شهید مصطفی عبداللهی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانش‌نامه فرهنگ ایثار , جهاد و شهادت
پرش به: ناوبری، جستجو
(صفحه‌ای جدید حاوی «بسمه تعالی نام مصطفی عبداللهی نام پدر ابوالفضل نام مادر صفیه محل شهادت بانه...» ایجاد کرد)
 
 
(۴ نسخه‌های متوسط توسط ۳ کاربران نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
بسمه تعالی
+
{{جعبه اطلاعات افراد نظامی
نام مصطفی عبداللهی
+
|نام فرد                = مصطفی عبداللهی
نام پدر ابوالفضل
+
|تصویر                  =شهید مصطفی عبداللهی.jpg
نام مادر صفیه
+
|توضیح تصویر            =
محل شهادت بانه
+
|ملیت                  = [[پرونده:پرچم ایران.png|22px]] ایرانی
محل تولد بوئین زهرا - قمشلو تاریخ تولد ۱۳۴۱/۰۲/۰۲
+
|شهرت                  =
محل شهادت بانه تاریخ شهادت ۱۳۶۳/۱۰/۱۴
+
|دین و مذهب            = [[مسلمان]]، [[شیعه]]
استان محل شهادت کردستان شهر محل شهادت بانه
+
|تولد                   =  [[زادروزهای 2اردیبهشت|1341]] ، [[قمشلو]] ، [[بوئین زهرا]]
وضعیت تاهل متاهل درجه نظامی
+
|شهادت                 = [[الگو:شهدای 14 بهمن|1363/10/14]] ،
تعداد پسر ۰ تعداد دختر ۰
+
|
تحصیلات خواندن ونوشتن رشته -
+
|وفات                  =
عملیات سال تفحص
+
|مرگ                    =
محل کار بنیاد تحت پوشش
+
|محل دفن                = [[قمشلو]]، [[قزوین]]،
مزار شهید قزوین - بوئین زهرا – قمشلو
+
|
+
|
 +
|مفقود                  =
 +
|جانباز                =
 +
|اسارت                  =
 +
|نیرو                  =
 +
|یگانهای خدمت          =
 +
|طول خدمت              =
 +
|درجه                   =
 +
|سمت‌ها                  =
 +
|جنگ‌‌ها                  =
 +
|نشان‌های لیاقت          =
 +
|عملیات‌              =
 +
|فعالیت‌ها              =
 +
|تحصیلات                 =
 +
|تخصص‌ها                =
 +
|شغل                    =
 +
|خانواده                =
 +
}}
 +
 
 +
== رده‌ها ==
 +
{{ترتیب‌پیش‌فرض:مصطفی_عبدالهی}}
 +
[[رده: شهدا]]
 +
[[رده: شهدای دفاع مقدس]]
 +
[[رده: شهدای ارتش جمهوری اسلامی]]
 +
[[رده: شهدای ایران]]
 +
[[رده: شهدای استان قزوین]]
 +
[[رده: شهدای شهرستان بوئین زهرا]]
 +
 
 
==زندگی نامه==
 
==زندگی نامه==
عبداللهی، مصطفی: دوم اردیبهشت ۱۳۴۱، در روستای قمشلو از توابع شهر بوئین‌زهرا به دنیا آمد. پدرش ابوالفضل، کشاورزی می‌کرد و نام مادرش صفیه بود. سواد قرآنی داشت. سال ۱۳۵۹ ازدواج کرد. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. چهاردهم دی ۱۳۶۳، در بانه توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش به سر و سینه، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
+
عبداللهی، مصطفی: [[دوم اردیبهشت ۱۳۴۱]]، در روستای قمشلو از توابع شهر [[بوئین‌زهرا]] به دنیا آمد. پدرش ابوالفضل، کشاورزی می‌کرد و نام مادرش صفیه بود. سواد قرآنی داشت. سال ۱۳۵۹ ازدواج کرد. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. [[چهاردهم دی ۱۳۶۳]]، در بانه توسط نیروهای عراقی بر اثر [[اصابت ترکش]] به سر و سینه، شهید شد. [[مزار]] او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
  
