شهید حسین سرافرازی: تفاوت بین نسخهها
(۹ نسخههای متوسط توسط ۲ کاربران نشان داده نشده) | |||
سطر ۳۲: | سطر ۳۲: | ||
==خاطرات== | ==خاطرات== | ||
− | خاطره ای که به یاد دارم این است که در محل ما یک نفر معتاد بود که عده ای از برادران بسیجی برای گرفتن او به جرم کشیدن تریاک به سراغ او رفتند و نمی توانستند او را در موقع کشیدن تریاک دستگیر نمایند . یک شب حسین با دو نفر دیگر به سراغ او می روند و می گویندکه من امشب او را دستگیر می کنم و بعد به سراغ خانه فرد معتاد رفتند . او از دوستانش می خواهدکه جلو خانه بایستند و مراقب او باشند . بعد خودش با سرعت به بالای دیوار می رود آهسته پایین می رود و بعد از اینکه وارد خانه می شود، می بیند درحال کشیدن تریاک است . حسین بلافاصله مچ او را می گیرد و بعد درحیاط را باز می کند تا دوستانش بیایند بعد از دیدن دوستانش می گوید که دیدیدکه من گفتم : می گیرم وگرفتم و دوستانش گفتند : احسنت حسین آقا ما از تو چنین کاری را توقع نداشتیم بعد از این قضیه مسؤول پایگاه رویش را می بوسد . | + | خاطره ای که به یاد دارم این است که در محل ما یک نفر معتاد بود که عده ای از برادران بسیجی برای گرفتن او به جرم کشیدن تریاک به سراغ او رفتند و نمی توانستند او را در موقع کشیدن تریاک دستگیر نمایند . یک شب حسین با دو نفر دیگر به سراغ او می روند و می گویندکه من امشب او را دستگیر می کنم و بعد به سراغ خانه فرد معتاد رفتند . او از دوستانش می خواهدکه جلو خانه بایستند و مراقب او باشند . بعد خودش با سرعت به بالای دیوار می رود آهسته پایین می رود و بعد از اینکه وارد خانه می شود، می بیند درحال کشیدن تریاک است . حسین بلافاصله مچ او را می گیرد و بعد درحیاط را باز می کند تا دوستانش بیایند بعد از دیدن دوستانش می گوید که دیدیدکه من گفتم : می گیرم وگرفتم و دوستانش گفتند : احسنت حسین آقا ما از تو چنین کاری را توقع نداشتیم بعد از این قضیه مسؤول پایگاه رویش را می بوسد .<ref>[http://yaranereza.ir/ShowSoldier.aspx?SID=11398 سایت یاران رضا]</ref> |
− | + | ||
− | http://yaranereza.ir/ShowSoldier.aspx?SID=11398 | + | |
+ | ==پانویس== | ||
+ | <references /> | ||
==رده== | ==رده== | ||
{{ترتیبپیشفرض:حسین_سرافرازی}} | {{ترتیبپیشفرض:حسین_سرافرازی}} |
نسخهٔ کنونی تا ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۱:۱۳
حسین سرافرازی | |
---|---|
ملیت | ایرانی |
دین و مذهب | مسلمان، شیعه |
تولد | مشهد |
شهادت | ۱۳۶۱/۱/۷ |
محل دفن | بهشت رضا |
سمتها | رزمنده |
خاطرات
خاطره ای که به یاد دارم این است که در محل ما یک نفر معتاد بود که عده ای از برادران بسیجی برای گرفتن او به جرم کشیدن تریاک به سراغ او رفتند و نمی توانستند او را در موقع کشیدن تریاک دستگیر نمایند . یک شب حسین با دو نفر دیگر به سراغ او می روند و می گویندکه من امشب او را دستگیر می کنم و بعد به سراغ خانه فرد معتاد رفتند . او از دوستانش می خواهدکه جلو خانه بایستند و مراقب او باشند . بعد خودش با سرعت به بالای دیوار می رود آهسته پایین می رود و بعد از اینکه وارد خانه می شود، می بیند درحال کشیدن تریاک است . حسین بلافاصله مچ او را می گیرد و بعد درحیاط را باز می کند تا دوستانش بیایند بعد از دیدن دوستانش می گوید که دیدیدکه من گفتم : می گیرم وگرفتم و دوستانش گفتند : احسنت حسین آقا ما از تو چنین کاری را توقع نداشتیم بعد از این قضیه مسؤول پایگاه رویش را می بوسد .[۱]