شهید فلک ژاپونی: تفاوت بین نسخهها
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | + | {{جعبه اطلاعات افراد نظامی | |
− | + | |نام فرد = فلک ژاپونی | |
− | + | |تصویر = jpg12 KBInsert link | |
− | + | |توضیح تصویر = | |
− | + | |ملیت = [[پرونده:پرچم ایران.png|22px]] ایرانی | |
− | + | |شهرت = | |
− | + | |دین و مذهب = [[مسلمان]]، [[شیعه]] | |
− | + | |تولد = [[بیرجند]] | |
− | + | |شهادت = [[۱۳۶۱/۹/۹] | |
− | + | |وفات = | |
− | + | |مرگ = | |
− | + | |محل دفن = | |
− | + | |مفقود = | |
− | + | |جانباز = | |
− | + | |اسارت = | |
− | + | |نیرو = | |
− | + | |یگانهای خدمت = | |
− | + | |طول خدمت = | |
+ | |درجه = | ||
+ | |سمتها = آرپی جی زن_ ادوات | ||
+ | |جنگها = [[جنگ ایران و عراق]] | ||
+ | |نشانهای لیاقت = | ||
+ | |عملیات = | ||
+ | |فعالیتها = | ||
+ | |تحصیلات = | ||
+ | |تخصصها = | ||
+ | |شغل = | ||
+ | |خانواده = | ||
+ | }} | ||
==زندگینامه== | ==زندگینامه== |
نسخهٔ ۶ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۲۰:۵۲
{{جعبه اطلاعات افراد نظامی |نام فرد = فلک ژاپونی |تصویر = jpg12 KBInsert link |توضیح تصویر = |ملیت = ایرانی |شهرت = |دین و مذهب = مسلمان، شیعه |تولد = بیرجند |شهادت = [[۱۳۶۱/۹/۹] |وفات = |مرگ = |محل دفن = |مفقود = |جانباز = |اسارت = |نیرو = |یگانهای خدمت = |طول خدمت = |درجه = |سمتها = آرپی جی زن_ ادوات |جنگها = جنگ ایران و عراق |نشانهای لیاقت = |عملیات = |فعالیتها = |تحصیلات = |تخصصها = |شغل = |خانواده = }}
محتویات
زندگینامه
شهيد فلک ژاپني در تاريخ اول ارديبهشت سال 1349 در روستاي ؟؟؟ از توابع شهرستان بيرجند ديده به جهان گشود و همين که به سن 7 سالگي رسيد در دبستان کوکچين به تحصيل پرداخت . دوران ابتدايي را با موفقيت پشت سر نهاد . وي در انجام رائض ديني و مسائل مذهبي بسيار فعال بود . وي بدليل فقر مجبور بود همراه با تحصيل کار کند تا هزينه تحصيل خود را تامين کند و وقتي که او متوجه وظيفه سنگين خويش در پاسداري از دين و ميهن اسلامي شده سنگر علم و تحصيل را رها کرد و از طريق سپاه پاسداران بيرجند عازم جبهههاي نبرد حق عليه باطل شد و به مقابله با دشمنان خون آشام صدامي در جبهه سرمار پرداخت . شهيد پس از 80 روز نبرد بي امان ودرزماني که هنوز دوازده بهار از زندگي پرافتخار خويش را نگذرانده بود، « در تاريخ 9/9/1361 » دعوت حق را لبيک گفت و به لقاء ا 000 پيوست . مزار شريفش در روستاي کوگچين واقع شده است .
خاطرات
صدایی از قبر « بیبی ترخ اسماعیلی » چندین سال پیش، بعد از شهادت، شهید فلک ژاپنی برای رفتن به مزرعه کشت کردن زمینم از قبرستان روستا عبور میکردم . برای زیارت قبر شهدا به مزارشان رفتم . بعد از زیارت قبر شهید هنری، کنار قبر شهید ژاپنی نشستم و فاتحهای خواندم، یک لحظه دیدم که صدای نوحه و زنجیر بسیار خوبی به گوشم رسید . به اطرافم نگاه کردم، کسی را که در اطرافم نوحه بخواند ندیدم خوب دقت کردم، دیدم صدا از داخل قبر شهید فلک میآید، و زنجیر و سینه میزنند، و همه با هم میخوانند ( من غریبم ای … من شهیدم ای …) مرا گریه گرفت، لرزه بر اندامم افتاد و همانجا خیلی گریه کردم، و بعد برای کلیه رفتگان فاتحه خواندم، به روستا آمدم و تا سه شبانه روز متحیر بودم و گریه میکردم .
