شهید غلامرضا عبدالله زاده اغویی: تفاوت بین نسخهها
سطر ۱۵: | سطر ۱۵: | ||
متن کامل خاطره | متن کامل خاطره | ||
− | یادم هست برادرم غلامرضا عبداللهزاده قبل از انقلاب دانشجوی دانشگاه فردوسی مشهد بود و وقتی به تربت میآمد شبها تا دیروقت از منزل بیرون میرفت و با چندین تن از دوستانش ملاقات میکرد و فعالیتهایی را انجام میداد که ابتدا از دید ما پنهان بود ولی بعد از مدتی یک روز جلوی غلامرضا را گرفتم و از او پرسیدم این کارها را که انجام میدهی چه معنایی دارد شما بر علیه رژیم قیام کردهاید و اگر شما را بگیرند حتماً اعدام میکنند. ایشان به من گفتند که شما خیلی بیخبر هستید همه شهرها قیام کردهاند و امام دارد میآید. من تازه آن موقع فهمیدم چه اتفاقی افتاده و از آن روز با او به شهر میرفتم و در فعالیتهای آنها شرکت میکردم | + | یادم هست برادرم غلامرضا عبداللهزاده قبل از انقلاب دانشجوی دانشگاه فردوسی مشهد بود و وقتی به تربت میآمد شبها تا دیروقت از منزل بیرون میرفت و با چندین تن از دوستانش ملاقات میکرد و فعالیتهایی را انجام میداد که ابتدا از دید ما پنهان بود ولی بعد از مدتی یک روز جلوی غلامرضا را گرفتم و از او پرسیدم این کارها را که انجام میدهی چه معنایی دارد شما بر علیه رژیم قیام کردهاید و اگر شما را بگیرند حتماً اعدام میکنند. ایشان به من گفتند که شما خیلی بیخبر هستید همه شهرها قیام کردهاند و امام دارد میآید. من تازه آن موقع فهمیدم چه اتفاقی افتاده و از آن روز با او به شهر میرفتم و در فعالیتهای آنها شرکت میکردم<ref>[http://www.yaranereza.ir/ShowSoldier.aspx?SID=14423 سایت یاران رضا]</ref> |
− | + | ==پانویس== | |
+ | <references /> | ||
==رده== | ==رده== | ||
{{ترتیبپیشفرض:غلامرضا عبدالله زاده اغویی}} | {{ترتیبپیشفرض:غلامرضا عبدالله زاده اغویی}} |
نسخهٔ ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۰۸:۴۷
کد شهید: 6120279 تاریخ تولد : نام : غلامرضا محل تولد : تربت حیدریه نام خانوادگی : عبدالهزادهاغویی تاریخ شهادت : 1361/01/09 نام پدر : غلامحسین مکان شهادت :
تحصیلات : نامشخص منطقه شهادت : شغل : یگان خدمتی : گروه مربوط : گروهی برای این شهید ثبت نشده است. نوع عضویت : سایر شهدا مسئولیت : جهادگر گلزار : خاطرات خاطرات سیاسی موضوع خاطرات سياسي راوی آمنه عبدالله زاده متن کامل خاطره
یادم هست برادرم غلامرضا عبداللهزاده قبل از انقلاب دانشجوی دانشگاه فردوسی مشهد بود و وقتی به تربت میآمد شبها تا دیروقت از منزل بیرون میرفت و با چندین تن از دوستانش ملاقات میکرد و فعالیتهایی را انجام میداد که ابتدا از دید ما پنهان بود ولی بعد از مدتی یک روز جلوی غلامرضا را گرفتم و از او پرسیدم این کارها را که انجام میدهی چه معنایی دارد شما بر علیه رژیم قیام کردهاید و اگر شما را بگیرند حتماً اعدام میکنند. ایشان به من گفتند که شما خیلی بیخبر هستید همه شهرها قیام کردهاند و امام دارد میآید. من تازه آن موقع فهمیدم چه اتفاقی افتاده و از آن روز با او به شهر میرفتم و در فعالیتهای آنها شرکت میکردم[۱]