شهید احمد مرعی ازکاری: تفاوت بین نسخهها
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | + | {{جعبه اطلاعات افراد نظامی | |
− | نام | + | |نام فرد = احمد مرعی ازکاری |
− | + | |تصویر = a16.jpg | |
− | + | |توضیح تصویر = | |
− | + | |ملیت = [[پرونده:پرچم ایران.png|22px]] ایرانی | |
− | + | |شهرت = | |
− | + | |دین و مذهب = [[مسلمان]]، [[شیعه]] | |
− | + | |تولد = قزوین[[زادروزهای|1340/02/09]] | |
− | + | |شهادت = عراق، بصره،فاو[[الگو:شهدای 25بهمن|1364/11/25]] | |
− | + | |وفات = | |
− | تحصیلات | + | |مرگ = |
− | + | |محل شهادت = [[عراق]] | |
− | + | |محل دفن = گلزار شهداى قزوین | |
− | + | |مفقود = | |
− | + | |جانباز = | |
+ | |اسارت = | ||
+ | |نیرو = | ||
+ | |یگانهای خدمت = | ||
+ | |طول خدمت = | ||
+ | |درجه = | ||
+ | |سمتها = بسیجی | ||
+ | |جنگها = | ||
+ | |نشانهای لیاقت = | ||
+ | |عملیات = | ||
+ | |فعالیتها = | ||
+ | |تحصیلات = اول متوسطه | ||
+ | |تخصصها = | ||
+ | |شغل = کارگر و تراشکار | ||
+ | |خانواده = | ||
+ | }} | ||
زندگی نامه | زندگی نامه | ||
مرعیازکاری، احمد: نهم اردیبهشت ۱۳۴۰، در شهر قزوین به دنیا آمد. پدرش علیاکبر، کشاورز بود و مادرش زهرهبانو نام داشت. تا اول متوسطه در رشته تجربی درس خواند. کارگر وتراشکار بود. سال ۱۳۶۱ ازدواج کرد و صاحب یک پسر شد. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. بیست و پنجم بهمن ۱۳۶۴، در فاو عراق بر اثر اصابت ترکش به سینه، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است. | مرعیازکاری، احمد: نهم اردیبهشت ۱۳۴۰، در شهر قزوین به دنیا آمد. پدرش علیاکبر، کشاورز بود و مادرش زهرهبانو نام داشت. تا اول متوسطه در رشته تجربی درس خواند. کارگر وتراشکار بود. سال ۱۳۶۱ ازدواج کرد و صاحب یک پسر شد. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. بیست و پنجم بهمن ۱۳۶۴، در فاو عراق بر اثر اصابت ترکش به سینه، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است. | ||
سطر ۱۹: | سطر ۳۴: | ||
وصیت نامه | وصیت نامه | ||
شهید، احمد مرعی ازکاری: این جانب در این برهه از زمان، بر خود وظیفه ی شرعی و انسانی دانستم که به ندای حسین زمان، لبیک گویم و تا آخرین قطره ی خونِ خود-جهت برقراری حکومت الله- یک لحظه از پای ننشینم. برای برقراری عدالت و حکومت جهانی حضرت مهدی(عج) باید خون های بسیار زیادی به پیکر جامعه ی اسلامی تزریق شود. این جانب فرزند حقیر شما و خدمتگزار کوچک اسلام، از شما پدر و مادر عزیز و سروان گرامی ام که ابراهیم و هاجروار فرزند خود را برای الله در مِنی به فرمان حسینِ زمان فرستادید، بسیار بسیار خوشحال و مَسرورم؛ ولی از این که نتوانستم به وظیفه ا ی که بر عهده ام بود، به نحو اَحسن عمل کنم، عذرخواهی می کنم و امیدوارم فرزند کوچک خود را عفو نمایید. پدر جان، سرور گرانقدر! امید دارم که همیشه در جماعات دِه شرکت نمایی و احکام و مسایل اسلامی را -که آشنایی کامل به آن داری- برای برادران و خواهران دینی بازگو نمایی. ...