شهید علی اصغر سعیدی: تفاوت بین نسخهها
(صفحهای جدید حاوی «کد شهید: 6307299 تاریخ تولد : نام : علیاصغر محل تولد : مشهد نام خانوادگ...» ایجاد کرد) |
Ghalandari98 (بحث | مشارکتها) |
||
(۲ نسخههای متوسط توسط ۲ کاربران نشان داده نشده) | |||
سطر ۱۰: | سطر ۱۰: | ||
گلزار : خواجهربیع | گلزار : خواجهربیع | ||
− | خاطرات | + | ==خاطرات== |
− | روزی قرار شده بود که من همراه ایشان به جلسه ای که بسیج ما را فرا خوانی کرده بود برویم به آنجا که رسیدیم دیدیم که در مسجد انبوهی از صندلی چیده اند و اصلاً به آنجا شاید مسجد اطلاق نمی شد. آنجا بود که علی اصغر از من پرسید خوب حالا کجا نماز بخوانیم. وقتی مسجد را به آن شکل دید تصمیم گرفتیم که به مسجد ابوالفضلی که در همان حوالی بود برویم در آنجا مشغول | + | روزی قرار شده بود که من همراه ایشان به جلسه ای که بسیج ما را فرا خوانی کرده بود برویم به آنجا که رسیدیم دیدیم که در مسجد انبوهی از صندلی چیده اند و اصلاً به آنجا شاید مسجد اطلاق نمی شد. آنجا بود که علی اصغر از من پرسید خوب حالا کجا نماز بخوانیم. وقتی مسجد را به آن شکل دید تصمیم گرفتیم که به مسجد ابوالفضلی که در همان حوالی بود برویم در آنجا مشغول نما۹ز شد. بعد از اتمام نماز هنوز دست از تعقیبات برنداشته بود . هر قدر منتظر شدند دیدم خبری نیست تصمیم گرفتم که به جلسه بروم تا دیر نشود بعد از حدود نیم ساعت که او به تعقیبات مشغول بود به جلسه آمد.<ref>[http://yaranereza.ir/ShowSoldier.aspx?SID=11552 سایت یاران رضا]</ref> |
− | + | ||
+ | |||
+ | ==پانویس== | ||
+ | <references /> | ||
+ | |||
+ | |||
+ | |||
+ | |||
+ | |||
+ | ردهها == | ||
+ | {{ترتیبپیشفرض:علی اصغر_سعیدی}} | ||
+ | [[رده: شهدا]] | ||
+ | [[رده: شهدای دفاع مقدس]] | ||
+ | [[رده: شهدای ایران]] | ||
+ | [[رده: شهدای استان خراسان رضوی]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۵ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۰۹:۵۱
کد شهید: 6307299 تاریخ تولد : نام : علیاصغر محل تولد : مشهد نام خانوادگی : سعیدی تاریخ شهادت : 1363/12/26 نام پدر : عبدالحسین مکان شهادت :
تحصیلات : نامشخص منطقه شهادت : شغل : یگان خدمتی : گروه مربوط : گروهی برای این شهید ثبت نشده است. نوع عضویت : سایر شهدا مسئولیت : رزمنده گلزار : خواجهربیع
خاطرات
روزی قرار شده بود که من همراه ایشان به جلسه ای که بسیج ما را فرا خوانی کرده بود برویم به آنجا که رسیدیم دیدیم که در مسجد انبوهی از صندلی چیده اند و اصلاً به آنجا شاید مسجد اطلاق نمی شد. آنجا بود که علی اصغر از من پرسید خوب حالا کجا نماز بخوانیم. وقتی مسجد را به آن شکل دید تصمیم گرفتیم که به مسجد ابوالفضلی که در همان حوالی بود برویم در آنجا مشغول نما۹ز شد. بعد از اتمام نماز هنوز دست از تعقیبات برنداشته بود . هر قدر منتظر شدند دیدم خبری نیست تصمیم گرفتم که به جلسه بروم تا دیر نشود بعد از حدود نیم ساعت که او به تعقیبات مشغول بود به جلسه آمد.[۱]
پانویس
ردهها ==