شهید سیدمحمدباقرسید پور حسینی: تفاوت بین نسخهها
(صفحهای جدید حاوی «کد شهید : 6213592 نام : سیدمحمدباقر نام خانوادگی : سیدحسینیپورارهکمر نام پد...» ایجاد کرد) |
|||
(یک نسخهٔ متوسط توسط کاربر دیگری نشان داده نشده) | |||
سطر ۲۹: | سطر ۲۹: | ||
− | سیدمحمد علاقه زیادی برای رفتن به جبهه داشت اما به دلیل اینکه سن کمی داشت از رفتن اوبه جبهه جلوگیری می کردند بالاخره بدون اطلاع ما شناسنامه ی خواهرش را برداشت و ازآن فتوکپی گرفت و فتوکپی را دستکاری کردواسم و مشخصات خودش رانوشت وهمان را برای تشکیل پرونده به پاسگاه مقاومت بسیج محل جهت اعزام تحویل داد وبا سن 14 سال سن به جبهه رفت . | + | سیدمحمد علاقه زیادی برای رفتن به جبهه داشت اما به دلیل اینکه سن کمی داشت از رفتن اوبه جبهه جلوگیری می کردند بالاخره بدون اطلاع ما شناسنامه ی خواهرش را برداشت و ازآن فتوکپی گرفت و فتوکپی را دستکاری کردواسم و مشخصات خودش رانوشت وهمان را برای تشکیل پرونده به پاسگاه مقاومت بسیج محل جهت اعزام تحویل داد وبا سن 14 سال سن به جبهه رفت <ref>[http://yaranereza.ir/ShowSoldier.aspx?SID=11982 سایت یاران رضا] </ref> |
− | + | ==پانویس== | |
− | + | <references /> | |
− | + | ==رده== | |
+ | {{ترتیبپیشفرض:سید محمد باقر سید حسینی پور راه کمر}} | ||
+ | [[رده: شهدا]] | ||
+ | [[رده: شهدای دفاع مقدس]] | ||
+ | [[رده: شهدای ایران]] | ||
+ | [[رده: شهدای استان خراسان رضوی]] | ||
+ | [[رده: شهدای شهرستان مشهد]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۲۰:۴۲
کد شهید : 6213592
نام : سیدمحمدباقر
نام خانوادگی : سیدحسینیپورارهکمر
نام پدر : سیدعبداله
تاریخ تولد:
محل تولد: مشهد
تاریخ شهادت: 1362/08/27
مکان شهادت :
تحصیلات : نامشخص منطقه شهادت :
شغل : یگان خدمتی :
گروه مربوط : گروهی برای این شهید ثبت نشده است .
نوع عضویت : سایر شهدا مسئولیت : رزمنده
گلزار : بهشترضا
یک شب من سید محمد را درخواب دیدم به اوگفتم : محمد جان تو کجا بودی از تو خبری نشده است اوپاسخ داد درعراق بودم من گفتم : آنها با توچکار کردند ؟ اوگفت : مادرجان خون بدن من را خشک کردند که در این لحظه من از خواب بیدار شدم فردای آن روز رادیو خبر عملیات راداد و من مطمئن شدم که او شهید شده است درمورد خشک شدن خون او هم به دلیل اینکه جنازه ی مطهر ایشان حدوداً 9 ماه درمنطقه وزیر برفها جا مانده بود پس ازاینکه جنازه ی اورا پیدا کردند و آوردند وتحویل دادند ما دیدیم که جنازه ی او خشک شده است .
سیدمحمد علاقه زیادی برای رفتن به جبهه داشت اما به دلیل اینکه سن کمی داشت از رفتن اوبه جبهه جلوگیری می کردند بالاخره بدون اطلاع ما شناسنامه ی خواهرش را برداشت و ازآن فتوکپی گرفت و فتوکپی را دستکاری کردواسم و مشخصات خودش رانوشت وهمان را برای تشکیل پرونده به پاسگاه مقاومت بسیج محل جهت اعزام تحویل داد وبا سن 14 سال سن به جبهه رفت [۱]