شهیدحسین پورعلی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانش‌نامه فرهنگ ایثار , جهاد و شهادت
پرش به: ناوبری، جستجو
 
(۳ نسخه‌های متوسط توسط ۳ کاربران نشان داده نشده)
سطر ۲۴: سطر ۲۴:
 
-    من و مادرش در فراق او خیلی گریه می کردیم . یک شب من خواب دیدم که حسین پیش من آمده و گفت : بابا چرا گریه می کنید انقدر گریه نکنید به مادرم هم بگویید در فراق من زار ی نکند چون با گریه شما من ناراحت می شوم .
 
-    من و مادرش در فراق او خیلی گریه می کردیم . یک شب من خواب دیدم که حسین پیش من آمده و گفت : بابا چرا گریه می کنید انقدر گریه نکنید به مادرم هم بگویید در فراق من زار ی نکند چون با گریه شما من ناراحت می شوم .
  
-    در تشییع جنازه ی شهید کاریزی وقتی که پیکر مطهر شهید را از خانه اش بیرون آوردند که به مزار شهدا ببرند حسین به من گفت: عباس من هم آینده ی خود را در همین آینه می بینم گفتم: چه می گویی؟ تو هنوز دو سال به خدمت سربازی ات مانده ، بعد حسین گفت: خدا شاهد است که من شهید می شوم و به خانواده ام بگوئید اگر من به شهادت رسیدم مزارم را نزدیک شهید کاریزی قرار بدهند و دفنم کنند .
+
-    در تشییع جنازه ی شهید کاریزی وقتی که پیکر مطهر شهید را از خانه اش بیرون آوردند که به مزار شهدا ببرند حسین به من گفت: عباس من هم آینده ی خود را در همین آینه می بینم گفتم: چه می گویی؟ تو هنوز دو سال به خدمت سربازی ات مانده ، بعد حسین گفت: خدا شاهد است که من شهید می شوم و به خانواده ام بگوئید اگر من به شهادت رسیدم مزارم را نزدیک شهید کاریزی قرار بدهند و دفنم کنند .<ref>[http://yaranereza.ir/ShowSoldier.aspx?SID=4953 سایت شهدای یاران رضا]</ref>
 
+
 
+
<ref>[http://%20%20http://yaranereza.ir/ShowSoldier.aspx?SID=%204953 سایت شهدای یاران رضا]</ref>
+
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==
 
<references />
 
<references />
 +
 +
== رده‌ها ==
 +
{{ترتیب‌پیش‌فرض:حسین_پورعلی}}
 +
[[رده: شهدا]]
 +
[[رده: شهدای دفاع مقدس]]
 +
[[رده: شهدای ایران]]
 +
[[رده: شهدای استان خراسان رضوی]]
 +
[[رده: شهدای شهرستان تربت جام]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۷ بهمن ۱۳۹۸، ساعت ۱۵:۵۸

حسین‌ محل تولد : تربت جام

نام خانوادگی : پورعلی‌ تاریخ شهادت : 1365/11/25

نام پدر : حیدر مکان شهادت :

تحصیلات : نامشخص منطقه شهادت :

شغل : یگان خدمتی :

گروه مربوط : سایر شهیدان استان خراسان

نوع عضویت : سایر شهدا مسئولیت : رزمنده‌


rId6

خاطرات

- در تشییع جنازة شهید کاریزی (دوستان) با هم شرکت کرده بودیم. وقتی که پیکر پاک شهید را از خانه اش بیرون می آوردند حسین به من گفت: عباس من هم در آینده شهید خواهم شد .من گفتم : چه می گویی پسر تو هنوز 2 سال دیگر به سربازیت مانده است . حسین گفت: خدا شاهد است که من شهید می شوم به خانواده بگوئید اگر من شهید شدم نزدیک شهید کاریزی دفنم کنید .

- بعد از شهادت حسین یک شب او را در خواب دیدم، به او گفتم: چه کار می کنی؟ جایت چطور است؟ او گفت: اینجا خیلی جایمان خوب است. یک باغی اینجا است که در این باغ همه نوع میوه، امکانات مهیّا است. من هم در آن باغ زندگی می کنم .

- من و مادرش در فراق او خیلی گریه می کردیم . یک شب من خواب دیدم که حسین پیش من آمده و گفت : بابا چرا گریه می کنید انقدر گریه نکنید به مادرم هم بگویید در فراق من زار ی نکند چون با گریه شما من ناراحت می شوم .

- در تشییع جنازه ی شهید کاریزی وقتی که پیکر مطهر شهید را از خانه اش بیرون آوردند که به مزار شهدا ببرند حسین به من گفت: عباس من هم آینده ی خود را در همین آینه می بینم گفتم: چه می گویی؟ تو هنوز دو سال به خدمت سربازی ات مانده ، بعد حسین گفت: خدا شاهد است که من شهید می شوم و به خانواده ام بگوئید اگر من به شهادت رسیدم مزارم را نزدیک شهید کاریزی قرار بدهند و دفنم کنند .[۱]

پانویس

  1. سایت شهدای یاران رضا

رده‌ها