شهید محمد حسین عابدی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانش‌نامه فرهنگ ایثار , جهاد و شهادت
پرش به: ناوبری، جستجو
سطر ۱۴: سطر ۱۴:
 
متن کامل خاطره
 
متن کامل خاطره
  
محمد حسین نامش را برای جبهه که نوشته بود تا چند مدت به ما نگفته بود. تا اینکه 2 روز به رفتنش مانده بود، گفت: من اسمم را نوشته ام برای جبهه. بعد مادرش گفت: تو نمی خواهد به جبهه بروی؛ چون پدرت هم رفته و ما کسی را نداریم که از ما سرپرستی کند. اما ایشان می گفت: من باید بروم و از اسلام دفاع کنم و وظیفه خودم را نسبت به اسلام و کشورم انجام دهم. اینها را که گفت: ما دیگر هیچ چیز نگفتیم، و او رفت.
+
محمد حسین نامش را برای جبهه که نوشته بود تا چند مدت به ما نگفته بود. تا اینکه 2 روز به رفتنش مانده بود، گفت: من اسمم را نوشته ام برای جبهه. بعد مادرش گفت: تو نمی خواهد به جبهه بروی؛ چون پدرت هم رفته و ما کسی را نداریم که از ما سرپرستی کند. اما ایشان می گفت: من باید بروم و از اسلام دفاع کنم و وظیفه خودم را نسبت به اسلام و کشورم انجام دهم. اینها را که گفت: ما دیگر هیچ چیز نگفتیم، و او رفت.<ref>[http://www.yaranereza.ir/ShowSoldier.aspx?SID=14066 سایت یاران رضا]</ref>
منبع سایت: http://www.yaranereza.ir/ShowSoldier.aspx?SID=14066
+
 
 +
==پانویس==
 +
<references />

نسخهٔ ‏۹ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۲۱:۳۹

کد شهید: 6612664 تاریخ تولد : نام : محمدحسین‌ محل تولد : سبزوار نام خانوادگی : عابدی‌ تاریخ شهادت : 1366/11/13 نام پدر : رمضان‌ مکان شهادت :

تحصیلات : نامشخص منطقه شهادت : شغل : یگان خدمتی : گروه مربوط : گروهی برای این شهید ثبت نشده است. نوع عضویت : سایر شهدا مسئولیت : رزمنده‌ گلزار : خاطرات عشق به جهاد راوی عصمت عابدی متن کامل خاطره

محمد حسین نامش را برای جبهه که نوشته بود تا چند مدت به ما نگفته بود. تا اینکه 2 روز به رفتنش مانده بود، گفت: من اسمم را نوشته ام برای جبهه. بعد مادرش گفت: تو نمی خواهد به جبهه بروی؛ چون پدرت هم رفته و ما کسی را نداریم که از ما سرپرستی کند. اما ایشان می گفت: من باید بروم و از اسلام دفاع کنم و وظیفه خودم را نسبت به اسلام و کشورم انجام دهم. اینها را که گفت: ما دیگر هیچ چیز نگفتیم، و او رفت.[۱]

پانویس

  1. سایت یاران رضا