شهید محمدحسین‌ سنائی‌پور: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانش‌نامه فرهنگ ایثار , جهاد و شهادت
پرش به: ناوبری، جستجو
(خاطرات)
سطر ۲۸: سطر ۲۸:
  
 
*یک روز من به همراه چند تا از دوستانم وقتی از مدرسه تعطیل شدیم رفتیم بیرون برای چیدن گل لاله وقتی گل لاله چیدیم و به خانه برگشتیم .دیدم حال مادرم طوری دیگری است گفتم چه شده است . مادرجان! گفت: چند نفر آمدند و به من گفتند؛ پدرت مفقود شده است که اصلاً آن روزیادم نمی رود.
 
*یک روز من به همراه چند تا از دوستانم وقتی از مدرسه تعطیل شدیم رفتیم بیرون برای چیدن گل لاله وقتی گل لاله چیدیم و به خانه برگشتیم .دیدم حال مادرم طوری دیگری است گفتم چه شده است . مادرجان! گفت: چند نفر آمدند و به من گفتند؛ پدرت مفقود شده است که اصلاً آن روزیادم نمی رود.
منبع: سایت یاران رضا 
+
<ref>[http://yaranereza.ir/ShowSoldier.aspx?SID=11825 سایت یاران رضا]  </ref>
http://yaranereza.ir/ShowSoldier.aspx?SID=11825
+
 
 +
 
 +
==پانویس==
 +
<references />

نسخهٔ ‏۱۶ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۲۰:۵۸

کد شهید: 6714514 نام : محمدحسین‌

نام خانوادگی: سنائی‌پور

نام پدر: غلامعلی

محل تولد : سبزوار

تاریخ شهادت : 1367/04/04

مکان شهادت :

تحصیلات :نامشخص

منطقه شهادت :

شغل :

یگان خدمتی :

گروه مربوط : گروهی برای این شهید ثبت نشده است.

مسئولیت : رزمنده‌

خاطرات

  • خواب دیدم داخل یک باغ بزرگی هستم و در آن پر از درختان میوه است و نهرهای آب جاری است و من به همراه خانواده با همسرم محمد حسین زیر یک درخت نشسته ایم. وقتی خواستیم بیائیم به ایشان گفتم ؛ بلندشو برویم. گفت شما بچه ها را ببرید من نگهبان همین باغ هستم و جایم همین جاست شما هیچ ناراحتی نداشته باشید ؛ وقتی رفتی خانه قبرم را از سنگ مرمر درست کن طوری که سفیدی آن مثل سفیدی برف باشد. که از خواب بلند شدم.
  • یک روز من به همراه چند تا از دوستانم وقتی از مدرسه تعطیل شدیم رفتیم بیرون برای چیدن گل لاله وقتی گل لاله چیدیم و به خانه برگشتیم .دیدم حال مادرم طوری دیگری است گفتم چه شده است . مادرجان! گفت: چند نفر آمدند و به من گفتند؛ پدرت مفقود شده است که اصلاً آن روزیادم نمی رود.

[۱]


پانویس

  1. سایت یاران رضا