 
==وصیت نامه==
 
==وصیت نامه==
شهید، مصطفی عبداللهی: قلبم به شدت می طپد؛ خودم را در کهکشان ها و در حال عروج می بینم؛ شوقی عظیم سراسر وجودم را احاطه کرده است. سردم؛ گرمم؛ خوابم؛ بیدارم؛ مستم؛ هوشیارم؟! نمی دانم! نمی دانم چه هستم؟ در پیشاپیش خود امام حسین(ع) را می بینم؛ آن سمبل فداکاری، شهامت و سرور شهیدان. شوری و شعفی مرا احاطه کرده است؛ از مرز انسانیت فراتر رفته و ندای شهادت را حس می کنم. دلم بی تاب است و شوق دیدار خالق، مرا به سوی خود می خواند. همسرم! به خدایت می سپارم؛ مبادا برای برگشتنم شادی کنی. پدر و مادرم، برادرانم و خواهرانم! من همه ی شما را دوست دارم؛ ولی این دوستی شما سد راه من نخواهد شد. باشد که با فدا شدن جان بی مقدارم، نهال دین خدا آبیاری شود. پدر، مادر، برادران، خواهران و همسرم! برای شهید شدن من گریه و زاری نکنید؛ من به آرزوی خود رسیدم. هر وقت خواستید گریه کنید، برای -سالار شهیدان، سرور آزادگان، لب تشنه ی دشت نینوا- حضرت حسین بن علی(ع) گریه کنید. مادرم و پدر مهربانم! قبرم را زیاد زینت ندهید که بنده از مفقودالاثرها خجالت می کشم. همسنگرم! تفنگم را بیاورید تا سینه ی دشمن را سوراخ سوراخ کنم که دیگر تحمل این همه نامردی و نامردمی را ندارم. آخر مگر این ملت آزادی خواه و حق پرست چه کرده است که این چنین ناجوانمردانه علیه اش بسیج گشته اید؟ اگر برگشتم و شهید نشدم، بدانید خدایم مرا قبول نفرموده است. همسرم، پدر و مادر پیرم! به جهان خواران شرق و غرب بگویید که اگر خانه و کاشانه ام را به آتش بکشند و اگر زن، خواهر و مادرم را به اسارت ببرند و اگر پول و ثروتی را -که ندارم(!)- تاراج کنند و اگر گلوله های شان قلبم را سوراخ سوراخ کند و اگر پیکرم را صد پاره کنند و اگر پاره های تنم را به آتش بسوزانند و اگر خاکسترم را به دریا بریزند، از دل امواج خروشان دریا، صدایم را خواهند شنید که فریاد می زنم: «اسلام پیروز است... ستمگر نابود است!» اگر شهید شدم، جنازه ام را تشییع نکنید؛ زیرا از هزاران شهید گمنام شرم دارم. روی سنگ قبرم، اسمم را ننویسید. می خواهم هم چون هزاران شهید دیگر، گمنام باقی بمانم و اگر خواستید، فقط این جمله را بنویسید: «عبداللهی؛ تقدیم به آستان کبریایی الله.»۱ (۱۵۰۶۲۱۴) مصطفی عبداللهی ۲۶/۰۸/۱۳۶۳
+
شهید، مصطفی عبداللهی: قلبم به شدت می طپد؛ خودم را در کهکشان ها و در حال [[عروج]] می بینم؛ شوقی عظیم سراسر وجودم را احاطه کرده است. سردم؛ گرمم؛ خوابم؛ بیدارم؛ مستم؛ هوشیارم؟! نمی دانم! نمی دانم چه هستم؟ در پیشاپیش خود [[امام حسین(ع)]] را می بینم؛ آن سمبل فداکاری، شهامت و [[سرور شهیدان]]. شوری و شعفی مرا احاطه کرده است؛ از مرز انسانیت فراتر رفته و ندای شهادت را حس می کنم. دلم بی تاب است و شوق دیدار خالق، مرا به سوی خود می خواند. همسرم! به خدایت می سپارم؛ مبادا برای برگشتنم شادی کنی. پدر و مادرم، برادرانم و خواهرانم! من همه ی شما را دوست دارم؛ ولی این دوستی شما سد راه من نخواهد شد. باشد که با فدا شدن جان بی مقدارم، نهال دین خدا آبیاری شود. پدر، مادر، برادران، خواهران و همسرم! برای شهید شدن من گریه و زاری نکنید؛ من به آرزوی خود رسیدم. هر وقت خواستید گریه کنید، برای -سالار شهیدان، سرور آزادگان، لب تشنه ی دشت نینوا- حضرت حسین بن علی(ع) گریه کنید. مادرم و پدر مهربانم! قبرم را زیاد زینت ندهید که بنده از مفقودالاثرها خجالت می کشم. [[همسنگرم]]! تفنگم را بیاورید تا سینه ی دشمن را سوراخ سوراخ کنم که دیگر تحمل این همه نامردی و نامردمی را ندارم. آخر مگر این ملت آزادی خواه و حق پرست چه کرده است که این چنین ناجوانمردانه علیه اش بسیج گشته اید؟ اگر برگشتم و شهید نشدم، بدانید خدایم مرا قبول نفرموده است. همسرم، پدر و مادر پیرم! به [[جهان خواران شرق]] و غرب بگویید که اگر خانه و کاشانه ام را به آتش بکشند و اگر زن، خواهر و مادرم را به اسارت ببرند و اگر پول و ثروتی را -که ندارم(!)- تاراج کنند و اگر گلوله های شان قلبم را سوراخ سوراخ کند و اگر پیکرم را صد پاره کنند و اگر پاره های تنم را به آتش بسوزانند و اگر خاکسترم را به دریا بریزند، از دل امواج خروشان دریا، صدایم را خواهند شنید که فریاد می زنم: «[[اسلام پیروز است]]... ستمگر نابود است!» اگر شهید شدم، جنازه ام را تشییع نکنید؛ زیرا از هزاران [[شهید گمنام]] شرم دارم. روی [[سنگ قبرم]]، اسمم را ننویسید. می خواهم هم چون هزاران شهید دیگر، گمنام باقی بمانم و اگر خواستید، فقط این جمله را بنویسید: «عبداللهی؛ تقدیم به آستان کبریایی الله.»۱ (۱۵۰۶۲۱۴) مصطفی عبداللهی ۲۶/۰۸/۱۳۶۳.<ref>[http://khatesorkh.ir/index.php?martyr_id=1303 پایگاه اطلاع رسانی سرداران و 3000 شهید استان قزوین]</ref>
منبع : پایگاه اطلاع رسانی سرداران و 3000 شهید استان قزوین
+
==نگارخانه تصاویر==
http://khatesorkh.ir/index.php?martyr_id=1303
+
<gallery>
 +
 
