شهید سید رضا حسینی - متولد 1339: تفاوت بین نسخهها
(۲ نسخههای متوسط توسط ۲ کاربران نشان داده نشده) | |||
سطر ۲: | سطر ۲: | ||
− | == | + | ==زندگی نامه== |
هید «سید رضا حسینی» 17 خرداد [[1339]] در [[تهران]] چشم به جهان گشود. وی با آغاز [[جنگ]] تحمیلی عازم [[جبهه]] حق علیه باطل شد و مسئولیت [[بسیج]] عشایری قرارگاه حمزه سیدالشهدا (ع) را بر عهده گرفت. شهید حسینی فرمانده [[سپاه]] پاسداران ناحیه سقز بود و سرانجام 21 فروردین [[1362]] در [[سقز]] به درجه رفیع شهادت نائل آمد. | هید «سید رضا حسینی» 17 خرداد [[1339]] در [[تهران]] چشم به جهان گشود. وی با آغاز [[جنگ]] تحمیلی عازم [[جبهه]] حق علیه باطل شد و مسئولیت [[بسیج]] عشایری قرارگاه حمزه سیدالشهدا (ع) را بر عهده گرفت. شهید حسینی فرمانده [[سپاه]] پاسداران ناحیه سقز بود و سرانجام 21 فروردین [[1362]] در [[سقز]] به درجه رفیع شهادت نائل آمد. | ||
سطر ۵۳: | سطر ۵۳: | ||
− | ساجد | + | ساجد<ref>[http://www.fatehan.ir/page.aspx?pid=123&postid=102390 سایت فاتحان]</ref> |
− | + | ==پانویس== | |
− | + | <references/> | |
+ | |||
+ | |||
+ | == ردهها == | ||
+ | {{ترتیبپیشفرض:سید_رضا_حسینی}} | ||
+ | [[رده: شهدا]] | ||
+ | [[رده: شهدای دفاع مقدس]] | ||
+ | [[رده: شهدای ایران]] | ||
+ | [[رده: شهدای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی]] | ||
+ | [[رده: شهدای استان تهران]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۴ بهمن ۱۳۹۸، ساعت ۰۹:۳۷
محتویات
زندگی نامه
هید «سید رضا حسینی» 17 خرداد 1339 در تهران چشم به جهان گشود. وی با آغاز جنگ تحمیلی عازم جبهه حق علیه باطل شد و مسئولیت بسیج عشایری قرارگاه حمزه سیدالشهدا (ع) را بر عهده گرفت. شهید حسینی فرمانده سپاه پاسداران ناحیه سقز بود و سرانجام 21 فروردین 1362 در سقز به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
وصیت نامه
«بسمه تعالی
اللهم ارزقنا شهاده فی سبیلک. آمین
بعد از حمد و ثنای حضرت باری تعالی و شکرگزاری از این همه نعمت بیکران که به نسل انقلاب در این عهد و زمان مانند وجود انقلاب، رهبر الهی، حکومت اسلامی، جنگ و جهاد، صبر و استقامت و قدرت الهی در بازوان جندالله.
و اما بعد: خدایا عاجز از حمد و شکرگزاری از نعمتهای تو هستیم، چرا که تو خود خوب میدانی که یک لحظه زندگی در این عهد و زمان چقدر ارزش دارد، وقتی انسان به یاد لالههای خونین جوارش میافتد، زندگی حلاوت و طراوت خاصی به خود میگیرد و زندگی در جوار چنین خونهای پاک معنا و بوی عطر به خود میگیرد.
خدایا! تو خود خوب میدانی که همیشه احساس شرم از این بنده گناهکار روسیاهت دور نشده و همیشه خود را زیر بار این مسئولیت سنگین که حمل کولهبار خونین شهدا میباشد آماده ساخته و شانه خالی نکرده و سعی نموده که رسالت را به انجام رسانم. «اللهم وفقنا»
«اللهم اعلم ما فی صدرنا» که چگونه آخرین نور ولایت و چراغ تابناک هدایت را فریاد زدیم و از تو خواستم که خمینی را تا ظهورش نگهداری و ظهورش را تسریع فرمایی. زمانش فرا رسیده، مخلصان درگاهت به خون تپیدند. او را به داد مسلمین جهان بفرست که عرصه بر مسلمین تنگ شده و دائم او را فریاد خواهند زد تا فرا رسد.
خدایا! بعد از هدایت، قلب ما را ملغزان و ما را از لغزش و گناه مصوندار تا فیض عظمای شهادت نصیبمان گردد. به موقع رفتن تا بلکه خون سرخمان سیاهیهای قلبمان را بشوید و پاک گرداند.
خدایا! به جوانان متعهد و آگاه و مبارز ما توفیق ده که در جهاد و پیکار «فاذا فرغت فانصب» به این خطه آیند و اسلام و مسلمین را از غربت نجات دهند و سایه شوم ضد انقلاب و عوامل آمریکا را از سر مردم مستضعف محروم کردستان کم کنند.
خدایا! از تو ملتمسانه میخواهم که در این مدت کاری از من بر نیامد بلکه تو لطف نمایی و خونم اثری برای اسلام داشته باشد و خدایا تو گواهی که همیشه خود را مدیون انقلاب اسلامی میدانم.
در پایان آرزوی سعادت برای همهی اهل خانوادهام میکنم و امیدوارم با رفتن من بر حرکتشان در مسیر اسلام افزوده شود و خدا را از صحنه زندگیشان فراموش نکنند.
چون همسر مومنهام که ایمان و تقوایش برایم ثابت شده، قبلا غسالی نموده اگر جسم پر گناهم احتیاج به غسالی داشت او غسالیام نماید تا بلکه در بهشت برین ملاقات نمایم.
والسلام
الحقیر سید رضا حسینی
تاریخ تجدید 61/7/27 ساعت 3 بامداد
کردستان – سقز»
ساجد[۱]
پانویس