و شما مادر عزیزم! در پرورش من زحمات زیادی کشیدی؛ قدردانی می نمایم. مادر جان! شما افتخار کن که پیش خانواده های شهدا و فاطمه زهرا(س) -در دنیا و آخرت- رو سفید خواهی بود. همسر گرامی! از شما نیز عفو و بخشش می خواهم از این که آن وظیفه ی را که بر عهده ی این جانب بود -به تمام معنا- نتوانستم انجام دهم. همسر گرامی! در مرگ من صبور و شکیبا باش و مبادا -خدای ناکرده- بیتابی نمایی. امید است زندگی فاطمه زهرا(س) را الگو و سرمشق زندگی خودت قرار دهی و همیشه ی اوقات به یاد خدا باشی و در نمازهای جمعه و جماعت شرکت نمایی. اتحاد، سبب پیروزى و نفاق، سبب شکست و نابودى حتمى است. این وصیت نامه ی رزمنده گنه کارى است که در سنگر دفاع از اسلام عزیز و در جوار دیگر هم سنگرانش، در روز سه شنبه ۱۵/۱۱/۶۴ و در ایام دهه ی فجر -روزهاى پُرشکوه و با برکت پیروزى انقلاب شکوهمند اسلامى کشور عزیزمان- نوشته شد، تا به وظیفه ی شرعى اش عمل کند. شما امت شهیدپرور و حزب الله را به تقوا و دورى از گناه سفارش مى نمایم و این که با هم متَّحد و برادر باشید که اتحاد، سبب پیروزى و نفاق، سبب شکست و نابودى حتمى است. دنیا، محل گذر است و آخرت، دایم و همیشگى است؛ براى سراى آخرت کار کنید تا نزد خداى تبارک و تعالى خجل و سرافکنده نباشید؛ معلولین و مجروحین جنگ تحمیلى را عیادت کنید؛ به دیدار خانواده هاى معظم شهدا بروید که آنها نیاز به مَحبَّت دارند؛ سنگر نماز جمعه را پُر کنید و با منافقین و ضدانقلاب برخورد جدى داشته باشید؛ با بى تفاوت ها گرم نگیرید، تا آنها متوجّه عمل خود گردند. جوانان جامعه! به جبهه ها بروید و اسلحه ی آماده ی برادران شهید خود را بردارید و مقاوم و استوار مقابل دشمنان بایستید و از شرف، ناموس، دین و قرآن -با قطره قطره ی خون خود- دفاع کنید؛ کارها را با اخلاص و بدون هرگونه ریا و خودنمایى -فقط و فقط- براى جلب رضاى خداوند متعال انجام دهید و از هیچ ارگانى چشم داشتى نداشته باشید. من به این قصد به جبهه آمدم تا به نداى «هل من ناصرٍ ینصرنى؟» حسین زمانم، لبیک گویم و با خون ناقابلم درخت اسلام را آبیارى کنم. پدر، مادر، همسر، برادران و خواهرانم! از شما خواستارم در شهادتم صبر پیشه کنید، که خداوند با صابران است و طورى برایم عزادارى کنید، که دشمنان اسلام شاد نشوند. شما باید افتخار کنید که چنین فرزندى تربیت کردید و تحویل جامعه دادید و اینک لطف خدا شامل حالتان شده است که جُملگی از خانواده ی شهدا شُدید و فرداى قیامت از روى فاطمه زهرا(س) و دیگر خانواده های شهدا خجالت نمى کشید؛ زیرا دِینِ خود را نسبت به انقلاب و اسلام اَدا کردید. همه ی اهل خانواده و فامیلم را به سوى راستى و دُرستى دعوت مى کنم و از آنها مى خواهم براى حفظ اسلام و حرمت خون شهدا، مُطیع و پیرو امر امام خمینى باشند و از یارى ولایت فقیه دست برندارند. از همه ی زنان فامیل و خانواده ام مى خواهم حجاب خود را محکم تر از قبل رعایت کنند که عزَّت آنها در حفظ حجاب است. همسر گرامی ام! فرزندمان را طورى تربیت کن که در آینده فرد مفیدى براى جامعه ی مسلمین باشد. از فرزندم انتظار دارم در آینده راه پدر خود و دیگر شهیدان راه حق و آزادى را ادامه دهد و همیشه براى رضاى خدا گام بردارد. (۱۷۰۰۹۷۹) احمد مرعى ازکارى ۱۵/۱۱/۶۴ | شهید، احمد مرعی ازکاری: این جانب در این برهه