شهید غلام رضا حریمی: تفاوت بین نسخهها
Ahmadzade98 (بحث | مشارکتها) |
|||
سطر ۲۰: | سطر ۲۰: | ||
متن کامل خاطره | متن کامل خاطره | ||
− | روزی که غلامرضا شهید شده بود من که اطلاعی نداشتم شب قبلش خواب دیدم که خانه ما شلوغ است قرار بود غلامرضا داماد کنیم صبح که از خواب بیدار شدم خبر شهادت پسرم را برایمان آوردند | + | روزی که غلامرضا شهید شده بود من که اطلاعی نداشتم شب قبلش خواب دیدم که خانه ما شلوغ است قرار بود غلامرضا داماد کنیم صبح که از خواب بیدار شدم خبر شهادت پسرم را برایمان آوردند<ref>[http://www.yaranereza.ir/ShowSoldier.aspx?SID=6608 سایت یاران رضا]</ref> |
− | + | ==پانویس== | |
+ | <references /> | ||
==رده== | ==رده== | ||
{{ترتیبپیشفرض:غلام رضا حریمی}} | {{ترتیبپیشفرض:غلام رضا حریمی}} |
نسخهٔ کنونی تا ۶ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۲۱:۰۵
کد شهید: 6108862 تاریخ تولد : نام : غلامرضا محل تولد : نیشابور نام خانوادگی : حریمی تاریخ شهادت : 1361/09/05 نام پدر : محمدحسن مکان شهادت :
تحصیلات : نامشخص منطقه شهادت : شغل : یگان خدمتی : گروه مربوط : گروهی برای این شهید ثبت نشده است. نوع عضویت : سایر شهدا مسئولیت : رزمنده گلزار :
خاطرات
خواب و روياي شهيد راوی بیگم حسینی متن کامل خاطره
به خاطر دارم یکشب که از خواب برخواستم دیدم فرزندم غلامرضا در خواب صحبت میکند، او را از خواب بیدار کردم و دلیلش را پرسیدم و ایشان در جواب گفتند: مادر، امام زمان را در خواب دیدم و پیش نمازمان بود. یک مرتبه خود را در بلندی کوه دیدم که در کنارم چادر سفیدی زده بودند و یک اسب سفید هم آنجا بود. در همین حین اسب میخواست از بلندی پایین بیفتد که آن فرد اسب را میگیرد. پرسیدم آن کیست؟ گفت: آقا امام زمان (عج) بود، که شما مرا از خواب بیدار کردید و دیگر امام زمان را ندیدم. خیلی گریه کرد خواب و روياي شهادت راوی بیگم حسینی متن کامل خاطره
روزی که غلامرضا شهید شده بود من که اطلاعی نداشتم شب قبلش خواب دیدم که خانه ما شلوغ است قرار بود غلامرضا داماد کنیم صبح که از خواب بیدار شدم خبر شهادت پسرم را برایمان آوردند[۱]