تا پایان دوره راهنمایی درس خواند . کارگر کارخانه بود . از سوی بسیج در جبهه حضور یافت . بیست و یکم بهمن ۱۳۶۴ ، در فاو عراق بر اثر اصابت ترکش به شکم و دست، شهید شد . مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است . | + | فرجی، رسول : ششم تیر ۱۳۴۲ ، در روستای خوزنان از توابع شهر [[آبیک]] به دنیا آمد . پدرش امیرخان و مادرش شهرهبانو نام داشت . تا پایان دوره راهنمایی درس خواند . کارگر کارخانه بود . از سوی [[بسیج]] در [[جبهه]] حضور یافت . بیست و یکم بهمن ۱۳۶۴ ، در [[فاو]] [[عراق]] بر اثر اصابت [[ترکش]] به شکم و دست، [[شهید]] شد . مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است . |
==وصیت نامه== | ==وصیت نامه== | ||
− | + | [[شهید رسول فرجی]] : مادرم ! می دانم که در دل شب های سیاه و فقر و تنگدستی، چه زحماتی برای ما کشیدی؛ آن همه رنج و زحمت - در شب ها و روزها - که طی این چند سال صرف پرورش و تربیت ما کردی . گرچه من نتوانستم فرزند لایقی برای شما و در کنار شما باشم و - دست در دست همدیگر - رنج چندین ساله ی بازوان خسته ات را بِه دَر کنم؛ ولی مادرم ! زنان بزرگ تاریخ و اسلام را یادآر که تمامی آنها در سخت ترین شرایط، امتحان شدند و حال شما هم در مرحله ی امتحان قرار گرفتی؛ محکم و استوار باش و از [[حضرت زینب(س)]] درس بگیر . خاطرات جانگداز کربلا را به یادآر که آن شیرزن قهرمان - محکم بسان کوه استوار - در مقابل حوادث استقامت کرد و از مرگ عزیزان تا رنج و خونِ دل خوردن اسیران، همه را مشاهده کرد . انتظار دارم شما هم زینب وار با حوادث برخورد کنی . برادر جان ! شما خوب می دانی که این انقلاب و جنگ با چه سرمایه ای از خون شهیدان به اینجا رسیده است و سزاوار نیست ما هم بنشینیم و دشمنان اسلام همه با هم بیعت کنند و کمر به نابودی اسلام ببندند؛ چرا که همه - از دشمنان خارجی تا منافقین داخلی - در فکر نابودی این [[انقلاب]] هستند و برای رسیدن به این هدف از هیچ جنایتی کوتاهی نمی کنند و اگر در چنین شرایطی - خدای ناکرده - کمی غفلت کنیم، به [[اسلام]] عزیز ضربه خواهیم زد . ... و اما شما ای برادران ! اسلحه ی زمین افتاده ی مرا بردارید و تمام پرچم های به زمین افتاده ی [[شهیدان]] را برافراشته کنید و راه آنان را با استقامت ادامه دهید که آنها فقط به خاطر الله و عشق به اسلام و [[دفاع]] از آب، خاک و حیثیت مسلمین قدم در این راه گذاشتند . تقوا را پیشه کنید و بیشتر به معنویت فکر کنید که دنیا و اموالش ارزشی ندارند . سنگرم را پُر کنید و بیشتر به مسأله ی [[جهاد]] بیندیشید و با یک دست قرآن و با دست دیگر سلاح برگیرید و برخیزید و با دشمنان اسلام، به خصوص منافقین کوردل بجنگید و هر عملی که انجام می دهید، خالص برای خدا باشد . خواهرم ! اگر چه تو توان سلاح در دست گرفتن را نداری؛ ولی می توانی با حجابت یک انسان تکامل یافته و الگویی با ارزش برای دیگران باشی و اگر چه حضور در [[سنگر]] برایت مقدور نیست؛ اما می توانی در [[سنگر]] عفّت و نجابت، بهترین [[پاسدار]] حرمت خون [[شهیدان]] باشی و اگر چه فریاد « الله اکبر » تو در [[جبهه]] ها به گوش دشمنان نمی رسد؛ ولی می توانی پشت [[جبهه]] بر سر عوامل فساد و بی بند و باری فریاد بکشی و اجازه ندهی که پا روی خون های مطهر [[شهدا]] بگذارند . در همین جا دفتر زندگانی دنیای من بسته می شود؛ اما مرحله ی بعدی، وفای به عهدِ شما است که حافظ گفته ها و خون های همه [[شهیدان]] باشید . از [[ولایت فقیه]] قاطعانه حمایت کنید؛ هوادار خالص مخلص امام باشید و اتحاد و همبستگی را سرلوحه ی کارهایتان قرار دهید . (۱۵۶۰۱۸۶) رسول فرجی | |
منبع : پایگاه اطلاع رسانی سرداران و 3000 شهید استان قزوین | منبع : پایگاه اطلاع رسانی سرداران و 3000 شهید استان قزوین |
نسخهٔ ۹ دی ۱۳۹۸، ساعت ۲۰:۰۲
رسول فرجی | |
---|---|
| |
ملیت | ایرانی |
دین و مذهب | مسلمان، شیعه |
تولد | آبیک،روستای خوزنان1342/04/06 |
شهادت | عراق،بصره،فاو1364/11/21 |
محل دفن | گلزار شهداى آبیک،روستای خوزنان |
سمتها | بسیجی |
تحصیلات | سوم راهنمایی |
شغل | کارگر کارخانه |
زندگی نامه
فرجی، رسول : ششم تیر ۱۳۴۲ ، در روستای خوزنان از توابع شهر آبیک به دنیا آمد . پدرش امیرخان و مادرش شهرهبانو نام داشت . تا پایان دوره راهنمایی درس خواند . کارگر کارخانه بود . از سوی بسیج در جبهه حضور یافت . بیست و یکم بهمن ۱۳۶۴ ، در فاو عراق بر اثر اصابت ترکش به شکم و دست، شهید شد . مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است .