بی قرار ( محمدرضا برزگر ) شبی که آنها را آوردند، ما در آنجا بودیم، او فهمیده بود، کخ من در آنحا سنگر دارم، به رنبال من می گشت . هنوز می خواستند، برایشان چادر بزنند، که من او را پیدا کردم و شب او را به سنگر خود آوردم . دو شب با هم بودیم و گاهی بی تابی می کرد و از سنگر بیرون می رفت . شب که می خواستیم بخوابیم، من پشتم را به سیدکه با ما بود کردم، و صورتم را به او و دستم را زیر سرش گذاشتم . که گفت : خوب نیست، پشت شما به سید باشد و من صورتم را به آسمان و پشتم را به زمین گذاشتم و خوابیدم . و آن دو شب آرام و قرار نداشت و فقط از شب عملیات از من سؤال می کرد . روحش شاد و راهش پر رهرو باد .
نوری در آئینه ( محمد برزگر ) یک شب خواب دیدم، در میان یک باغ هستم و در گوشة باغ یک آئینه بزرگ و بسیار عالی گذاشته است و در پشت آئینه یک جوان بسیار نورانی و قوی هیکل و بسیار زیبا قرار دارد . که دقّت زیاد می نمودم و دقیق تر شدم، دیدم که شهید فلک ژاپنی است . در همان عالم خواب فریاد زدم، الهی برایت بمیرم، فدای تو شوم . که در همین حال از خواب پریدم .
خاطره ای از دوست شهید علی ؟؟ / در روز تشییع، پیکر شهید بزرگوار مصطفی هنری که همرزمان با اوّل بهار بود، و بر اثر سیل مقدار زیادی از جاده تخریب شده بود . با جمعی از جوانان روستا، برای ترمیم و آماده سازی جاده اقدام نموده بودیم . که شهید « فلک ژاپنی » با اینکه نوجوانی کم سن و سال بود بیشترین تلاش و فعّالیّت را در این زمینه انجام داد . اصلاً نشانة خستگی در چهره اش مشاهده نمی شد به نحوی که ما را به حیرت و تعجّب انداخته بود . این امر باعث شد زمانیکه پیکر این شهید عزیز را از همان جاده به روستا آوردند تلاش و زحمت آن روز شهید در جلوِ چشمانم پدیدار شود و شهادتش مرا سخت متأثر و اندوهگین نماید و واقعیت عشق به شهادت او عملاً جلوی چشم مجسّم شود .
وصیت نامه
بنام الله پاسدار حرمت خون شهيدان و لا تقولو لمن يقتل في سبيل الله امواتاً بل احياء ولکن لاتشعرون کسي که در راه خدا کشته شد مرده نپنداريد بلکه آنها زنده و جاويدند و شما اين ؟؟؟ حقيقت را در نخواهيد يافت ( قرآن کريم ) درود بر رهبر کبير انقلاب اسلامي ايران و اميد مستضعفان و شما اي ملت شهيد پرور ايران که همچنان در سنگر پشت جبهه استوار و محکم ايستادهايد و چنان حماسه ميآفرينيد که از جان و مال خود براي ياري اسلام دريغ نداريد، خدايا به من توفيق شهادت در راه خودت را عطا کن و مرا زيارت کربلا که آرزوي ديرينهام رسيدم نکند خدايي نکرده در مرگ من شيون کنيد و خودتان را ناراحت سازيد که شهيدان زنده و جاويدند ( و اگر براي شما زحمتي نداشت مرا در روستا دفن کنيد و اگر جنازهام بدست شما افتاد در پهلوي مصطفي هنري دفن کنيد و اگر جنازهام به دست شما نيفتاد خودتان را ناراحت نسازيد که در هر کجا باشم همانجا قبر من است و اگر برگشتم بدانيد که پيروز بر ميگردم .) يا زيارت حسين و يا شهادت حسين وار تاريخ 27/8/61 ديگر عرضي ندارم خداحافظ به اميد زيارت کربلادي حسين.[۱]
پانویس