شهید حسین سیاری: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانش‌نامه فرهنگ ایثار , جهاد و شهادت
پرش به: ناوبری، جستجو
سطر ۱۱: سطر ۱۱:
  
 
خاطرات:
 
خاطرات:
هر ساله محرم جلوی هیئت سینه زنی گوسفند قربانی می کردم و نذر هیئت می نمودم. سالی که فرزندم حسن به جبهه بود گوسفندی برای قربانی نداشتم شب خواب دیدم که در مسجد جامع سینه می زنند و یکی گفت: حاج محمد امسال گوسفند برای ذبح کردن ندارد. ناگهان یکی از شهدای کاشمر گفت: می دانید امسال حاج محمد می خواهد یک گوسفند که به اندازه ی دویست گوسفند ارزش دارد ذبح کند. از خواب پریدم و بعد از گذشت چند روز خبر شهادت فرزندم حسن را آوردند و بعد هم جنازه ی متبرکش را آوردند.
+
هر ساله محرم جلوی هیئت سینه زنی گوسفند قربانی می کردم و نذر هیئت می نمودم. سالی که فرزندم حسن به جبهه بود گوسفندی برای قربانی نداشتم شب خواب دیدم که در مسجد جامع سینه می زنند و یکی گفت: حاج محمد امسال گوسفند برای ذبح کردن ندارد. ناگهان یکی از شهدای کاشمر گفت: می دانید امسال حاج محمد می خواهد یک گوسفند که به اندازه ی دویست گوسفند ارزش دارد ذبح کند. از خواب پریدم و بعد از گذشت چند روز خبر شهادت فرزندم حسن را آوردند و بعد هم جنازه ی متبرکش را آوردند.<ref>[http://yaranereza.ir/ShowSoldier.aspx?SID=11929 سایت یاران رضا]</ref> 
منبع: سایت یاران رضا 
+
http://yaranereza.ir/ShowSoldier.aspx?SID=11929
+
  
 +
==پانویس==
 +
<references />
 
==نگارخانه تصاویر==
 
==نگارخانه تصاویر==
 
[[File:11929.jpg]]
 
[[File:11929.jpg]]

نسخهٔ ‏۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۲۱:۰۵

کد شهید: 6710766 تاریخ تولد : نام : حسین‌ محل تولد : کاشمر نام خانوادگی : سیاری‌ تاریخ شهادت : 1367/04/12 نام پدر : محمد مکان شهادت :

تحصیلات : نامشخص منطقه شهادت : شغل : یگان خدمتی : گروه مربوط : گروهی برای این شهید ثبت نشده است. نوع عضویت : سایر شهدا مسئولیت : رزمنده‌ گلزار : اسحق‌اباد

خاطرات: هر ساله محرم جلوی هیئت سینه زنی گوسفند قربانی می کردم و نذر هیئت می نمودم. سالی که فرزندم حسن به جبهه بود گوسفندی برای قربانی نداشتم شب خواب دیدم که در مسجد جامع سینه می زنند و یکی گفت: حاج محمد امسال گوسفند برای ذبح کردن ندارد. ناگهان یکی از شهدای کاشمر گفت: می دانید امسال حاج محمد می خواهد یک گوسفند که به اندازه ی دویست گوسفند ارزش دارد ذبح کند. از خواب پریدم و بعد از گذشت چند روز خبر شهادت فرزندم حسن را آوردند و بعد هم جنازه ی متبرکش را آوردند.[۱]

پانویس

  1. سایت یاران رضا

نگارخانه تصاویر

11929.jpg

رده‌ها