شهید شجاعت پاشا زاده: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانش‌نامه فرهنگ ایثار , جهاد و شهادت
پرش به: ناوبری، جستجو
 
(یک نسخهٔ متوسط توسط کاربر دیگری نشان داده نشده)
سطر ۷: سطر ۷:
 
تو همون لحظه صدای یک انفجار مهیب، هلی کوپتر رو تکون داد و شجاعت ناخودآگاه سرش رو پایین آورد. این کار باعث شد یه [[ترکش]] که شیشه جلو رو شکسته بود، درست از بالای سرش رد بشه و به لطف خدا طوریش نشه.
 
تو همون لحظه صدای یک انفجار مهیب، هلی کوپتر رو تکون داد و شجاعت ناخودآگاه سرش رو پایین آورد. این کار باعث شد یه [[ترکش]] که شیشه جلو رو شکسته بود، درست از بالای سرش رد بشه و به لطف خدا طوریش نشه.
 
زخمی ها با التماس ازش می خواستند که هلی کوپتر رو رها کنه و خودشو نجات بده؛ ولی شجاعت هرطوری بود هلی کوپتر رو به پرواز درآورد و نگذاشت برای هواپیمای عراقی یک هدف ثابت باشه.
 
زخمی ها با التماس ازش می خواستند که هلی کوپتر رو رها کنه و خودشو نجات بده؛ ولی شجاعت هرطوری بود هلی کوپتر رو به پرواز درآورد و نگذاشت برای هواپیمای عراقی یک هدف ثابت باشه.
چند دقیقه بعد، دوباره به همون نقطه برگشت و بقیه ی زخمی ها رو نجات داد.
+
چند دقیقه بعد، دوباره به همون نقطه برگشت و بقیه ی زخمی ها رو نجات داد.<ref>اهالی آسمان، صحفه 50</ref>
 
+
<ref>منبع:اهالی آسمان، صحفه 50</ref>
+
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==
 
<references/>
 
<references/>
 +
== رده‌ها ==
 +
{{ترتیب‌پیش‌فرض:شجاعت_پاشا_زاده}}
 +
[[رده: شهدا]]
 +
[[رده: شهدای دفاع مقدس]]
 +
[[رده: شهدای ایران]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۵ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۰۰:۰۲

خاطرات

  • عملیات نجات

همراه شجاعت، برای مأموریت با بالگرد رفته بودیم خط مقدم. بعد از تخلیه ی مهمات و سوار کردن زخمی ها، یک دفعه سر و کله ی هواپیماهای دشمن پیدا شد و خط رو به شدت زیر آتش گرفتند. پدافند ما سریعاً به کار افتاد، و بقیه هم دویدن داخل سنگرها تا خطر رفع بشه؛ اما شجاعت پرید تو هلی کوپتر و روشنش کرد تا زخمی ها رو نجات بده. تو همون لحظه صدای یک انفجار مهیب، هلی کوپتر رو تکون داد و شجاعت ناخودآگاه سرش رو پایین آورد. این کار باعث شد یه ترکش که شیشه جلو رو شکسته بود، درست از بالای سرش رد بشه و به لطف خدا طوریش نشه. زخمی ها با التماس ازش می خواستند که هلی کوپتر رو رها کنه و خودشو نجات بده؛ ولی شجاعت هرطوری بود هلی کوپتر رو به پرواز درآورد و نگذاشت برای هواپیمای عراقی یک هدف ثابت باشه. چند دقیقه بعد، دوباره به همون نقطه برگشت و بقیه ی زخمی ها رو نجات داد.[۱]

پانویس

  1. اهالی آسمان، صحفه 50

رده‌ها