از زمان، بر خود وظیفه ی شرعی و انسانی دانستم که به ندای حسین زمان، لبیک گویم و تا آخرین قطره ی خونِ خود-جهت برقراری حکومت الله- یک لحظه از پای ننشینم. برای برقراری عدالت و حکومت جهانی حضرت مهدی(عج) باید خون های بسیار زیادی به پیکر جامعه ی اسلامی تزریق شود. این جانب فرزند حقیر شما و خدمتگزار کوچک اسلام، از شما پدر و مادر عزیز و سروان گرامی ام که ابراهیم و هاجروار فرزند خود را برای الله در مِنی به فرمان حسینِ زمان فرستادید، بسیار بسیار خوشحال و مَسرورم؛ ولی از این که نتوانستم به وظیفه ا ی که بر عهده ام بود، به نحو اَحسن عمل کنم، عذرخواهی می کنم و امیدوارم فرزند کوچک خود را عفو نمایید. پدر جان، سرور گرانقدر! امید دارم که همیشه در جماعات دِه شرکت نمایی و احکام و مسایل اسلامی را -که آشنایی کامل به آن داری- برای برادران و خواهران دینی بازگو نمایی. ...و شما مادر عزیزم! در پرورش من زحمات زیادی کشیدی؛ قدردانی می نمایم. مادر جان! شما افتخار کن که پیش خانواده های شهدا و فاطمه زهرا(س) -در دنیا و آخرت- رو سفید خواهی بود. همسر گرامی! از شما نیز عفو و بخشش می خواهم از این که آن وظیفه ی را که بر عهده ی این جانب بود -به تمام معنا- نتوانستم انجام دهم. همسر گرامی! در مرگ من صبور و شکیبا باش و مبادا -خدای ناکرده- بیتابی نمایی. امید است زندگی فاطمه زهرا(س) را الگو و سرمشق زندگی خودت قرار دهی و همیشه ی اوقات به یاد خدا باشی و در نمازهای جمعه و جماعت شرکت نمایی. اتحاد، سبب پیروزى و نفاق، سبب شکست و نابودى حتمى است. این وصیت نامه ی رزمنده گنه کارى است که در سنگر دفاع از اسلام عزیز و در جوار دیگر هم سنگرانش، در روز سه شنبه ۱۵/۱۱/۶۴ و در ایام دهه ی فجر -روزهاى پُرشکوه و با برکت پیروزى انقلاب شکوهمند اسلامى کشور عزیزمان- نوشته شد، تا به وظیفه ی شرعى اش عمل کند. شما امت شهیدپرور و حزب الله را به تقوا و دورى از گناه سفارش مى نمایم و این که با هم متَّحد و برادر باشید که اتحاد، سبب پیروزى و نفاق، سبب شکست و نابودى حتمى است. دنیا، محل گذر است و آخرت، دایم و همیشگى است؛ براى سراى آخرت کار کنید تا نزد خداى تبارک و تعالى خجل و سرافکنده نباشید؛ معلولین و مجروحین جنگ تحمیلى را عیادت کنید؛ به دیدار خانواده هاى معظم شهدا بروید که آنها نیاز به مَحبَّت دارند؛ سنگر نماز جمعه را پُر کنید و با منافقین و ضدانقلاب برخورد جدى داشته باشید؛ با بى تفاوت ها گرم نگیرید، تا آنها متوجّه عمل خود گردند. جوانان جامعه! به جبهه ها بروید و اسلحه ی آماده ی برادران شهید خود را بردارید و مقاوم و استوار مقابل دشمنان بایستید و از شرف، ناموس، دین و قرآن -با قطره قطره ی خون خود- دفاع کنید؛ کارها را با اخلاص و بدون هرگونه ریا و خودنمایى -فقط و فقط- براى جلب رضاى خداوند متعال انجام دهید و از هیچ ارگانى چشم داشتى نداشته باشید. من به این قصد به جبهه آمدم تا به نداى «هل من ناصرٍ ینصرنى؟» حسین زمانم، لبیک گویم و با خون ناقابلم درخت اسلام را آبیارى کنم. پدر، مادر، همسر، برادران و خواهرانم! از شما خواستارم در شهادتم صبر پیشه کنید، که خداوند با صابران است و طورى برایم عزادارى کنید، که دشمنان اسلام شاد نشوند. شما باید افتخار