شهید محمد براتی فرزند براتعلی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانش‌نامه فرهنگ ایثار , جهاد و شهادت
پرش به: ناوبری، جستجو
سطر ۳۴: سطر ۳۴:
  
 
یک روز در خانه همراه با پدر و مادر محمد و دیگران نشسته بودیم . همه می گفتند : ما در مورد محمد خواب دیده ایم . هر کس خوابش را بیان کرد . من گفتم : " امروز بالاخره از محمد یک خبری می آید ." تا اینکه دایی ام امد خانه ما و گفت : " زود باشید کارهایتان را انجام دهید که کار زیادی داریم ." من که چیزی از حرفهای دایی ام نفهمیدم و نظور ایشان را درک نکردم . تا اینکه بعد از 10 دقیقه از طرف سپاه امدند و خبر شهادت محمد را برای ما آوردند .
 
یک روز در خانه همراه با پدر و مادر محمد و دیگران نشسته بودیم . همه می گفتند : ما در مورد محمد خواب دیده ایم . هر کس خوابش را بیان کرد . من گفتم : " امروز بالاخره از محمد یک خبری می آید ." تا اینکه دایی ام امد خانه ما و گفت : " زود باشید کارهایتان را انجام دهید که کار زیادی داریم ." من که چیزی از حرفهای دایی ام نفهمیدم و نظور ایشان را درک نکردم . تا اینکه بعد از 10 دقیقه از طرف سپاه امدند و خبر شهادت محمد را برای ما آوردند .
 
+
<ref>[http://yaranereza.ir/ShowSoldier.aspx?SID=3848 سایت یاران رضا]</ref>
منبع سایت یاران رضا
+
==پانویس==
 
+
<references />
http://yaranereza.ir/ShowSoldier.aspx?SID=3848
+

نسخهٔ ‏۲۱ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۰۲:۲۸

محمد براتی
ملیت پرچم ایران.png ایرانی
دین و مذهب مسلمان، شیعه
تولد اسفراین
شهادت ۱۳۶۴/۶/۱۹
جنگ‌‌ها جنگ ایران و عراق
شغل پاسدار
خانواده نام پدربراتعلی



خاطرات:

یک روز در خانه همراه با پدر و مادر محمد و دیگران نشسته بودیم . همه می گفتند : ما در مورد محمد خواب دیده ایم . هر کس خوابش را بیان کرد . من گفتم : " امروز بالاخره از محمد یک خبری می آید ." تا اینکه دایی ام امد خانه ما و گفت : " زود باشید کارهایتان را انجام دهید که کار زیادی داریم ." من که چیزی از حرفهای دایی ام نفهمیدم و نظور ایشان را درک نکردم . تا اینکه بعد از 10 دقیقه از طرف سپاه امدند و خبر شهادت محمد را برای ما آوردند . [۱]

پانویس

  1. سایت یاران رضا