شهید مصطفی دشتی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانش‌نامه فرهنگ ایثار , جهاد و شهادت
پرش به: ناوبری، جستجو
 
سطر ۲۳: سطر ۲۳:
 
==خاطرات==
 
==خاطرات==
  
« می گفتند : روزی در منطقه کردستان در حال گشت زدن بودیم که زنی را با مشک آب بر دوش مشاهده کردیم . رفتیم و به آن خواهر سلام کردیم و گفتیم مشک را به من بدهید تا برایتان بیاورم ولی آن خواهر شروع کرد به سر و صدا و دشنام دادن . من ناراحت و غمگین برگشتم . بعد از مدّتی همان خواهر را بر حسب اتّفاق دیدم . او از کاری که انجام داده شرمنده بود . از من معذرت خواهی کرد و گفت : من درباره شما اشتباه فکر می کردم این شما هستید که از شرف و ناموس ما دفاع می کنید . »
+
« می گفتند : روزی در منطقه کردستان در حال گشت زدن بودیم که زنی را با مشک آب بر دوش مشاهده کردیم . رفتیم و به آن خواهر سلام کردیم و گفتیم مشک را به من بدهید تا برایتان بیاورم ولی آن خواهر شروع کرد به سر و صدا و دشنام دادن . من ناراحت و غمگین برگشتم . بعد از مدّتی همان خواهر را بر حسب اتّفاق دیدم . او از کاری که انجام داده شرمنده بود . از من معذرت خواهی کرد و گفت : من درباره شما اشتباه فکر می کردم این شما هستید که از شرف و ناموس ما دفاع می کنید . »<ref>[http://yaranereza.ir/ShowSoldier.aspx?SID=8852 سایت یاران رضا]</ref>
  
منبع: سایت یاران رضا  http://yaranereza.ir/ShowSoldier.aspx?SID=8852
+
==پانویس==
 +
<references/>

نسخهٔ کنونی تا ‏۸ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۲۳:۳۱

کد شهید:6111869

نام:مصط‌فی

نام خانوادگی:دشتی

نام پدر:محمدحسین

محل تولد:نیشابور

تحصیلات:نامشخص

تاریخ شهادت : 1361/05/02

گروه مربوط:گروهی برای این شهید ثبت نشده است .

نوع عضویت:سایر شهدا

مسئولیت:رزمنده‌


خاطرات

« می گفتند : روزی در منطقه کردستان در حال گشت زدن بودیم که زنی را با مشک آب بر دوش مشاهده کردیم . رفتیم و به آن خواهر سلام کردیم و گفتیم مشک را به من بدهید تا برایتان بیاورم ولی آن خواهر شروع کرد به سر و صدا و دشنام دادن . من ناراحت و غمگین برگشتم . بعد از مدّتی همان خواهر را بر حسب اتّفاق دیدم . او از کاری که انجام داده شرمنده بود . از من معذرت خواهی کرد و گفت : من درباره شما اشتباه فکر می کردم این شما هستید که از شرف و ناموس ما دفاع می کنید . »[۱]

پانویس

  1. سایت یاران رضا