 +
Image:شهید مصطفی عبداللهی1.jpg
 +
Image:شهید مصطفی عبداللهی2.jpg
 +
Image:شهید مصطفی عبداللهی3.jpg
 +
Image:شهید مصطفی عبداللهی4.jpg
 +
Image:شهید مصطفی عبداللهی.jpg
 +
 
 +
</gallery>
 +
 
 +
 
 +
==پانویس==
 +
<references/>

نسخهٔ کنونی تا ‏۶ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۲۳:۰۷

مصطفی عبداللهی
شهید مصطفی عبداللهی.jpg
ملیت پرچم ایران.png ایرانی
دین و مذهب مسلمان، شیعه
تولد 1341 ، قمشلو ، بوئین زهرا
شهادت 1363/10/14 ،
محل دفن قمشلو، قزوین،


رده‌ها

زندگی نامه

عبداللهی، مصطفی: دوم اردیبهشت ۱۳۴۱، در روستای قمشلو از توابع شهر بوئین‌زهرا به دنیا آمد. پدرش ابوالفضل، کشاورزی می‌کرد و نام مادرش صفیه بود. سواد قرآنی داشت. سال ۱۳۵۹ ازدواج کرد. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. چهاردهم دی ۱۳۶۳، در بانه توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش به سر و سینه، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.