کنید که چنین فرزندى تربیت کردید و تحویل جامعه دادید و اینک لطف خدا شامل حالتان شده است که جُملگی از خانواده ی شهدا شُدید و فرداى قیامت از روى فاطمه زهرا(س) و دیگر خانواده های شهدا خجالت نمى کشید؛ زیرا دِینِ خود را نسبت به انقلاب و اسلام اَدا کردید. همه ی اهل خانواده و فامیلم را به سوى راستى و دُرستى دعوت مى کنم و از آنها مى خواهم براى حفظ اسلام و حرمت خون شهدا، مُطیع و پیرو امر امام خمینى باشند و از یارى ولایت فقیه دست برندارند. از همه ی زنان فامیل و خانواده ام مى خواهم حجاب خود را محکم تر از قبل رعایت کنند که عزَّت آنها در حفظ حجاب است. همسر گرامی ام! فرزندمان را طورى تربیت کن که در آینده فرد مفیدى براى جامعه ی مسلمین باشد. از فرزندم انتظار دارم در آینده راه پدر خود و دیگر شهیدان راه حق و آزادى را ادامه دهد و همیشه براى رضاى خدا گام بردارد. (۱۷۰۰۹۷۹) احمد مرعى ازکارى ۱۵/۱۱/۶۴ | ||
+ | منبع : پایگاه اطلاع رسانی سرداران و 3000 شهید استان قزوین | ||
+ | http://khatesorkh.ir/index.php?martyr_id=1398 | ||
+ | |||
− | + | == ردهها == | |
− | = | + | {{ترتیبپیشفرض:احمد_مرعی_ازکاری}} |
− | + | [[رده: شهدای دفاع مقدس]] | |
+ | [[رده: شهدای ایران]] | ||
+ | [[رده: شهدای استان قزوین]] |
نسخهٔ ۱۹ دی ۱۳۹۸، ساعت ۰۸:۴۳
احمد مرعی ازکاری | |
---|---|
| |
ملیت | ایرانی |
دین و مذهب | مسلمان، شیعه |
تولد | قزوین1340/02/09 |
شهادت | عراق، بصره،فاو1364/11/25 |
محل دفن | گلزار شهداى قزوین |
سمتها | بسیجی |
تحصیلات | اول متوسطه |
شغل | کارگر و تراشکار |
زندگی نامه مرعیازکاری، احمد: نهم اردیبهشت ۱۳۴۰، در شهر قزوین به دنیا آمد. پدرش علیاکبر، کشاورز بود و مادرش زهرهبانو نام داشت. تا اول متوسطه در رشته تجربی درس خواند. کارگر وتراشکار بود. سال ۱۳۶۱ ازدواج کرد و صاحب یک پسر شد. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. بیست و پنجم بهمن ۱۳۶۴، در فاو عراق بر اثر اصابت ترکش به سینه، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
وصیت نامه شهید، احمد مرعی ازکاری: این جانب در این برهه از زمان، بر خود وظیفه ی شرعی و انسانی دانستم که به ندای حسین زمان، لبیک گویم و تا آخرین قطره ی خونِ خود-جهت برقراری حکومت الله- یک لحظه از پای ننشینم. برای برقراری عدالت و حکومت جهانی حضرت مهدی(عج) باید خون های بسیار زیادی به پیکر جامعه ی اسلامی تزریق شود. این جانب فرزند حقیر شما و خدمتگزار کوچک اسلام، از شما پدر و مادر عزیز و سروان گرامی ام که ابراهیم و هاجروار فرزند خود را برای الله در مِنی به فرمان حسینِ زمان فرستادید، بسیار بسیار خوشحال و مَسرورم؛ ولی از این که نتوانستم به وظیفه ا ی که بر عهده ام بود، به نحو اَحسن عمل کنم، عذرخواهی می کنم و امیدوارم فرزند کوچک خود را عفو نمایید. پدر جان، سرور گرانقدر! امید دارم که همیشه در جماعات دِه شرکت نمایی و احکام و مسایل اسلامی را -که آشنایی کامل به آن داری- برای برادران و خواهران دینی بازگو نمایی. ...