وصیت نامه
شهید رسول فرجی : مادرم ! می دانم که در دل شب های سیاه و فقر و تنگدستی، چه زحماتی برای ما کشیدی؛ آن همه رنج و زحمت - در شب ها و روزها - که طی این چند سال صرف پرورش و تربیت ما کردی . گرچه من نتوانستم فرزند لایقی برای شما و در کنار شما باشم و - دست در دست همدیگر - رنج چندین ساله ی بازوان خسته ات را بِه دَر کنم؛ ولی مادرم ! زنان بزرگ تاریخ و اسلام را یادآر که تمامی آنها در سخت ترین شرایط، امتحان شدند و حال شما هم در مرحله ی امتحان قرار گرفتی؛ محکم و استوار باش و از حضرت زینب(س) درس بگیر . خاطرات جانگداز کربلا را به یادآر که آن شیرزن قهرمان - محکم بسان کوه استوار - در مقابل حوادث استقامت کرد و از مرگ عزیزان تا رنج و خونِ دل خوردن اسیران، همه را مشاهده کرد . انتظار دارم شما هم زینب وار با حوادث برخورد کنی . برادر جان ! شما خوب می دانی که این انقلاب و جنگ با چه سرمایه ای از خون شهیدان به اینجا رسیده است و سزاوار نیست ما هم بنشینیم و دشمنان اسلام همه با هم بیعت کنند و کمر به نابودی اسلام ببندند؛ چرا که همه - از دشمنان خارجی تا منافقین داخلی - در فکر نابودی این انقلاب هستند و برای رسیدن به این هدف از هیچ جنایتی کوتاهی نمی کنند و اگر در چنین شرایطی - خدای ناکرده - کمی غفلت کنیم، به اسلام عزیز ضربه خواهیم زد . ... و اما شما ای برادران ! اسلحه ی زمین افتاده ی مرا بردارید و تمام پرچم های به زمین افتاده ی شهیدان را برافراشته کنید و راه آنان را با استقامت ادامه دهید که آنها فقط به خاطر الله و عشق به اسلام و دفاع از آب، خاک و حیثیت مسلمین قدم در این راه گذاشتند . تقوا را پیشه کنید و بیشتر به معنویت فکر کنید که دنیا و اموالش ارزشی ندارند . سنگرم را پُر کنید و بیشتر به مسأله ی جهاد بیندیشید و با یک دست قرآن و با دست دیگر سلاح برگیرید و برخیزید و با دشمنان اسلام، به خصوص منافقین کوردل بجنگید و هر عملی که انجام می دهید، خالص برای خدا باشد . خواهرم ! اگر چه تو توان سلاح در دست گرفتن را نداری؛ ولی می توانی با حجابت یک انسان تکامل یافته و الگویی با ارزش برای دیگران باشی و اگر چه حضور در سنگر برایت مقدور نیست؛ اما می توانی در سنگر عفّت و نجابت، بهترین پاسدار حرمت خون شهیدان باشی و اگر چه فریاد « الله اکبر » تو در جبهه ها به گوش دشمنان نمی رسد؛ ولی می توانی پشت جبهه بر سر عوامل فساد و بی بند و باری فریاد بکشی و اجازه ندهی که پا روی خون های مطهر شهدا بگذارند . در همین جا دفتر زندگانی دنیای من بسته می شود؛ اما مرحله ی بعدی، وفای به عهدِ شما است که حافظ گفته ها و خون های همه شهیدان باشید . از ولایت فقیه قاطعانه حمایت کنید؛ هوادار خالص مخلص امام باشید و اتحاد و همبستگی را سرلوحه ی کارهایتان قرار دهید . (۱۵۶۰۱۸۶) رسول فرجی
منبع : پایگاه اطلاع رسانی سرداران و 3000 شهید استان قزوین
http://khatesorkh.ir/index.php?martyr_id=1336