شهید هاتف غفوری: تفاوت بین نسخهها
Nazarifard98 (بحث | مشارکتها) |
Parsasirat98 (بحث | مشارکتها) |
||
(۲ نسخههای متوسط توسط ۲ کاربران نشان داده نشده) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
بسمه تعالی | بسمه تعالی | ||
− | نام هاتف غفوری | + | نام :هاتف غفوری |
− | نام پدر لطیف | + | نام پدر:لطیف |
− | نام مادر کبری | + | نام مادر :کبری |
− | محل شهادت اروندرود | + | محل شهادت :اروندرود |
− | محل تولد تاکستان - نهاوند | + | محل تولد :تاکستان - نهاوند |
− | تاریخ تولد ۱۳۴۶/۰۴/۰۱ | + | تاریخ تولد :۱۳۴۶/۰۴/۰۱ |
− | محل شهادت اروندرود | + | محل شهادت :اروندرود |
− | تاریخ شهادت ۱۳۶۴/۱۱/۲۶ | + | تاریخ شهادت :۱۳۶۴/۱۱/۲۶ |
− | استان محل شهادت خوزستان | + | استان محل شهادت :خوزستان |
− | شهر محل شهادت آبادان | + | شهر محل شهادت :آبادان |
− | وضعیت تاهل مجرد | + | وضعیت تاهل :مجرد |
− | تحصیلات دوم متوسطه | + | تحصیلات :دوم متوسطه |
− | محل کار بنیاد تحت پوشش | + | محل کار: بنیاد تحت پوشش |
− | مزار شهید قزوین - تاکستان -شهر خرمدشت – نهاوند | + | مزار شهید :قزوین - تاکستان -شهر خرمدشت – نهاوند |
==زندگی نامه== | ==زندگی نامه== | ||
− | غفوری، هاتف: یکم تیر ۱۳۴۶، در روستای نهاوند از توابع شهر تاکستان به دنیا آمد. پدرش لطیف، کشاورز بود و مادرش کبرا نام داشت. تا دوم متوسطه درس خواند. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. بیست و ششم بهمن ۱۳۶۴، در اروندرود بر اثر اصابت ترکش به سر، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است. | + | غفوری، هاتف: یکم تیر ۱۳۴۶، در روستای نهاوند از توابع شهر [[تاکستان]] به دنیا آمد. پدرش لطیف، کشاورز بود و مادرش کبرا نام داشت. تا دوم متوسطه درس خواند. از سوی [[بسیج]] در [[جبهه]] حضور یافت. بیست و ششم بهمن ۱۳۶۴، در اروندرود بر اثر اصابت [[ترکش]] به سر، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است. |
==وصیت نامه== | ==وصیت نامه== | ||
− | شهید، هاتف غفوری: اینجانب با لطف خداوند منّان و توفیق و یاری او، در راهی قدم نهادم که راهی روشن و آشکار و بدون هیچ گونه تاریکی است. پدر و مادرم! خداوند شما را از اهل بهشت قرار داده و به شما صبر و اَجر دهد و در قیامت روسفیدتان نماید. پدرم! انسان رفتنی است و امروز و فردا هم ندارد. مرگ، این ساعت و آن ساعت دیگر را نمی شناسد و هر لحظه ممکن است سراغ آدم بیاید؛ چه آدم در دریای گلوله ها شناور یا در خانه آرمیده باشد. برادرانم! بدانید و آگاه باشید که من خود می دانم که این لحظات، آخرین لحظات عُمرَم می باشد؛ لیکن دلم خون است و با دست خالی به سوی پروردگار خویش می روم؛ چرا که در دنیا توشه ای برای خویش و آخرت بر نداشتم. برادران گرامی! ما چشم امیدمان به شما و دعاهای خیرتان می باشد و امید دارم که خداوند متعال به واسطه ی دعاهای توام با عمل شما، گناهان ما را ببخشد. از شما خواهران مهربانم می خواهم هم چون زینب(س) -که پاسدار خون حسین(ع) بود- پاسدار خون من و دیگر شهدا باشید. اما قبل از هر سخنی با امت همیشه حزب الله -که با عمل به وظیفه ی شرعی خود و دادن شهید در راه خدا، دین