وصیت نامه

شهید، مصطفی عبداللهی: قلبم به شدت می طپد؛ خودم را در کهکشان ها و در حال عروج می بینم؛ شوقی عظیم سراسر وجودم را احاطه کرده است. سردم؛ گرمم؛ خوابم؛ بیدارم؛ مستم؛ هوشیارم؟! نمی دانم! نمی دانم چه هستم؟ در پیشاپیش خود امام حسین(ع) را می بینم؛ آن سمبل فداکاری، شهامت و سرور شهیدان. شوری و شعفی مرا احاطه کرده است؛ از مرز انسانیت فراتر رفته و ندای شهادت را حس می کنم. دلم بی تاب است و شوق دیدار خالق، مرا به سوی خود می خواند. همسرم! به خدایت می سپارم؛ مبادا برای برگشتنم شادی کنی. پدر و مادرم، برادرانم و خواهرانم! من همه ی شما را دوست دارم؛ ولی این دوستی شما سد راه من نخواهد شد. باشد که با فدا شدن جان بی مقدارم، نهال دین خدا آبیاری شود. پدر، مادر، برادران، خواهران و همسرم! برای شهید شدن من گریه و زاری نکنید؛ من به آرزوی خود رسیدم. هر وقت خواستید گریه کنید، برای -سالار شهیدان، سرور آزادگان، لب تشنه ی دشت نینوا- حضرت حسین بن علی(ع) گریه کنید. مادرم و پدر مهربانم! قبرم را زیاد زینت ندهید که بنده از مفقودالاثرها خجالت می کشم. همسنگرم! تفنگم را بیاورید تا سینه ی دشمن را سوراخ سوراخ کنم که دیگر تحمل این همه نامردی و نامردمی را ندارم. آخر مگر این ملت آزادی خواه و حق پرست چه کرده است که این چنین ناجوانمردانه علیه اش بسیج گشته اید؟ اگر برگشتم و شهید نشدم، بدانید خدایم مرا قبول نفرموده است. همسرم، پدر و مادر پیرم! به جهان خواران شرق و غرب بگویید که اگر خانه و کاشانه ام را به آتش بکشند و اگر زن، خواهر و مادرم را به اسارت ببرند و اگر پول و ثروتی را -که ندارم(!)- تاراج کنند و اگر گلوله های شان قلبم را سوراخ سوراخ کند و اگر پیکرم را صد پاره کنند و اگر پاره های تنم را به آتش بسوزانند و اگر خاکسترم را به دریا بریزند، از دل امواج خروشان دریا، صدایم را خواهند شنید که فریاد می زنم: «اسلام پیروز است... ستمگر نابود است!» اگر شهید شدم، جنازه ام را تشییع نکنید؛ زیرا از هزاران شهید گمنام شرم دارم. روی سنگ قبرم، اسمم را ننویسید. می خواهم هم چون هزاران شهید دیگر، گمنام باقی بمانم و اگر خواستید، فقط این جمله را بنویسید: «عبداللهی؛ تقدیم به آستان کبریایی الله.»۱ (۱۵۰۶۲۱۴) مصطفی عبداللهی ۲۶/۰۸/۱۳۶۳.[۱]

نگارخانه تصاویر


پانویس

  1. پایگاه اطلاع رسانی سرداران و 3000 شهید استان قزوین