و شما مادر عزیزم! در پرورش من زحمات زیادی کشیدی؛ قدردانی می نمایم. مادر جان! شما افتخار کن که پیش خانواده های شهدا و فاطمه زهرا(س) -در دنیا و آخرت- رو سفید خواهی بود. همسر گرامی! از شما نیز عفو و بخشش می خواهم از این که آن وظیفه ی را که بر عهده ی این جانب بود -به تمام معنا- نتوانستم انجام دهم. همسر گرامی! در مرگ من صبور و شکیبا باش و مبادا -خدای ناکرده- بیتابی نمایی. امید است زندگی فاطمه زهرا(س) را الگو و سرمشق زندگی خودت قرار دهی و همیشه ی اوقات به یاد خدا باشی و در نمازهای جمعه و جماعت شرکت نمایی. اتحاد، سبب پیروزى و نفاق، سبب شکست و نابودى حتمى است. این وصیت نامه ی رزمنده گنه کارى است که در سنگر دفاع از اسلام عزیز و در جوار دیگر هم سنگرانش، در روز سه شنبه ۱۵/۱۱/۶۴ و در ایام دهه ی فجر -روزهاى پُرشکوه و با برکت پیروزى انقلاب شکوهمند اسلامى کشور عزیزمان- نوشته شد، تا به وظیفه ی شرعى اش عمل کند. شما امت شهیدپرور و حزب الله را به تقوا و دورى از گناه سفارش مى نمایم و این که با هم متَّحد و برادر باشید که اتحاد، سبب پیروزى و نفاق، سبب شکست و نابودى حتمى است. دنیا، محل گذر است و آخرت، دایم و همیشگى است؛ براى سراى آخرت کار کنید تا نزد خداى تبارک و تعالى خجل و سرافکنده نباشید؛ معلولین و مجروحین جنگ تحمیلى را عیادت کنید؛ به دیدار خانواده هاى معظم شهدا بروید که آنها نیاز به مَحبَّت دارند؛ سنگر نماز جمعه را پُر کنید و با منافقین و ضدانقلاب برخورد جدى داشته باشید؛ با بى تفاوت ها گرم نگیرید، تا آنها متوجّه عمل خود گردند. جوانان جامعه! به جبهه ها بروید و اسلحه ی آماده ی برادران شهید خود را بردارید و مقاوم و استوار مقابل دشمنان بایستید و از شرف، ناموس، دین و قرآن -با قطره قطره ی خون خود- دفاع کنید؛ کارها را با اخلاص و بدون هرگونه ریا و خودنمایى -فقط و فقط- براى جلب رضاى خداوند متعال انجام دهید و از هیچ ارگانى چشم داشتى نداشته باشید. من به این قصد به جبهه آمدم تا به نداى «هل من ناصرٍ ینصرنى؟» حسین زمانم، لبیک گویم و با خون ناقابلم درخت اسلام را آبیارى کنم. پدر، مادر، همسر، برادران و خواهرانم! از شما خواستارم در شهادتم صبر پیشه کنید، که خداوند با صابران است و طورى برایم عزادارى کنید، که دشمنان اسلام شاد نشوند. شما باید افتخار کنید که چنین فرزندى تربیت کردید و تحویل جامعه دادید و اینک لطف خدا شامل حالتان شده است که جُملگی از خانواده ی شهدا شُدید و فرداى قیامت از روى فاطمه زهرا(س) و دیگر خانواده های شهدا خجالت نمى کشید؛ زیرا دِینِ خود را نسبت به انقلاب و اسلام اَدا کردید. همه ی اهل خانواده و فامیلم را به سوى راستى و دُرستى دعوت مى کنم و از آنها مى خواهم براى حفظ اسلام و حرمت خون شهدا، مُطیع و پیرو امر امام خمینى باشند و از یارى ولایت فقیه دست برندارند. از همه ی زنان فامیل و خانواده ام مى خواهم حجاب خود را محکم تر از قبل رعایت کنند که عزَّت آنها در حفظ حجاب است. همسر گرامی ام! فرزندمان را طورى تربیت کن که در آینده فرد مفیدى براى جامعه ی مسلمین باشد. از فرزندم انتظار دارم در آینده راه پدر خود و دیگر شهیدان راه حق و آزادى را ادامه دهد و همیشه براى رضاى خدا گام بردارد. (۱۷۰۰۹۷۹) احمد مرعى ازکارى ۱۵/۱۱/۶۴ منبع : پایگاه اطلاع رسانی سرداران و 3000 شهید استان قزوین http://khatesorkh.ir/index.php?martyr_id=1398