خدا را بیمه نمودند و کشور خود را بر بال ملائکه الله نشاندند- حرف دارم. وحدت جامعه در میان مسلمین حکم فرما باشد. امام و یارانش صادقانه در راه پیشبرد اهداف مقدس اسلام عزیزاز هیچ گونه تلاشی دریغ ندارند، آنان را یاری کنید و هیچ گاه آن ها را تنها نگذارید که اگر علی(ع) را تنها نگذاشته بودیم، حق علی(ع) از بین نمی رفت و اجرای احکام قرآن تعطیل نمی شد. جامعه نیاز به رهبری شایسته، آگاه و دلسوز به اسلام دارد که –الحمدلله- خداوند این موهبت را نصیب امت اسلام و مخصوصاً ملت عزیز ایران کرده است. ما برای یاری اسلام به جبهه رفتیم و هیچ چشم داشتی هم از کسی و اُرگانی نداریم؛ جز جلب رضای خداوند تبارک و تعالی... زنان جامعه ی ما، فاطمه زهرا(س) را الگو و نمونه ی خود قرار دهند و حجاب خود را -که کوبنده تر و مؤثرتر از خون شهید است- به خوبی حفظ کنند و دستورات الهی را کاملاً اجرا نمایند تا سعادت آخرت از آنِ آنان باشند. (۱۵۴۳۹۹۵) هاتف غفوری | + | [[شهید، هاتف غفوری]]: اینجانب با لطف خداوند منّان و توفیق و یاری او، در راهی قدم نهادم که راهی روشن و آشکار و بدون هیچ گونه تاریکی است. پدر و مادرم! خداوند شما را از اهل بهشت قرار داده و به شما صبر و اَجر دهد و در قیامت روسفیدتان نماید. پدرم! انسان رفتنی است و امروز و فردا هم ندارد. مرگ، این ساعت و آن ساعت دیگر را نمی شناسد و هر لحظه ممکن است سراغ آدم بیاید؛ چه آدم در دریای گلوله ها شناور یا در خانه آرمیده باشد. برادرانم! بدانید و آگاه باشید که من خود می دانم که این لحظات، آخرین لحظات عُمرَم می باشد؛ لیکن دلم خون است و با دست خالی به سوی پروردگار خویش می روم؛ چرا که در دنیا توشه ای برای خویش و آخرت بر نداشتم. برادران گرامی! ما چشم امیدمان به شما و دعاهای خیرتان می باشد و امید دارم که خداوند متعال به واسطه ی دعاهای توام با عمل شما، گناهان ما را ببخشد. از شما خواهران مهربانم می خواهم هم چون [[زینب(س)]] -که پاسدار خون [[حسین(ع)]] بود- پاسدار خون من و دیگر شهدا باشید. اما قبل از هر سخنی با امت همیشه [[حزب الله]] -که با عمل به وظیفه ی شرعی خود و دادن شهید در راه خدا، دین خدا را بیمه نمودند و کشور خود را بر بال ملائکه الله نشاندند- حرف دارم. وحدت جامعه در میان مسلمین حکم فرما باشد. امام و یارانش صادقانه در راه پیشبرد اهداف مقدس اسلام عزیزاز هیچ گونه تلاشی دریغ ندارند، آنان را یاری کنید و هیچ گاه آن ها را تنها نگذارید که اگر [[علی(ع)]] را تنها نگذاشته بودیم، حق علی(ع) از بین نمی رفت و اجرای احکام [[قرآن]] تعطیل نمی شد. جامعه نیاز به رهبری شایسته، آگاه و دلسوز به اسلام دارد که –الحمدلله- خداوند این موهبت را نصیب امت اسلام و مخصوصاً ملت عزیز ایران کرده است. ما برای یاری اسلام به جبهه رفتیم و هیچ چشم داشتی هم از کسی و اُرگانی نداریم؛ جز جلب رضای خداوند تبارک و تعالی... زنان جامعه ی ما، فاطمه زهرا(س) را الگو و نمونه ی خود قرار دهند و حجاب خود را -که کوبنده تر و مؤثرتر از خون شهید است- به خوبی حفظ کنند و دستورات الهی را کاملاً اجرا نمایند تا سعادت آخرت از آنِ آنان باشند. (۱۵۴۳۹۹۵) هاتف غفوری |
+ | |||
− | |||
<ref>پایگاه اطلاع رسانی سرداران و 3000 شهید استان قزوین</ref> | <ref>پایگاه اطلاع رسانی سرداران و 3000 شهید استان قزوین</ref> | ||
نسخهٔ کنونی تا ۱۸ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۱۴:۴۹
بسمه تعالی
نام :هاتف غفوری
نام پدر:لطیف
نام مادر :کبری
محل شهادت :اروندرود
محل تولد :تاکستان - نهاوند
تاریخ تولد :۱۳۴۶/۰۴/۰۱
محل شهادت :اروندرود
تاریخ شهادت :۱۳۶۴/۱۱/۲۶
استان محل شهادت :خوزستان
شهر محل شهادت :آبادان
وضعیت تاهل :مجرد
تحصیلات :دوم متوسطه
محل کار: بنیاد تحت پوشش
مزار شهید :قزوین - تاکستان -شهر خرمدشت – نهاوند
محتویات
زندگی نامه
غفوری، هاتف: یکم تیر ۱۳۴۶، در روستای نهاوند از توابع شهر تاکستان به دنیا آمد. پدرش لطیف، کشاورز بود و مادرش کبرا نام داشت. تا دوم متوسطه درس خواند. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. بیست و ششم بهمن ۱۳۶۴، در اروندرود بر اثر اصابت ترکش به سر، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
وصیت نامه
شهید، هاتف غفوری: اینجانب با لطف خداوند منّان و توفیق و یاری او، در راهی قدم نهادم که راهی روشن و آشکار و بدون هیچ گونه تاریکی است. پدر و مادرم! خداوند شما را از اهل بهشت قرار داده و به شما صبر و اَجر دهد و در قیامت روسفیدتان نماید. پدرم! انسان رفتنی است و امروز و فردا هم ندارد. مرگ، این ساعت و آن ساعت دیگر را نمی شناسد و هر لحظه ممکن است سراغ آدم بیاید؛ چه آدم در دریای گلوله ها شناور یا در خانه آرمیده باشد. برادرانم! بدانید و آگاه باشید که من خود می دانم که این لحظات، آخرین لحظات عُمرَم می باشد؛ لیکن دلم خون است و با دست خالی به سوی پروردگار خویش می روم؛ چرا که در دنیا توشه ای برای خویش و آخرت بر نداشتم. برادران گرامی! ما چشم امیدمان به شما و دعاهای خیرتان می باشد و امید دارم که خداوند متعال به واسطه ی دعاهای توام با عمل شما، گناهان ما را ببخشد. از شما خواهران مهربانم می خواهم هم چون زینب(س) -که پاسدار خون حسین(ع) بود- پاسدار خون من و دیگر شهدا باشید. اما قبل از هر سخنی با امت همیشه حزب الله -که با عمل به وظیفه ی شرعی خود و دادن شهید در راه خدا، دین خدا را بیمه نمودند و کشور خود را بر بال ملائکه الله نشاندند- حرف دارم. وحدت جامعه در میان مسلمین حکم فرما باشد. امام و یارانش صادقانه در راه پیشبرد اهداف مقدس اسلام عزیزاز هیچ گونه تلاشی دریغ ندارند، آنان را یاری کنید و هیچ گاه آن ها را تنها نگذارید که اگر علی(ع) را تنها نگذاشته بودیم، حق علی(ع) از بین نمی رفت و اجرای احکام قرآن تعطیل نمی شد. جامعه نیاز به رهبری شایسته، آگاه و دلسوز به اسلام دارد که –الحمدلله- خداوند این موهبت را نصیب امت اسلام و مخصوصاً ملت عزیز ایران کرده است. ما برای یاری اسلام به جبهه رفتیم و هیچ چشم داشتی هم از کسی و اُرگانی نداریم؛ جز جلب رضای خداوند تبارک و تعالی... زنان جامعه ی ما، فاطمه زهرا(س) را الگو و نمونه ی خود قرار دهند و حجاب خود را -که کوبنده تر و مؤثرتر از خون شهید است- به خوبی حفظ کنند و دستورات الهی را کاملاً اجرا نمایند تا سعادت آخرت از آنِ آنان باشند. (۱۵۴۳۹۹۵) هاتف غفوری
پانویس
- ↑ پایگاه اطلاع رسانی سرداران و 3000 شهید استان قزوین